سوره سینما – محمدرضا کردلو : اطلاعاتی که ما از جنگ، در جنگ و بعد از پایان جنگ توسط رسانهها کسب میکنیم، معمولاً اخباری عادی شده از میزان کشتهشدگان، مجروحان و نهایتاً تعداد آوارگان جنگی و حجم تخریبهای صورت گرفته است. جنگ اما همه اینها نیست. جنگ هزار روی دیگر دارد. هزار روی دیگری که خبرهای رسمی به دلایل متعدد از ارائه آن سر باز میزنند و گزارشگران جنگی هم علاقهای به بیان آنها ندارند.
در واقع تلاش همه گزارشهای تلویزیونی ارائه تصاویری از اخبار میدانی نبرد است و کمتر میشود که کیفیت زندگی و روان ضربههای ناشی از جنگ و تاثیراتی که در نهاد خانواده میگذارند، توسط رسانهها ارائه شود. حداقلدر عمده رسانههای داخلی این چنین است. حال آنکه توفیق نسبی برخی از رسانههای خارجی در همراه کردن مخاطبان، ناشی از تلاشی است که برای نمایش رویه «کیفی» صورت میدهند.
آنچنان که می دانیم، بعد از جنگ جهانی دوم و سقوط هیتلر، نسلی ظهور کرد که شاید کمتر تحلیلگر سیاسی یا میدانی جنگ، در
پیش بینیهای خود از آثار و نتایج جنگ، به ظهور آن اشاره کرده بود؛ «نسل فرزندان نامشروع». با پایان یافتن جنگ و کشته شدن میلیونها نفر از مردان جوان از کشورهای مختلف، ترکیب جمعیتی به شکل غیرقابل تصوری بههم ریخت، تجاوزهای بیحدوحصر علیه زنان بیمرد، سیاهترین اثرات جنگ را نمایان ساخت. فروپاشی نهاد خانواده اولین نتیجه این اتفاق بود.
کتاب «زنی در برلین» تنها نمونهای از واقعیتهای دوران پس از سقوط هیتلر را ارائه میکند که در آن به تجاوز به بیش از چندصدهزار زن، اشاره شده است.
دایان، تازهترین فیلم بهروز نورانی پور- که نخستین اثر داستانی او نیز هست- هم با یک آمار آغاز میشود. نوشتهای روی پرده سیاه که به تعداد آوارگان زن و دختر جنگ سوریه که مردهایشان را از دست دادهاند، اشاره میکند.
جمعیتی که درصد زیادی از آنها را کردها، تشکیل میدهند. اشارهای دقیق در این نوشتهها قابل توجه است(نقل به مضمون): از آغاز جنگ سوریه تاکنون، ۴۵۰هزار زن و دختر، بیمرد، هنوز به خانههایشان بازنگشتهاند.
با این توضیح متوجه میشویم که تمرکز داستان دایان روی زنان و دخترانی است که به انحاء مختلف در جنگ دچار مشکل شدهاند. از آنهایی که در اسارت داعش مورد تجاوز قرار گرفتهاند و فرزندی نامشروع در شکم دارند، تا آنهایی که به جبر جنگ، وارد کارزار و میدان جنگ شدهاند، تامادری که همه زندگیاش در جنگ گذشته و تا دختران معصومی که حتی نمیتوانند حدس بزنند چه آیندهای پیش رو دارند. جملهای در همه فیلم، به طرُق مختلف تکرار میشود. جملهای خبری که فقط تفاوت لحنها، منظور گویندهاش را میرسانند: «جنگه دیگه». و در این «جنگه دیگه» هزاران درد، غم، ترس، نفرت، خشونت، نامردی، بیمعرفتی و در سوی دیگر هزاران عشق، صبر و زیبایی نهفته است.
اگرچه در دایان روی نامرد جنگ، بیشتر رخ مینماید، اما نمیتوان تصاویر زیبایی را که با سختی هم ثبت شدهاند فراموش کرد. داستان تاثیرگذار دایان، اگرچه اشاراتی به حضور همراه با ظلم داعش در نقاط کردنشین دارد، اما بیشتر تلاش کرده کیفیت زندگی پس از داعش را به تصویر بکشد. در واقع داعش با همه وحشتناکی، شاید در مقابل اتفاقاتی که در نتیجه حضور خود به جا میگذارد، آنچنان دردناک نمینماید.
اتفاقاتی که در خانوادهها رخ میدهد، دردناکتر است. از مواجهه و ترس هر روزه از میدان مین تا فروختن نوامیس و قاچاق اعضای بدن انسان که به فجیعترین شکل ممکن اتفاق میافتد و در دایان روایت شده است، گوشهای از نیمه پنهان جنگی است که وارد هفتمین سال خود میشود.
و در پس این دردناکی، روایت زیبای عشق پدر و فرزندی است که دردقایق آخر مخاطب را باخود همراه میکند.
دایان اگرچه شاید روندی کند در بیان قصه دارد و از تعلیقهایی که نیاز قصه است، کمتر بهره میبرد، اما به عنوان اولین کار داستانی یک مستندساز که پیش از این اثر کم نظیر A157 را کارگردانی کرده است، قابل توجه است و احتمالاً خبرهای بیشتری از این فیلم در جشنوارهها خواهیم شنید چرا که هم در فرم تجربه گرایانه و هم در قصه متفاوتش، نیم نگاهی نیز به جشنوارهها داشته است که طبیعی مینماید.
این فیلم و فیلمهای دیگری که در فضای جنگ سوریه و اثرات آن ساخته شدهاند، حتماً باید برای مخاطب بینالمللی به نمایش دربیایند تا تروما و روان ضربهای را که از جنگ بر مردم سوریه و عراق تحمیل شده و همراه آنان خواهد بود درک کنند. همچنین برای مردمی که با «خداراشکر امنیت داریم» شوخی میکنند!