ساخت فیلمهایی همچون «۲۳ نفر» این نکته مهم را اثبات میکند که میتوان با بودجه محدود و جمع و جور هم فیلمی خوشساخت و ماندگار در عرصه سینمای دفاع مقدس ساخت و به ثبت رساند.
«مردی بدون سایه» می توانست چه در محتوا و چه در فرم با توجه به ایده و پیرنگ اولیه خوب و مناسبش مبدل به یکی از آثار قابل تامل در سینمای ایران شود.
آسیبهای فرهنگی و اجتماعی، یکی از مهمترین مسائلی است که جامعه کنونی امروز به ویژه در کلانشهرها با آن مواجه است و توجه و ریشهیابی این آسیبها میبایست در دستور کار قرار گیرد.
«دیدن این فیلم جرم است!» تلنگری است به آدمهای این اجتماع؛ باهر نگرش، با هر جایگاه، با هر منصبی و فارغ از حرفهای کلیشهای و به دور از شعار دادن.
داستان «دلبند» روایتگر زندگی و تلاش پیرزنی است که در یکی از روستاهای کوهستانی شمال کشور زندگی میکند و عشق و علاقهاش به کار و به ویژه گاوهایش برای او زندگی متفاوتی را رقم زده است.
«زهرمار» فیلمی است معلق میان گیشه و تفکرات انتقادی سازندگانش و از این بابت فیلم به شدت آسیبپذیر شده و مثل معروف نه دنیا را دارد و نه آخرت را، واقعاً برای آن صدق میکند.
همایون غنیزاده با در هم آمیختن فضای سورئال بر بستر فانتزی که در ذهن خیالپرداز شخصیت اصلی «مسخره باز» روی میدهد دنیای جدیدی را پیش روی مخاطب قرار دهد.
«قصرشیرین» را تا پایان روز سوم جشنواره میبایست به عنوان یکی از برگهای برنده دوره سیوهفتم و بازگشت میرکریمی به سینمای ایران با یک درام خانوادگی و تا حدی اجتماعی قلمداد کرد.
بتهوون در سمفونی نهم، از اشعار جاودانه و بشردوستانهٔ یوهان فریدریش فون شیلر استفاده کردهاست، که این اشعار به نوعی بازگویی مضمون شعر بلندِ سعدی، «بنیآدم اعضای یک پیکرند» است.
فرهاد در «ناگهان درخت» یک مرد ویژه است، مردی که کردار و رفتارش با معیارهای یک مرد ایرانی همخوانی ندارد و در تضاد با موارد معمول در جامعه قرار می گیرد.
فیلمسازی که سینما را میشناسد، بازیگر میسازد و نبض تماشاگر را در دست دارد در ده سال اخیر به هر دلیلی بیحوصله و خسته شده است و گویا رسالتی را بر عهده گرفته که با همه خستگی و کرختیاش باید همچنان به فیلمسازیاش ادامه دهد.
با توجه به روابط و آئین و رسوم و ارتباطات فرهنگی و شرعی و عرفی و رفتاری، رویداد قصه «بنفشه آفریقایی» در بافت خانوادههای ایرانی قابل پذیرش نیست.
«سال دوم دانشکده من» یک دهه تشنگی مخاطب را سیراب نمیکند و دیگر دخترکان دلنشین قصههای کارگردانش ما را به فکر فرو نمیبرند. گویا همنشینی بزرگان (صدرعاملی و شهبازی) جواب نداده است.
فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» خروج از دایره پاستوریزه و عقیم سینمای ماست. دلمان برای این جنس سینما تنگ شده بود.
محمد حمزهزاده رییس سازمان سینمایی حوزه هنری درباره فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است!» یادداشتی منتشر کرد.