سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۵ بهمن ۱۳۹۷ در ۱۰:۳۰ ق.ظ چاپ مطلب
گزارش پنجمین قسمت برنامه «نقدسینما» ؛

سختی‌های سینمای عاشورایی/ «شبی که ماه کامل شد» یک فیلم عاشقانه است

naghde-cinema-14-bahman

پنجمین قسمت از ویژه‌برنامه «نقدسینما» با حضور عوامل فیلم‌های «خون خدا» و «شبی که ماه کامل شد» و نقد فیلم‌های روز پنجم جشنواره فیلم فجر روی آنتن رفت.

به گزارش سوره سینما، ویژه‌برنامه «نقدسینما» در پنجمین قسمتش شب گذشته میزبان مرتضی‌علی عباس‌میرزایی، سیاوش حقیقی، رضا اخلاقی کارگردان و تهیه‌کننده «خون خدا» و محمدحسین قاسمی و هوتن شکیبا و حمید نجفی‌راد تهیه‌کننده، بازیگر و تدوینگر «شبی که ماه کامل شد» بود و در ادامه، امید روحانی و میلاد دخانچی به نقد فیلم‌های «خون خدا»، «شبی که ماه کامل شد» و «طلا» پرداختند.

همیشه دوست داشتم در حوزه عاشورا فیلم بسازم

مرتضی‌علی عباس‌میرزایی  کارگردان فیلم «خون خدا» گفت:«همیشه دوست داشتم بتوانم کاری در حوزه عاشورا و مرتبط با حضرت سیدالشهدا (ع) انجام دهم. خدا را شکر که توانستم این قصه را به این سمت ببرم و با آن ادبیات و فرم ساختاری که بلد بودم فیلم را روایت کنم و بسازم. درباره اقتباس، قصه‌هایی هست که احتمالا همه‌مان شنیده‌ایم. ولی این اتفاق زمانی در ذهن من شکل گرفت که با کارتن‌خوابی مواجه شدم که در ظهر عاشورا تلاشی برای گرفتن غذای نذری نمی‌کرد. من به او غذا دادم و پیشنهاد داد با هم غذا بخوریم. شخصیت جالبی داشت و روزگار او را به این راه کشیده بود. تلنگر اول در ارادتی که این آدم به امام حسین داشت برای من جذاب بود. غیر از این هم حقایق و قصه‌ها و خاطراتی هست که از بزرگان ما که به گوش ما رسیده است. این‌ها را تلفیق کردم و به این قصه رسیدم.»

وی ادامه داد: «دوست داشتم به عنوان فیلم اول این فیلم را بسازم. بعد از انزوا قرار بود فیلمی درباره شهدای هفتم تیر بسازم که مسائلی پیش آمد که نشد. به این نتیجه رسیدم که باید خون خدا را بسازم چون ذهنم را درگیر کرده بود. تلاش کردم کار را به فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای بسپارم اما کسی قبول نمی‌کرد چون یک گارد عجیبی نسبت به کار مذهبی وجود دارد. چه در نویسندگی، چه در بازی و چه در عوامل! به نظرم آدم‌هایی که زیاد شعار نمی‌دانند به ما بیشتر در این فیلم کمک کردند تا آدم‌هایی که شعار می‌دادند. خیلی نگران‌کننده است که با محوریت عاشورا فیلم بسازید. این‌طوری هم نگاه کنید می‌توانید به آن‌ها حق بدهیم چون من هم فرمالیستم و خیلی راحت قصه تعریف نمی‌کنم و این آدم‌ها را بیشتر نگران می‌کند. سیاوش خیلی آدم پاک‌باخته ای است که کنار من ایستاد.»

سینمای اشراقی که شهید آوینی

کارگردان خون خدا بیان اینکه «کلا شما اگر بخواهید درباره حقیقت صحبت کنید متهم می‌شوید. خاطرنشان ساخت: ما درباره حقیقت شعار می‌دهیم ولی وقتی درباره سمبل حقیقت که در خون و آیین و مراسم‌تان هست بخواهید حرف بزنید، همه جای خالی می‌دهند. رضا اخلاقی‌ یک کلام در این فیلم دیالوگ ندارد. می‌توانم بگویم این اولین فیلم سینمای ایران است که شخصیت اصلی‌اش فقط می‌خندد و گریه می‌کند. همه‌ بازیگرانی که به سراغ‌شان رفتیم می‌گفتند چرا شخصیت حرف نمی‌زند؟ ما می‌خواهیم حرف بزنیم. ما در روز ۱۷-۱۸ ساعت کار می‌کردیم. شرایط سختی بود، چه در پیش‌تولید و چه در تولید. همه همراه و هم‌دل بودیم. هرآن‌چیزی که در این فیلم اتفاق افتاد. خارج از کنترل ما بود. شاید آن  سینمای اشراقی که شهید آوینی از آن حرف می‌زد را من با پوست و گوشت‌م احساس کردم.»

