سوره سینما – الناز نعمتی : فیلم «سرو زیر آب» به کارگردانی محمدعلی باشهآهنگر به زودی اکران میشود. این فیلم روایتگر داستان خانوادههایی است که برای یافتن پیکر فرزند شهیدشان به جنوب و محلی به نام «معراج شهدا» میروند و ماجراهایی برایشان پیش میآید.
در گفتگو با تهیهکننده فیلم عنوان شد برای نوشتن فیلمنامه تحقیقات و مصاحبههای بسیاری صورت گرفته است. ایده فیلم چطور به ذهنتان رسید و تحقیقاتتان برای رسیدن به فیلمنامه نهایی چه روندی داشت؟
ایده اصلی از دوران جنگ شکل گرفت. بسیاری از شهدای عزیز پس از شهادت به محلی به نام معراج شهدا انتقال مییافتند. آن روزها خیلی از جوان هایی که به جبهه اعزام میشدند مدارک شناسایی مخصوص جبهههای نبرد به همراه نداشتند و بسیاری فاقد پلاک شناسایی بودند و منحصراً کارت کوچکی داشتند که مخصوص ورود به مناطق جنگی بود. آن روزها در آبادان وقتی شهیدی را به معراج کوچک آبادان، که کارگاه بستنی درست کنی بود، منتقل میکردند من و برخی از دوستانم وظیفه ی تهیه ی عکس و فیلم از این شهدا را داشتیم. طبیعتاً با خانواده و بستگان و آشنایان آنها هم روبرو میشدیم. برخی هم که گمنام بودند در گلزار شهدای آبادان با نشانههایی دفن میشدند. مهمترین این نشانهها عکس و فیلم آنها بود که به خانوادههای شهدای مفقود نشان میدادیم. این اتفاق ها ایدهی اصلی و مرکزی فیلم است. برای تحقیقات از واحد تعاون و ایثارگران ستاد مرکزی سپاه کمک خواستیم و آنها ما را با افرادی که در معراج شهدای مرکزی اهواز کار کرده بودند مرتبط کردند. البته بسیاری از این افراد در دسترس نبودند. یا به شهادت رسیده بودند، یا مفقود بودند و یا بعدها به رحمت الهی رسیده بودند و یا آدرس دقیقی از آنها در دسترس نبود. آنهایی که بودند هم تمایلی به گفتگو دربارهی آن دوران نداشتند. با هماهنگی حاجی نصیر معاون واحد تعاون و ایثارگران و فرماندهی آنها آقای شریفی تحقیقات مفصلی آغاز شد. روند تحقیقات حدود یکسال و نیم طول کشید و سفرهای زیادی به اصفهان، باغ بهادران، هرند، اهواز، آبادان، تبریزو بسیاری جاهای دیگر هم انجام شد.
تا جایی که اطلاع دارم ساخت فیلم چند سال به تعویق افتاد. دلیل این تاخیر در روند تولید فیلم چه بود؟
از زمان شروع تحقیقات و نوشتن طرح ( قبل از تحقیقات طرح اولیه نوشته شده بود) تا اتمام کار ۶ سال زمان برد. دو سال پایانی مشغول فیلمبرداری و آمادهسازی بودیم و مابقی به دنبال تهیه سرمایه و ترغیب بسیاری از ارگانها، بنیادها و سازمانهای نظامی و غیرنظامی صرف شد که نهایتا حوزه هنری، بنیاد سینمایی فارابی و شهرداری تهران پای کار ایستادند و ارتش جمهوری اسلامی هم همکاری کرد. در این دوران سخت مجبور شدیم ۱۶ بار فیلمنامه را بازنویسی کنیم. شرایط به گونهای بود که فکر نمیکردم دیگر این کار ساخته شود.
نگاه تان به زنان همیشه در آثارتان پررنگ است و در فیلم «سرو زیر آب» نیز زنان پا به پای مردن در پیشبرد قصه حضور دارند. در آثار دفاع مقدس چنین نگاهی کمتر دیده شده است.
در جنگ زنان بسیاری حضور مستقیم داشتند. اما رنج اصلی متعلق به مادران، خواهران، همسران و دختران شهداست. آنها بیشترین سختی را از دوری و از دست دادن شهدا به دوش کشیدند و میکشند. من و خانوادهام هم در دوران جنگ چون در آبادان و دزفول مستقر شده بودیم مستقیم با این مرارتها روبرو بودیم. همسر من هم در ۱۶ سالگی در کنار من در آبادان و زیر آتش زندگی میکرد. مادر، پدر و خواهرهایم هم همینطور. گاه در آبادان و گاه در دزفول حضور مستقیم داشتند. خانه ما در آبادان تخریب و در دزفول ۲ بار هدف موشکهای اسکار روسی قرار گرفت. این دوران توانست تاثیر مستقیمی روی من و فیلمهایم داشته باشد. زنها سهم بیشتری نسبت به مردان در مقاومت دوران جنگ داشتند.
