سوره سینما – نساء نیکو : حشمت تهرانی، چهره ای مذهبی که خود را برای انتخابات شورای شهر آماده می کند در مواجهه با رهی همکلاسی و هم محله ای سی سال قبلش ناخواسته وارد ماجرایی عجیب می شود.
اولین فیلم جواد رضویان بازیگر و کمدین مطرح و شناخته شده سینما و تلویزیون (بدون احتساب فیلم اکران نشده کمی شیرین، بسی فرهاد) تلاش می کند تا در یک درام اجتماعی که رگه هایی از طنز نیز در آن دیده می شود نقدی معترضانه به وضعیت کنونی جامعه پیرامونی خود داشته باشد. وضعیتی که سیاه و آشفته است و اکثر قریب به اتفاق افراد جامعه ای که رضویان به تصویر کشیده و داستانی که پیمان عباسی نوشته همگی در تباهی غرق شده اند آدمهای داستان زهر مار یا بزهکارند یا انحراف اخلاقی دارند یا دزد هستند یا معتادند یا به دنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود هستند یا خیلی خشکه مقدس هستند و از آن سوی بام سقوط کرده اند و در یک کلام از نگاه فیلمنامه نویس و کارگردان بجز حشمت تهرانی( که نقشش را سیامک انصاری خیلی بد ایفا کرده) سایر آدمهای قصه و اجتماع دچار نقایص متعددی هستند و اصلا آدم درست و حسابی در میان پرسوناژهای قصه دیده نمی شود. اینکه چگونه پیمان عباسی و جواد رضویان به درکی تا این حد هولناک و در تضاد با کلیت جامعه رسیده و آن را به تصویر کشیده اند کاملا جای تامل دارد.
فیلمنامه آدمها و حتی لحن قصه گویی و روایت کاملا از ساختارهای فیلمفارسی تبعیت می کند منتها با رعایت همه ضوابط و شئونات و خط قرمزها. یعنی در اینجا هم با همان کلیشه های رایج و معروف فیلمفارسی مواجهیم که داستان زن یا دختری بی سرپرست و بی پناه و تنها را روایت می کند که مشکلات زیادی دارد و اسیر دست آدم بدها شده و جوان اول فیلم که از نگاه رضویان این جوان اول در سینمای پس از انقلاب ویژگی هایی نه مثل مرحوم فردین یا بهروز وثوقی یا دیگران بلکه می بایست مشخصاتی همچون سیامک انصاری داشته باشد که یک تنه همه مشکلات را حل کند و در پایان نیز تنها وزخمی بسان قهرمانان فیلمفارسی در یک شب تاریک بارانی در تاریکی محو شود. اشتباه رضویان اما این است که حتی اگر فیلمنامه نویس و کارگردان هم بخواهند یک فیلمفارسی بعد از انقلاب بسازند ناچارند که از برخی قواعد و چارچوبهای اصلی تبعیت کرده و تنها به خط اصلی قصه در وام گیری از مولفه های فیلمفارسی بسنده نکنند.از این جمله انتخاب هنرپیشه ای که ویژگی های اصلی جوان اول فیلم را داشته باشد یا اگر نمی تواند بسان فیلمفارسی های قدیم در اواسط فیلم با ربط و بی ربط از صحنه کافه و رقص استفاده کند نمی بایست هم یک کلیپ نچسب و سیاه را به هر ضرب و زوری به فیلم بچسابند و مابقی مولفه ها. از این زاویه هم اگر به کلیت کار نگاه کنیم در می یابیم که تیم سازنده زهر مار در پیروی از فیلمفارسی نیز مسیر اشتباهی را طی کرده اند.
اساسا معتقدم زهرمار فیلمی است معلق میان گیشه و تفکرات انتقادی سازندگانش و از این بابت زهر مار به شدت آسیب پذیر شده و مثل معروف نه دنیا را دارد و نه آخرت را واقعا برای این فیلم صدق می کند. بدون تردید زهرمار نه در گیشه و نه نزد منتقدان موفق به درخشش نخواهد شد و اساسا سئوال اینست که چرا هنرمندی مثل جواد رضویان که جایگاه و ارزش مشخصی نزد عامه مردم دارد می بایست کارگردانی سینما را تجربه کند آنهم با اثر نازل و فاقد ارزشی همچون زهر مار که نه تنها چیزی به ارزش های رضویان نمی افزاید که به جد معتقدم حتی از اعتبار و منزلت او نیز نزد طرفدارانش می کاهد. دلیل این سخن نیز خالی بودن فیلم از هر گونه ویژگی خاصی است که بتوان لااقل به عنواتن نقطه قوت اثر از آن یاد کرد. شاید تنها در این بین بتوانیم از بازی خوب شبنم مقدمی یاد کنیم تا حدی زیادی بار کاستی های فیلم را به دوش کشیده که البته او نیز اسیر فیلمنامه مغشوش و ساختار و لحن الکن فیلم شده و تک لحظاتی از بازی خوب خود را در اندک موقعیتهایی که برایش فراهم می شود ارائه داده است.
در مجموع به نظر می رسد که چنانچه رضویان می خواد به صورت جدی تر به فیلمسازی ادامه دهد عجالتا باید زهرمار را نادیده بگیریم تا ببینیم بعد از آن چه پیش می آید.