naghde cinema (1)

وی به ذکر خاطره ای پرداخت و اضافه کرد: «می‌خواهم خاطره‌ای را نقل کنم. ما ظهر عاشورا داشتیم در چهار‌راه گلوبندگ تصویربرداری می‌کردیم. روز نهم و دهم چهار گروه فیلمبرداری بودیم. تا سومِ امام فرصت داشتیم که تصاویری را بگیریم که باز هم درست اتفاق نیافتاد و مجبور شدیم به سراغ بازسازی برویم. روز دهم باید می‌رفتیم یک مسجدی و یک سری پلان می‌گرفتیم، یک پلان نماز خواندن می‌خواستیم که هیچ‌کدام اتفاق نیافتاد. نماز ظهر عاشورا را کسی با آن شوری که می‌خواستیم نمی‌خواند. من وارد مسجد شدم و دیدم دو ردیف صف بیشتر نیست. اصلا مانده بودم که چه باید بکنم.»

عباس میرزایی افزود: «رضا را صدا کردم و یادم است که همین‌طور با هم قدم می‌زدیم. گفتم رضا من ظهر عاشورا را جور دیگری دیده بودم. یکباره دیدم روبه‌روی مسجد ارک در کنار قبر شهدای گمنام هستیم. خیلی برایم عجیب بود. یک لحظه چیزی در دل و ذهنم گذشت که من اگر این پلان را نگیرم فیلم ناقص است، خودتان به من کمک کنید که من چه کنم! یکباره رضا کدهایی داد که خیلی برایم جذاب بود و سکانسی را گرفتیم که بی‌نهایت از آن لذت می‌برم. من تمام تلاشم را کردم که بهترین اپراتور در این سیستم حق‌گویی باشم.»

من شاهد بودم چه بلایی سر احمدرضا درویش آمد

در ادامه  سیاوش حقیقی  تهیه‌کننده فیلم عنوان کرد: «از اول برای کار مذهبی گارد وجود داشت. وضعیت عجیب فیلم رستاخیز را ببینید. ما می‌گوییم ولی فقیه داریم که حرف آخر را می‌زند اما یک سری از مراجع نظرات دیگری می‌دهند و فیلم دچار مشکل می‌شود. آقای افخمی شما که گفتید دارید آماده‌سازی فنی فیلم‌تان [فرزند صبح] را انجام می‌دهید، آمادگی این را داشته باشید که به سراغ‌تان بیایند. من این مدت شاهد بودم چه بلایی سر احمدرضا درویش و شما آمد.

وی اضافه کرد:  ۳۰درصد از بودجه فیلم را فارابی تامین کرد ـ یعنی دویست میلیون تومان ـ و هزینه کل کار ششصد میلیون تومان است. اما این قیمت واقعی نیست چون بچه‌ها دستمزد نگرفتند و برای امام حسین کار کردند.»

در بخش دیگر برنامه عوامل فیلم «شبی که ماه کامل شد» در ویژه‌برنامه تلویزیونی  نقد سینما حضور پیدا کردند.

naghde cinema (3)

قصه واقعی است

محمدحسین قاسمی تهیه‌کننده فیلم با اشاره به سختی های روند تولید فیلم گفت: «کار از اردی‌بهشت آغاز شد. بخشی از کار در سیستان و بخشی در پاکستان و بنگلادش بود. در سه ماه کل تولید فیلم انجام شد و با این تعداد لوکیشن و پیچیدگی اگر همکاری کل گروه نبود، این کار در این زمان انجام نمی‌شد. در تیتراژ نوشتیم فیلمی از نرگس آبیار اما هم خانم آبیار این را گفته است و هم من می‌گویم که این فیلمی از کل عوامل و نتیجه زحمات همه است.به طور کلی ۷۰ نفر بودیم ولی در پاکستان نمی‌توانستیم این تعداد را داشته باشیم ولی تجربه مستندسازی خانم آبیار، من و فیلمبردارمان باعث شد که در پاکستان با تعداد ۱۵ نفر عوامل و بازیگر، از پتانسیل موجود در فضا استفاده کنیم و کار را جلو ببریم.»

