سوره سینما – نساء نیکو : امیر و ترانه در جریان درگیری با یک راننده تاکسی ناخواسته باعث مرگ او می شوند و همین مساله زندگی آنها را دگرگون می کند.
آسیبهای فرهنگی و اجتماعی، یکی از مهمترین مسائلی است که جامعه کنونی امروز به ویژه در کلانشهرها با آن مواجه است و توجه و ریشهیابی این آسیبها و ارائه راهکارهایی برای به حداقل رساندن آن از جمله موارد مهمی است که می بایست در دستور کار برنامه ریزیان و سیاستگذاران حوزه فرهنگی و شهری قرار گیرد. این مساله می بایست در همراهی با تحلیل جامعه شناسانه به همراه رفتار شناسی اجتماعی سبب شود تا جامعه و افراد حاضردر آن از هر گونه آسیب تا سر حد امکان مصون بمانند.
این چند سطر را نوشتم تا تصریح کنم که پیرنگ اصلی فیلم بر مبنای فاجعه ای شکل می گیرد که دلیل آن یک آسیب اجتماعی و فرهنگی یعنی فحاشی شهروندان به یکدیگر به شکل بی محابا در معابر عمومی است و یا آنگونه که امیر یکی از شخصیت های اصلی فیلم در بخشی از جمشیدیه می گوید این مساله در کنار آسیب متلک گفتن امنیت روانی و شخصیتی هر فردی را در طول روز به صورت جدی تهدید کرده و آن را مختل می کند. پس در نگاه اول به چنین داستان و پیرنگی می بایست با درامی مواجه باشیم که بر مبنای مسائل رفتار شناسی فردی و جمعی و مباحث تخصصی جامعه شناسی باید حرکت کند. نکته ای که اساسا در ساخته دوم یلدا جبلی فیلمسازی که چهار سال با نخستین ساخته اش داره صبح میشه در سی و سومین جشنواره فیلم فجر کاندیدای دریافت جایزه هنر و تجربه شد، خود را به سینمای ایران معرفی کرد به چشم نمی خورد و داستان فیلم بجز همان ایده اولیه که اصولا هسته مرکزی درام می بایست بر مبنای آن شکل بگیرد عاری از هرگونه توجه به آسیب شناسی فحاشی خیابانی به عنوان یک آسیب فرهنگی است که اگر اینگونه می بود اکنون می توانستیم درباره اثری سخن بگوییم که با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناسانه به تحلیل چرایی این آسیب در قالب یک درام اجتماعی پرداخته بود و البته چنین مساله ای رخ نداده و نویسندگان فیلمنامه که در بخشهای پایانی داستان ظاهرا متوجه موضوع شده اند تلاش کرده اند تا با گنجاندن یک فصل کامل در قالب تک گویی امیر یکی از شخصیتهای اصلی داستان در دادگاه نقیصه مذکور را به نحوی جبران کنند و البته نتیجه انقدر سطحی و شعاری است که بلافاصله در سکانس بعدی مجبور می شوند همین مساله را هم از زبان یکی دیگر از شخصیتهای داستان نقد کنند. این ضعف البته به شخصیت پردازی کاراکترها نیز سرایت کرده و مخاطب و بیننده نمی توانند رفتارهای عصبی و هیستریک ترانه را صرفا به دلیل عذاب وجدان بپذیرند چرا که فیلم از همان ابتدا وارد خط اصلی داستان می وشد و هیچگونه شناخت قبلی از ترانه و امیر و نوع ارتباط و رفتارهایشان به مخاطب ارائه نمی کند. همانگونه که یک گریه و زاری ساده مادر و خواهر و دوست ترانه در مقابل همسر مقتول را نیز که در نهایت سبب اعلام گذشت خانواده مقتول از ترانه می شود به عنوان یک زمینه و دلیل محکم برای بخشش ترانه بپذیرد.به همه اینها اضافه کنید شخصیتهایی که هیچ کارکردی در پیشبرد قصه ندارند که سرآمد آنها شخصیت پدر امیر با بازی یومرث پور احمد است که در داستان فیلم کاری بجز دلداری دادن به عروس و فرزندش ندارد و متاسفانه همین حضور کوتاه و چند سکانسه کارگردان پیشکسوت سینمای ایران با بازخوردهایی که هنگام نمایش فیلم از سوی اهالی مطبوعات و رسانه و منتقدان صورت گرفت این پیام را منتقل کرد که ایکاش پور احمد لااقل به عنوان بازیگر در این فیلم حضور نمی یافت. همین مساله را البته در باره حضور بهرام عظیمی انیماتور سرشناس سینمای ایران به عنوان رییس دادگاه نیز می شد به وضوح مشاهده کرد و این سئوال به ذهن می رسید که اصرار کارگردان به استفاده از پوراحمد و عظیمی در این دو نقش حاشیه ای که هر بازیگری دیگری می توانست با توجه به ویژگی ها و اندازه هایی که برای دو شخصیت مذکور در فیلمنامه تعریف شده بود ایفای نقش کند چه دلیل موجهی داشت؟
جمشیدیه می توانست شاید در حد یک تله فیلم بیش از آنچه که اکنون بر پرده دیدم موفق عمل کند. این اثر نه تنها مخاطب عام بلکه حتی مخاطب خاص را نیز هدف خود قرار نداده و به نظر می رسد بین جلب و جذب مخاطبا عام و خاصل معلق و سرگردان مانده. بازی ها هیچیک نمی توانند جزو نقاط قوت اثر محسوب شوند.اکت های بازیگران اصلی و مکمل همان اکت هایی است که پیش از این در آثار دیگر سینما و تلویزیون و تئاتر حتی بهترش را از این گروه شاهد بودیم. و اصلی ترین دلیل آن نیز این است که قاعده چنین آثاری با چنین مضامینی می بایست مبتنی بر تلاش و به آب و آتش زدن خانواده و اطرافیان قاتل و مقتول برای رسیدن به هدف باشد اما اینجا و در جمشیدیه در دو طرف درگیر ماجرا در کمال آرامش حرکت می کنند و بجز یکی دو صحنه درگیری و نزاع نصفه و نیمه حرکت دیگری از این شخصیت ها نمی بینیم. گویی کارگردان و فیلمنامه نویسان از گروه بازیگران خواسته اند برخلاف جریان و ایده اصلی فیلم که بر بستر یک آسیب اجتماعی شکل گرفته و البته به کل داستان و ساختار تعمیم نیافته حرکت کنند و همگی بچه های خوب و حرف گوش کنی!؟ باشند. در حالی که حداقل مرور مآثار مشابه این نکته مهم را یادآوری می کند که یکی از نکات اصلی پیش برنده داستان و ایجاد ضرباهنگ به وجود آمدن تعلیق و کشمکش بین دو طرف ماجراست که به هر شکل در جمشیدیه این مساله به چشم نمی آید.
در مجموع جمشیدیه به عنوان دومین اثر یلدا جبلی نه تنها کار مهمی در کارنامه کاری این کارگردان محسوب نمی شود بلکه در مقام مقایسه با ساخته قبلی جبلی به صراحت می توان ادعا کرد که اثر جدید این کارگردان پسرفت آشکاری نسبت به کار قبلیش بوده است.