در این گزارش تمام پیشکشیهای سینمای ایران به امام زمان(عج) را معرفی کرده ایم.
قدمگاه/محمدی مهدی عسگرپور
«قدمگاه» دومین فیلم بلند «محمدمهدی عسگرپور» است و تنها فیلم سینمایی ایران است که مستقیما به موضوع مهدویت و انتظار اشاره میکند.
خلاصه داستان:رحمان پسری سرراهی است که از همان کودکی در روستا زندگی کرده و بزرگ شده است. هر سال در نیمه شعبان او برای ادای نذر ده ساله اش ـ که امسال آخرین سال آن است ـ راهی قدمگاه می شود. اما با رسیدن به این زیارتگاه رحمان خوابی می بیند که زندگی او را متحول می کند. او برای یافتن پدر و مادرش دوباره به روستا برمی گردد. روستاییان با دیدن رحمان آشفته می شوند و سعی می کنند او راضی به بازگشت به قدمگاه شود، اما رحمان نمی پذیرد. رحمان خوابی را که دیده می گوید و مردهای روستا او را مسخره می کنند. از آن طرف ایوب که با ناپدری اش زندگی می کند به تدریج از گفته های او و اهالی روستا پی به راز زندگی رحمان می برد؛ این که رحمان درست روز نیمه شعبان متولد شده و مادرش زنی به نام گوهر بوده که مورد قهر و غضب زنان و مردان روستا قرار گرفته و با ضرب و شتم آنها کشته شده، زیرا اهالی روستا به زندگی و تولد بچه گوهر شک کرده بودند. از سویی نیز بعضی اعتقاد داشتند که رحمان حرامزاده نیست و با دعاها و نذر و نیازش مادرش گوهر به دنیا آمده و در واقع گوهر بی گناه کشته شده است. رحمان که از طریق ایوب پی به این راز برده زندگیاش دگرگون می شود. اهالی روستا نیز به خاطر گناه جمعی دچار عذاب وجدان شدهاند. رحمان که از اهالی روستا ناامید شده و نهایتاً هم می فهمد دختر مورد علاقه اش قصد ازدواج با پسر دیگری را دارد به نمازخانه می رود. در شب نیمه شعبان در حالی که همه اهالی روستا برای نامزدی حنانه در خانه او گرد آمده اند، رحمان به جمع آنها می آید. او در حالی که شیرینی نامزدی حنانه را می خورد از این که برای اولین بار توانسته در جشن نیمه شعبان شرکت کند، رضایتش را نشان می دهد و نهایتاً خود او علم امام زمان را دور می گرداند. صبح روز بعد اهالی روستا بر این گمان هستند که رحمان آنها را بخشیده و دوباره پیش آنها زندگی خواهد کرد، اما وقتی ایوب به محل زندگی رحمان میرود، از نقاشیهایی که بر دیوار کشیده شده پی میبرد که او برای همیشه روستا را ترک کرده است.
سبز کوچک/غلامرضا رمضانی
«سبز کوچک» ششمین فیلم بلند سینمایی «غلامرضا رمضانی» است که مانند همه آثار او شخصیت محوری فیلمش یک کودک است. اگر چه این فیلم به طور مستقیم ارتباطی با انتظار ندارد اما بستر داستان حول نیمه شعبان است.
خلاصه داستان: محمد داستانی نوشته که در مسابقه های بین مدرسه ای اول شده و باید روز نیمه شعبان برای گرفتن جایزه اش به سالن بزرگ شهر برود. پدر به دلیل دست تنها بودن صاحب کارش، محمد را وادار می کند تا ظهر به عنوان وردست در حجره فرازمند بماند. نگرانی محمد برای نرسیدن به سالن جشن بی مورد نیست. او تا ظهر موانع مختلفی سر راهش می بیند و به هر ترفندی از این مشکلات عبور می کند. اما مرتضی پسر عمه اش که از فرازمند دل خوشی ندارد میخواهد با دزدیدن قالیچه گران قیمت از فرازمند تلافی کند.
خدا نزدیک است/ علی وزیریان
«خدا نزدیک» اولین فیلم «علی وزیریان» که در آن به مفهوم انتظار پرداخته میشود.
خلاصه داستان: رضا با موتور مسافرکشی میکند. او در نگاه اهالی، شیرین عقل است، لیکن در باطن جوانی با عاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است. در نزدیکی محل زندگی رضا، روستای کوچکی است که بخشی از جاده آن در مسیر سیل ویران شده است. اهالی برای تردد به آنجا ناچارند با موتورهای مسافرکش و از راه جنگلی عبور کنند. در همین ایام، لیلا معلم جدید روستا از راه میرسد و برای رفتن به مدرسه ناچار میشود با موتور سفر کند. رضا دلباخته لیلا شده، رفته رفته احوالاتش به گونه ای تغییر مییابد که مادرش او را برای شفا به امامزاده میبرد.
خدا میآید/مجید مجیدی
یکی از سه فیلم کوتاه مجید مجیدی، فیلمی ۳۰ دقیقهای است با عنوان «خدا می آید» که داستان پسر و دختر خردسالی است که برای خدا نامه مینویسند و از او عاجزانه تقاضا می کنند تا بیاید و مادر مریضشان را به بیمارستان ببرد و خوب کند. نامه ساده و صمیمانه کودکان دوست داشتنی و تلخ است.
اگر چه این فیلم به طور مستقیم ارتباطی با امام زمان ندارد اما مجیدی به خوبی توانسته انتظار و مفهوم انتظار را در فیلمش به تصویر بکشد.