فیلمی در باره افراطی‌گری

«قصه واقعی است. چند ماه بود به دغدغه خانم آبیار تبدیل شده بود که فیلمی درباره افراطی‌گری‌های اخیر بسازند. حتی قرار بود یک فیلم در آلمان درباره مهاجران سوری بسازیم. چند ماه روی قصه ریگی کار کردیم و آقای اصفهانی به کار اضافه شد و از طرح ایشان استفاده کردیم. نمی‌دانم این‌ها را بگوییم برای دیپلماسی‌مان خوب باشد یا نه، ولی کار در پاکستان خیلی خطرناک است و تروریست‌ها آن‌جا فعالیت دارند. اما مردم بسیار خوبی دارد. یک گروه بومی از بلوچ‌های پاکستان به ما کمک می‌کردند. یک صفت خوبی در بلوچ‌های ایران وجود دارند که خیلی کریم هستند و وقتی شما مهمان‌شان می‌شوید تا پای جان برای شما می‌ایستند. من این فیلم را به مردم شریف بلوچستان تقدیم می‌کنند.»

تدوین سه ماه شبانه‌روز از ما وقت گرفت

حمید نجفی‌راد تدوینگر فیلم نیز،با بیان اینکه ۲۳۰۰ پلان برای تدوین داشتیم. خاطرنشان ساخت: به لحاظ فرمال وقتی سکانس بیرونی است، ریتم کند‌تر است و هرچه درگیری و… بیشتر می‌شود، ریتم تندتر می‌شود. تدوین سه ماه شبانه‌روز از ما وقت گرفت، کار سختی بود که با صحبت با خانم آبیار جلو رفت. من کار را خیلی دوست داشتم و آنقدر انرژی داشتم که هرچه توان داشتم به کار بستم تا کار به جشنواره برسد. من هم از سینمای مستند می‌آیم. اما این فیلم برای من مثل یه معجزه بود و وقتی راش‌ها را دیدم به هیجان آمدم و قبول کردم. کار تروکاژ تصویری زیادی دارد. اما بیننده نمی‌تواند آن‌ها را راحت تشخیص بدهد.»

naghde cinema (2)

این فیلم یک عاشقانه است

نرگس آبیاردر ادامه با بیان اینکه این فیلم یک عاشقانه است عنوان کرد: «این فیلم همان‌طور که در خلاصه‌اش آمده است، یک عاشقانه است که به مرحله‌ای می‌رسد که این عشق نابود می‌شود. فیلم نمادگرا نیست و درباره یک حادثه واقعی است. مهمترین کاری که این فیلم می‌تواند انجام دهد، ایجاد یک چالش و یک سوال در ذهن مخاطب است. این‌که دنیا بعد از ۱۱سپتامبر درگیر رادیکالیسمی شده و این رادیکالیسم مردم را آزار می‌دهد. علاقه داشتم در این مورد فیلم بسازم. موضوع داعش برایم مطرح بود ولی این جریان بیشتر در بیرون از ایران وجود داشت و بازیگر خارجی می‌خواست اما این موضوع داخل ایران بود.»

وی ادامه داد: «چالش من این بود که چه تفکری می‌تواند عشق را نابود کند. ایدئولوژی زمانی که افراط گرایانه می‌شود دیگر نمی‌تواند کمکی به زندگی کند، مثل زمانی که می‌گفتند در حوزه علمیه فقه از خود قران مهمتر شده است. وقتی ایدئولوژی دیگر نمی‌تواند کمکی بکند خطرناک می‌شود.داستان قبلی که داشتم درباره یک کمپ آلمانی بود که مهاجرهای کرد سوری در آنجا حضور داشتند. اما خیلی به دلم ننشست چون مردم ما این مسئله را حس نکرده بودند و حس میکنم اگر دِینی بود باید اینجا ادا می‌کردم. باقی ماجرا را هم نمی‌خواهم بسازم چون دیگر موضوع من نیست و خیلی علاقه‌ای ندارم و اینجا برایم مهم بود که از موضع یک زن وارد شده بودم.»

