سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ اسفند ۱۳۹۶ در ۱۲:۰۰ ب.ظ چاپ مطلب
آیدین ظریف در گفتگو با سوره سینما مطرح کرد:

کار کردن در یک دکور ۴۰ساله خوشحال‌کننده نیست/ خراب شدن لوکیشن «کافه ستاره» ناراحتم کرد

aidin-zarif

آیدین ظریف می‌گوید من و همکارانم خیلی خوشحال نیستیم از اینکه به خاطر محدودیت‌های مالی و نبود امکانات باید همیشه صحنه‌های تاریخ معاصر را در دکور ۴۰ساله شهرک غزالی کار کنیم. هر کس ترجیح می دهد خودش دکور بسازد تا توانایی‌هایش را بیشتر به معرض نمایش بگذارد.

سوره سینما : آیدین ظریف طراح صحنه و لباس آثاری چون «سیانور»، «گناهکاران»، «خانه دختر»، «شبانه» و … که امسال با فیلم سینمایی «دارکوب» مورد توجه جشنواره فیلم فجر قرار گرفت به تازگی طراحی صحنه دو مجموعه «از یادها رفته» به کارگردانی بهرام بهرامیان برای رسانه ملی و «گلشیفته» ساخته بهروز شعیبی برای شبکه نمایش خانگی را به عهده دارد.

ظریف پس از اکران فیلم سینمایی «سیانور» و طراحی صحنه و لباس بی نقصش بیش از پیش مورد توجه سینماگران، منتقدان و مخاطبان قرار گرفت و از او در پروژه های مختلفی که غالبا روایت تاریخ دهه پنجاه خورشیدی بود دعوت به کار شد اما اکثر پیشنهادها را رد کرد تا توانایی هایش صرفا در یک ژانر خلاصه نماند. البته با سریال «از یادها رفته» بار دیگر به طراحی فضای تاریخی بازگشت اما این بار ۳۰ سال عقب تر و اتمسفری کاملا متفاوت به او سپرده شد. به این بهانه خبرنگار سوره سینما گفتگویی با این هنرمند انجام داده که در زیر می خوانید:

* اگر چه سابقه فعالیت های شما به دو، سه سال اخیر مربوط نمی شود اما به نظر می رسد بعد از کار «سیانور» سینماگران زیادی از شما دعوت به همکاری کردند. چقدر این موضوع می تواند صحت داشته باشد؟

آیدین ظریف: من پیش از «سیانور» دو تجربه تاریخ معاصر را در فیلم سینمایی «صد سال به این سالها» ساخته سامان مقدم و سریال «ششمین نفر» به کارگردانی بهمن گودرزی داشتم که شاید آنها باعث انتخاب من برای «سیانور» شد. اگرچه کار آقای مقدم اکران عمومی نشد اما اهالی سینما آن را دیدند و آن سریال هم با اینکه از نظر بودجه الف ویژه نبود اما در جشنواره تلویزیون بین آثار الف ویژه کاندید شد و وقتی «سیانور» رقم خورد بلافاصله کارهای تاریخی دهه ۵۰ بسیاری به من پیشنهاد شد اما من هیچکدام را کار نکردم تا این سریال که بهرام بهرامیان فضایی در اختیار من گذاشت و من فرصتی پیدا کردم بتوانم مقطع دیگری از تاریخ معاصر یعنی سال های قبل از ۱۳۲۰ که جنگ جهانی دوم شروع شده ولی هنوز به ایران سرایت نکرده را به تصویر بکشم. همین کارهای تحقیقی جذابیت پروژه را برای من بیشتر می کند و دوست دارم اگر باز هم قرار است فضای تاریخی کار کنم آثاری باشد که پیش از این تجربه شان نکردم.

* کارهای هر شبی که از تلویزیون پخش می شود به واسطه این تکرار و بازپخش ها توجه مردم را به صحنه و جزییات کار بیشتر می کند. حتی در آثار تولید شده در شبکه نمایش خانگی هم گاهی با نواقص بصری سریال های محبوب و پربیننده شوخی می شود. در مجموعه «از یادها رفته» چقدر دست تان برای ایده پردازی های تان باز بود؟

– مدیوم تلویزیون با سینمای خانگی فاصله دارد حتی معتقدم جذابیت قصه در مجموعه های محبوب شبکه نمایش خانگی دست دوستان را بیشتر باز گذاشته بود که بخواهند از برخی حساسیت ها بگذرند. آنها به متن شان امیدوار بودند و همین درام زیبا پروژه را نجات داد. در جهان هم شما وقتی به عنوان بیننده درگیر داستان می شوید از خیلی ریزه کاری ها می گذرید و متوجه آن نمی شوید اما ما برای کار خودمان سلسله محدودیت هایی داریم که مجبوریم با آنها کنار آمده و کار را پیش ببریم امیدوارم از این آزمون سربلند بیرون بیاییم.