در فیلم «سرو زیر آب» بر خلاف فیلم قبلیتان «ملکه» که مورد توجه قرار گرفت و ستایش شد، به سراغ یک قصه شلوغ و کلی خرده داستان رفتید. در این فیلم جنگ مانند «ملکه» در جریان نیست و فیلم داستان محور است. این تغییر مسیر آگاهانه برای جذب مخاطب بیشتر بود؟
خیلی خط کشی شده برای فیلمهایم نمیاندیشم. گاهی خاطرات و گاهی سوژههای اینچنینی خواب را از سرم میرباید. البته به مخاطب هم می اندیشم. اگر در شرایط فعلی، هجوم فیلمهای طنز کلامی و اینگونه فیلمها اجازه بدهد درام در سینمای ایران نفس بکشد. آینده خوبی برای این رفتار در سینمای ایران متصور نیست.
فکر میکنید در فضای فعلی که اغلب فیلمهای کمدی نازل مورد توجه قرار میگیرند «سرو زیر آب» تا چه حد برای مخاطبان جذاب خواهد بود و موفق به جذب آنها به سالنهای سینما خواهد شد؟
در سوال قبلی گفتم که کل سینمای ایران در معرض خطر قرار گرفته است. سینمای تاریخی، کودک و نوجوان، سینمای دفاع مقدس، سینمای پلیسی و گانگستری و حادثهای، سینمای شاعرانه و هنری، سینمای اجتماعی، سینمای درامپردازی و روحی و روانی، همه و همه در معرض خطای استراتژیک دستاندرکاران و برخی سینماداران قرار گرفته است. این سینمای کمدی، که البته من هم دوستش دارم و به آن و سازندگان آنها احترام میگذارم، باعث از بین رفتن نسلی از هنرمندان و تولیدات آنها میشود که بعدها رسیدن به سینمای استاندارد را سختتر و سختتر میکند. سینمای استاندارد جهانی با انبوهی از تکنیکها و نوآوریهای داستانی روایتی تصویریتر از قبل به جهان ارائه کرده است. سینمای کره، هند، چین، فیلیپین، آمریکای جنوبی و برخی کشورهای اروپایی به شدت پیشرفت کردهاند و سینمای ما در حال ضعیفتر شدن است. امیدوارم که فکری جدی شود و با حفظ روند تولید سرمایه برای سینماداران و تولیدکنندگان فیلمهای طنز به درام پردازان هم توجه جدی شود.
فیلمتان را برای چه نسلی ساخته اید؟ نسل خودتان یا نسل جوانانی که جنگ را ندیده اند؟
من فیلمسازم و به نسل ها آنگونه که شما میاندیشید فکر نمیکنم. اما اعتراف میکنم که کار سختی دارم. فاصلهی تفکری میان نسلها روزبه روز بیشتر میشود و کشاندن نسل قدیم به سینما تقریبا سختتر از نسل فعلی و جوان است. بسیاری از خانوادهها سینما، تئاتر، موزهها و گالریها را از سبد اقتصادی و فرهنگی خود خارج کردهاند. وضعیت معیشتی بسیاری از خانوادههای ایرانی بسیار بسیار سخت شده است. اما برای ارتباط فیلم با نسل جدید حساب بهتری باز کردهام. در جشنوارهی فجر این امیدواری به وجود آمد که نسل نو به دنبال فیلمهای استاندارد و جدی هم هست. اگر بتوان تماشاگر همین فیلمهای طنز و کمدی را به سالن کشاند، مطمئن هستم که بیش از ۸۰ درصد آنها با رضایت کامل سالن را ترک خواهند کرد. زیرا واقعیتهایی را در فیلم مشاهده خواهند کرد که پیش از آن ندیده اند.
چطور شد تصمیم گرفتید در فیلم بازی کنید؟ از تجربه بازیگری برای مان بگویید..
من تصمیمی برای بازی نداشتم. بازیگر این فیلم آقای بهزاد شاکری بود که قرار شده بود از آبادان برای بازی بیاید. هنگام فیلمبرداری و یک روز پیش از آن به دلایلی نتوانست حضور یابد و فرصت انتخاب بازیگر جدید هم از دست رفته بود و من مجبور شدم نقش دریس را بازی کنم. امیدوارم خوب شده باشد. من در دوران جوانی از ۲۱ سالگی نمایشنامه نوشتهام و در ۱۶ کار نمایشی هم یا نویسنده بودهام، یا بازی کردهام و یا کارگردانی. عاشق بازی کردن هستم، اما بعد از فیلمنامه نویسی و کارگردانی. دنیای بازیگری با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
چه حرفی برای مخاطبی که تصمیم دارد این فیلم را ببیند دارید؟
پیشتر اشاره کردم. از او میخواهم که برای سینمای جدی هم وقت بگذارد. برای این سینما که تلاش دارد تصاویری کاملا سینمایی و روایتی کاملا حرفهای و تاثیرگذار به مخاطب ارائه دهد. آدمهای هنرمند و تیم های متعدد با احترام به شعور مخاطب سال ها کار کردهاند و نیاز دارند مخاطب جدی هم از آنها پشتیبانی کند. امیدوارم شرمندهی آنها نباشم.
منبع: بهمن سبز