گریم هر روز ۴ ساعت طول می‌کشید

هوتن شکیبا بازیگر فیلم« شبی که ماه کامل شد» به سختی های کار اشاره کرد و گفت: «این نقش برای من واقعا کار سختی بود و همین کار را برایم جذاب می‌کرد. یکی چالش لهجه بود که فارسی و اردو را با لهجه بلوچی صحبت می‌کردم. عبدالحمید یک سیر تحول تدریجی دارد و این سیر باید درست در می‌آمد. گریم هم شرایط سختی داشت و هر روز ۴ ساعت طول می‌کشید. من خیلی نگران صحنه غذا دادن به گاندوها بودم. در نوبت اول سیر بودند و به ما گفتند باید چند روز بگذرد تا گرسنه شوند و این من را بیشتر می‌ترساند. هر صحنه که تمام می‌شد می‌گفتم خداروشکر که هنوز زنده‌ام! مستندهای ریگی را هم تماشا کردیم اما خیلی نمی‌توانستم نگاه کنم ولی گاهی تماشای صحنه‌ها خیلی دشوار بود و می‌گفتم همین یک فریمی که دیدم کافی است.

وی ادامه داد: من از این بابت که خانم آبیار به من اعتماد کرد خیلی خوشحالم. من در تئاتر خیلی کار کرده بودم اما یکباره به عنوان یه کمدین جا افتادم و در واقع کسی که کمدی بازی می‌کند نقش عادی را از سر گذرانده است.»

در بخش دوم در میز نقد دو منتقد برنامه به بررسی فیلم«شبی که ماه کامل شد» ساخته «نرگس آبیار» پرداختند.

یک پروژه عظیم

امید روحانی با اشاره به اینکه فیلم به لحاظ امکانات تولیدی، پروژه بسیار عظیمی است. گفت:  با توجه به امکاناتی که ما در کشور داریم پروژه بسیار عظیم و جذابی است که این توانایی وجود دارد. فیلم از یک مرد عاشق‌پیشه شاعر مسلک با روحیه‌ای نرم شروع می‌شود و روند استحاله این مرد و تبدیل شدنش به یک آدم خشن را می‌بینیم. خانم آبیار خیلی تلاش می‌کند این فضا و روحیات را توضیح بدهد ولی این خیلی طولانی می‌شود و اینکه می خواهد بگوید جندالله چطور این آدم‌ها را به افراد ایدئولوژیکی تبدیل می‌کند که دیگر هیچ چیز از این عشق و خانواده نمی‌فهمد.»

وی افزود: «این طولانی بودن فیلم را حوصله‌سربر می‌کند و در جاهایی هم که اختلاف ریتم دارند تمهیدات دیگری دارد. در بعضی موارد هم به آن حالت مستندوار داده است. بعضی جاها وقتی می‌خواهد پاساژ ایجاد کنه و زاویه دید یک پرسوناژ را به زاویه دید یک فرد دیگر تبدیل بکند و این پاساژ ها تعدادش زیاد می‌شود، دوربین از این حالت مستند به دوربین سوبژکتیو تبدیل می‌شود که میلاد به این نگاه منفی داشت و من نه.»

نگاه مستند گونه یکی از جذابیت های فیلم

«یکی جذابیت‌های فیلم به دلیل  نگاه مستند گونه خانم ابیار شکل می‌گیرد. فیلم در واقع منهای پیدایش جندالله، در ادامه فیلم‌های خانم آبیار تعریف می‌شود. یعنی فشاری که از سوی جامعه به زنان و کودکان وارد می‌شود و در آثار قبلی او هم وجود داشت. بستر قصه‌ها عوض می‌شود اما درونمایه یکی است.»

این فیلم قاعدتا سینمای استراتژیک است

میلاد دخانچی با بیان اینکه دو مشکل با این فیلم دارم. گفت: این فیلم قاعدتا سینمای استراتژیک است؛ این ملت دشمنی دارد که به جنگ ما آمده‌اند و ما باید بریم از راه به در کنیم. این فیلم به عنوان یک پروژه ملی ذیل دفاع از میهن مقابل دشمنان تعریف می‌شود. دعوای ما با این جریان‌ها دعوای قدرت نیست، دعوای معرفتی است که با مجاهدین خلق(منافقین) و فیلم مهدویان هم نمود پیدا می‌کند. برگ برنده ما در مقابل جریان شورشی مثل جندالله و منافقین چیست؟ اگر این دعوای معرفتی نشان داده نشود این برگ برنده رو نشده است.»

