سوره سینما – حسن رضایی : سینمای استراتژیک را سینمای بقا دانسته اند. بدان معنا که سینما قرار است به بقای یک ملت با مجموعهای از ارزشها، هویت، فرهنگ و افتخارات تاریخی مشخص در بلندمدت مدد برساند. بروز چنین کارکردی در سینما، طبیعتاً می تواند در آن واحد، هر دو جنبه سخت افزاری و نرم افزاری هویت یک ملت را در بر بگیرد. شاخص ترین سینمای استراتژیک کنونی جهان اما به واقع، پاسدار ارزش های هیچ ملتی نیست. ورای آنکه ساکنان اصلی آمریکا روزگاری توسط اجداد صاحبان کنونی هالیوود به وحشیانه ترین صورت ممکن، قلع و قمع شده اند، هالیوود در شرایط حاضر نسبتی با منافع ملی ساکنان کنونی آمریکا نیز ندارد. ریل گذاری آشکار هالیوود برای تمامی جنگ های تاریخ معاصر آمریکا به روشنی نشان می دهد فرمان آن بیش از آنکه در مسیر منافع ملی مردم آمریکا باشد، در اختیار جنگ سالاران حاکم بر کاخ سفید و مافیای اسلحه سازی مخوف آمریکاست.
مصطفی عقاد، کارگردان شهیر سوری و خالق شاهکار «محمد رسول الله» که سالها در هالیوود حضور داشته و کار کرده است، روایت روشنی در همین زمینه دارد: «در هالیوود همه چیز کنترل میشود، حتی سوژهی فیلمها. در آنجا همهکاره، تولیدکنندگان و تأمینکنندگان مالی صهیونیست هستند که هرگز حتی اجازهی مطرح کردن سوژهی کاری خلاف نظرشان را به کارگردانان [مستقل] نمیدهند.» اینجا ما در ایران اما ظاهراً نیازی به سینمای استراتژیک حس نمی کنیم. چه اینکه برآیند ۴۰ سال سینمای پس از انقلاب، بیش از آنکه صحنه پاسداری از منافع ملی، هویت ملی و ارزش های ایرانی-اسلامی باشد، بیشتر جولانگاه بی ارزشی، کم مایگی، نگاه های نقطه ای و نهایتاً سیاه نمایی بوده است. این قضاوت البته ابداً نمی خواهد و نمی تواند مطلق باشد. چرا که حضور فیلمسازانی ملی گرا، متعهد و دغدغه مند، همواره نور امیدی در بستر غالباً بی مایه و سیاه سینمای ایران بوده است.
محمد خزاعی، چهره نام آشنای فرهنگ و هنر کشور را بدون شک باید در میان این چهره های امیدآفرین قرار داد. خزاعی به نوعی زاده سینما و تئاتر است و به تبع فعالیت های مکرر در این عرصه، به عنوان فردی شناخته می شود که به زیر و بم ساخت آثار هنری و سینمایی به خوبی آگاه است. تهیه کننده نام آشنای سینمای ایران، پیش از آنکه در مقام تهیه آثار استراتژیک برآید، ابتدا به نویسندگی و کارگردانی در عرصه تئاتر روی آورده است. خزاعی پس از آن، برای مدتی به فعالیت در مطبوعات پرداخته و نهایتاً دست به کار تهیه فیلم شده است. رهاورد چنین پیشینه ای در عرصه فعالیت های هنری، آشنایی خزاعی با حواشی مختلف کار در این عرصه و قدرت تمیز سره از ناسره است.
وجود همین پیشینه مطبوعاتی و کنجکاوانه است که تهیه کننده آثار بزرگ و استراتژیکی چون «به وقت شام» و «امپراطور جهنم» را قانع می کند تا با پژوهش پیرامون نوع نگاه منتقدین سینمایی خارج از کشور به ژانر دفاع مقدس، سال ۱۳۹۳، کتاب «سینمای دفاع مقدس، نگاهی از برون» را به دست چاپ بسپارد. خزاعی در این کتاب، با آوردن شاهد مثال هایی متنوع، درواقع به دفاع از ژانر دفاع مقدس در برابر هجوم روشنفکرنمایان داخلی برخاسته و تلاش دارد ظرفیت های عظیم این ژانر را از نگاه منتقدین خارجی پیش روی مخاطب قرار دهد. امری که به روشنی می تواند نشانگر دغدغه مندی عمیق این تهیه کننده جوان سینمای ایران پیرامون موضوعات ملی-میهنی باشد. علاوه بر اینها، دبیری چند دوره جشنواره فیلم فجر و جشنواره فیلم مقاومت را نیز باید به کارنامه پربار خزاعی افزود.