* ممکن است برخی از این محدودیت ها را بفرمایید؟

– همانطور که اشاره کردم شما وقتی درگیر یک درام جذاب می شوید حواستان از خیلی نکات دیگر پرت می شود و محدودیت های تلویزیون بخشی در تقابل با این شرایط است. بحث های همیشگی مالی و حساسیت های مربوط به متن و کنداکتور باعث شده تکلیف پروژه ما یکسره نباشد و بر طراحی صحنه نیز تاثیر بگذارد. شما مقطع ۱۳۲۰ را بگذارید کنار بی پولی ببینید چه فاجعه ای اتفاق می افتد.  از گرفتاری بر سر شکل گیری هسته اصلی درام که بگذریم می رسیم به لوکیشنی که ۶ ماه پیش در آن کار کردیم و مدت هاست آنجا را ترک کردیم حالا در ۲۰ قسمت بعد برای آن فضا متن می نویسند.

لوکیشنی که از اساس ساخته شده بود و مثل خانه مردم نیست که همه چیز آماده باشد و با یک جابه جایی درست شود. تصور کنید مدت ها پیش لوکیشن واگذار شده و در شرایطی که دیگر چیزی وجود ندارد الان در فصل و شرایط جوی دیگر باز باید سراغش برویم. در نهایت مخاطب که سریال را می بیند این فرصت را دارد که ایرادات کار را بیشتر احساس کند. نواقصی که هنگام اجرا خودمان هم به آن واقفیم ولی گریزی از آن نیست.

* در این میان جلوه های ویژه چقدر می توانند به کمک کار بیایند؟

– من در اکثر کارهایی که انجام دادم صاحبان اثر اعتقاد چندانی به جلوه های ویژه نداشتند و همیشه تلاش کردیم تا جایی که ممکن است همه چیز را به شکل میدانی چیدمان و اجرا کنیم اما خوشبختانه در این پروژه تعامل با جلوه های ویژه پذیرفته شده و من امیدوارم حال که مسئول جلوه های ویژه این پروژه فردی درجه یک و کاربلد است به ما کمک کند هر آنچه امکان ایجاد آن در دکور نیست را جبران کنیم.

جلوه های ویژه دو بخش دارد بخشی در کامپیوتر اتفاق می افتد و بخشی هم در زمان اجرا باید لحاظ شود ما تخصص پست پروداکت را داریم ولی در بخش مربوط به آماده سازی جلوه های ویژه سر صحنه به دلیل کمبود امکانات و بودجه نمی توانیم آنچه مدیر این بخش می خواهد را در اختیارش قرار بدهیم کار نمایشی گروهی است و همه باید بخشی از کار را به عهده بگیرند تا در مجموع فرایند تولید موفقی داشته باشیم.

* اگرچه شما برای اولین بار است که دهه قبل از ۲۰ را به تصویر می آورید اما همکاران زیادی قبل از شما در پروژه های مختلف قصه هایی را در این برهه طراحی کرده اند. در حالیکه تنها فضای موجود شهرک غزالی است شما و همکاران تان چقدر فرصت نشان دادن تصویر متفاوت را دارید و با توجه به بحث بودجه چقدر قناعت به همین امکانات را ترجیح می دهید؟

– اصرار به متفاوت بودن در کار قطعا هست ولی ماجرای قناعت را درباره خودم نمی پذیرم و از آن به اجبار تحمیلی یاد می کنم. بابت محدودیت های مالی و تجهیزات هم مطمئنم که همکارانم خیلی خوشحال نیستند از اینکه باید همیشه در یک دکور ۴۰ ساله کار کنند و ترجیح می دهند خودشان دکور بسازند تا توانایی های شان را بیشتر به معرض نمایش بگذارند. من در این مجموعه تلاش کردم به لحاظ زمانی که در فیلمنامه سپری می شود تا آنجا که می توانم خارج از شهرک غزالی دکور برپا کنم و سکانس های همیشگی خیابان لاله زار کمتر از همیشه باشد تا بینندگان احساس نکنند که باز همان فضای همیشگی و معروف شهرک غزالی را می بینند.

* کدامیک دکورهایی که طی سال ها فعالیت تان طراحی کردید و بعد از پروژه از بین رفت بیشتر از بقیه شما را ناراحت کرد؟

– این سوال تا کنون از من پرسیده نشده بود و دقیقا حضور ذهن ندارم اما دو فضا به خاطرم می آید که بعد از تخریب شان واقعا ناراحت شدم یکی لوکیشن خانه، کافه و مجموعه ای بود که « کافه ستاره» را در آن کار کردیم. بعد از مدتی وقتی به آنجا رفتم و دیدم همه بنا را خراب کرده و از نو ساخته اند حالم گرفته شد. همچنین لوکیشن خانه ایران خانم در فیلم سینمایی «صد سال به این سالها» خانه ویلایی خاصی در انزلی بود که آن هم وقتی دیدم خرابش کردند خیلی دلم سوخت. این دو لوکیشن را از نظر حسی خیلی دوست داشتم چون از نظر معماری هویت داشتند ولی آنها را خراب کرده و به جایش یک آپارتمان مستطیلی ساده ساختند.