وی ادامه داد: «شخصیت الناز شاکردوست که سودای رفتن دارد، دختری است که نماینده نسل جوان متروپولیتن تهرانی‌ست و هیچ درک معرفتی از این برگ برنده ندارد. من باید نسبت به جندالله یک موضع معرفتی داشته باشم و وقتی این در هیچ جای فیلم دیده نمی‌شود و قاهریت امنیتی ما در هیچ صحنه‌ای نمایش داده نمی‌شود. من کاری به این ندارم که  کل فیلم خط به خط در واقعیت اتفاق افتاده است یا نه؛ من می‌گویم در فیلم جندالله را می‌بینیم و می‌گوییم منفی است. اما خودم رو کجای فیلم می‌بینم که بگویم من مثبت هستم. شما وقتی برتری معرفتی ما را نسبت به جریان مقابل نمایش نمی‌دهید، دارید به آن برتری می‌دهید.»

سپس، طلا ساخته «پرویز شهبازی» روی میز نقد در ویژه‌برنامه تلویزیونی نقدسینما قرار گرفت.

دخانچی در باره این فیلم معتقد است«اگر بخواهم رده‌بندی کنم، فیلم خانم آبیار و میرکریمی در رتبه اول و بعد از آن‌ها طلا قرار می‌گیرد. من وقتی فیلم رو می‌دیدم حس مکانیکی بین روابط شخصیت‌ها داشتم. برتری داستایوفسکی به این است که وقتی شخصیت‌ها را خلق می‌کند اجازه می‌دهد آن‌ها رها بشوند و بر اساس شخصیت‌شان رفتار کنند و مسیر خودشان را طی کنند و زیست کنند. التزام مطلق به آن کانسپت اول باعث می‌شود شخصیت‌ها شعاری بشوند.»

وی گفت: «شهبازی در مالاریا و فیلمی که برای صدرعاملی نوشته بود یک تم خیلی پررنگ دارد. نسل قدیمی که مزاحمت وارد می‌کند و نسل جدیدی که نوعی پاکی دارند و می‌خواهند گلیم خودشان را بیرون بکشند و پلیس هم اینجا منفعل است. موقعیت‌های فیلم چیده شده است و دست کارگردان در روند فیلم و تصمیم شخصیت‌ها دیده می‌شود، چون کارگردان می‌خواهد به کانسپت اولیه خود وفادار باشد.»

به گفته وی، «دست کارگردان به خاطر تعهد به این کانسپت اولیه باعث شده شخصیت‌ها واکنش خلاق و رهایی نداشته باشند و شخصیت‌ها نتوانند نفس بکشند. فیلم یک سکانس پایانی دارد که می‌بینیم یک بیزینس شکل گرفته است. این کافی‌شاپه در گرامر فیلم تبدیل میشه به نماداقتصاد نزولی و رانتی است. در یک سطح می‌گوید اینجا را ترک نکنید و بمانید و کار کنید. اما وقتی جلوتر می‌رود می‌گوید نرفتن مصادف است با این اقتصاد نزولی و رانتی! در نهایت، فیلم بر یک نوع اقتصادِ اختلاس-نزول-احتکار مهر تایید می‌زند. در حالی که نمادِ این نوع اقتصادِ در فیلم، اقتصادی بی‌هویت و بی‌اصالت است.»

امید روحانی دیگر منتقد برنامه بر این باور است«شهبازی با فیلم‌هایی که داعیه اجتماعی بودن دارند و  از یک تم دختر و  پسری برخوردار هستند، با یک ساختار ساده از فیلم‌های دهه ۵۰ فرانسوی ـ داستان و روابط ساده با ماجرایی از قتل و دزدی و… ـ کار می‌کند. اگر فیلم یک زاویه دید داشت مشکل آن حل می‌شد. این فیلم، فیلمِ بازی نیست که فکر کنیم چرا بازی‌ها خوب نیست، فیلم ساده نوآری است. شهبازی از فیلم دوم سوم  روی جوان‌هایی که با نسل قبل مشکل دارند کار کرده است. دهه ۷۰ میلادی پر از این گونه فیلم‌هاست. من فکر می‌کنم این کوشش و سبک ملی کار کردن کاش مقداری مستقیم‌تر و محکم‌تر بود.»

آن انرژی که در فیلم‌های قبلی شهبازی دیدیم اینجا دیده نمی‌شد

بهروز افخمی به نقد شیوه فیلمسازی شهبازی پرداخت و گفت: «اینکه شهبازی فیلمنامه نمی‌نویسد و سر صحنه کار می‌کند باعث می‌شود فیلم این‌طور سردستی بشود. طلا فیلم خوبی است اما آن انرژی که در فیلم‌های قبلی دیدیم اینجا دیده نمی‌شد.»