با این همه، خزاعی در مقام یک تهیه کننده و مدیر سینمایی، هرگز چون دیگران-که بسیارند!- همزمان، ژست انقلابی و اپوزیسیون به خود نگرفته و در وسط لحاف نخوابیده، تا در دفاع از ارزش های ملی و انقلابی به لکنت زبان بیفتد. نمود بارز چنین مدعایی را می توان در تهیه کنندگی فیلم استراتژیک «قلاده های طلا» توسط خزاعی به نظاره نشست. تهیه قلاده های طلا در سال ۹۰، به واقع، نمود اقدام مناسب در زمان مناسب بود. قلاده های طلا خوانشی واقعی از نقش آشکار سرویس های جاسوسی بیگانه در راه اندازی فتنه سال ۸۸ است که به کارگردانی ابوالقاسم طالبی روی پرده رفته است. خط شکنی و شجاعت خزاعی در این موضوع، علاوه بر آنکه باعث پربیننده شدن «قلاده های طلا» شد، راه را برای دیگر فیلمسازان علاقه مند به موضوع نیز گشود. با این حال، هیچکدام از فیلم های ساخته شده پیرامون این موضوع، به قوت و محبوبیت قلاده ها نرسید.
اهمیت اقدام خزاعی در ساخت «قلاده های طلا» زمانی مشخص تر می شود که بدانیم با وجود آشکار شدن اسناد متعدد دخالت سرویس های بیگانه در فتنه ۸۸ و مسجل شدن کذب ادعای تقلب در انتخابات، هنوز موجوداتی در سینمای ایران وجود دارند که به سفارش سفارتخانه های عامل فتنه، در همین جمهوری اسلامی، فیلم های حامی فتنه را روی پرده می برند! بنا بر تعریف ابتدایی این نوشتار از سینمای استراتژیک، اگر باور داشته باشیم فتنه ۸۸ کشور را به لبه پرتگاه سقوط برده بود، اقدام خزاعی در ساخت قلاده های طلا، بدون شک مصداق فیلم سازی در خط آتش سینمای استراتژیک است. سینمایی که قصد دارد برابر تمام پلشتی ها و دروغ پردازی های بی پایان غول هفت سری چون هالیوود، و در دفاع از حقانیت فرهنگ، هویت و منافع ملی ایرانیان قد علم کند!
خزاعی هنوز هم هر روز بیشتر نشان می دهد که :«فرزند زمانه خویش است». او تنها تهیه کننده ای است که پیش از شکست داعش توسط سربازان قاسم سلیمانی و جبهه مقاومت، با همکاری پرویز شیخ طادی، کارگردان مطرح سینمای ایران، به تهیه «امپراطور جهنم» پرداخته تا ریشه های متعفن تفکر تکفیری را پیش روی مخاطب جهانی-و نه فقط ایرانی- قرار دهد تا پیشاپیش داعش را در صحنه سینما مغلوب کند. علیرغم بی مهری به «امپراطور جهنم» در جشنواره سی و پنجم اما حالا «امپراطور جهنم» به جشنواره سی و ششم فیلم فجر رسیده است. خزاعی در این دوره، همزمان تهیه کنندگی اثر استراتژیک و درخشان دیگری را نیز بر عهده دارد. تهیه کننده جوان و خوش آتیه سینمای ملی کشور، فیلم سینمایی «به وقت شام» را نیز به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا به جشنواره سی و ششم آورده است.
خزاعی در پرونده کاری خود تا کنون نشان داده حضور در متن سینمای روشنفکرزده ایران، نتوانسته عوارض زیست گلخانه ای سینماگران فمینیست، لیبرال و غالبا بی آرمان را به او منتقل کند. خزاعی فرزند زمانه خویش بوده و بی هراس از برچسب سینمای حکومتی روشنفکرنمایان، همواره برای مردم و منافع ملی فیلم ساخته است. این حتماً از اقبال بلند خزاعی و صدق نیت اوست که همزمان با رونمایی از شاهکار «به وقت شام» در جشنواره فجر، انتشار نتایج نظرسنجی دانشگاه مریلند و موسسه ایران پل نیز نشان می دهد محبوبیت سردار سلیمانی بین مردم ایران بیش از هر زمان دیگری شده است. خزاعی در «به وقت شام»، می خواهد دلیل، ضرورت، مظلومیت و حقانیت حضور سلیمانیها در سوریه را به مخاطب نشان دهد و این چیزی جز حرف مردم نیست. مدیران سینمایی کشور اگر به منافع ملی پایبند باشند، بدون شک باید قدر ستاره هایی چون خزاعی را بدانند. تهیه کننده هوشمندی که خوب فیلم می سازد و در پرداختن به موضوعات استراتژیک، هرگز هیچ هراسی از روشنفکرنمایان غربزده سینما به خود راه نداده است!