به گزارش سوره سینما، هفتمین قسمت از ویژهبرنامه «نقدسینما» میزبان سینماگرانی چون مجتبی فرآورده تهیهکننده ، مهدی جعفری نویسنده و کارگردان، و مرتضی قیدی فیلمبردار فیلم «۲۳نفر» در ابتدای برنامه بوده و در ادامه امید روحانی و میلاد دخانچی به نقد فیلمهای «دیدن این فیلم جرم است!»، «۲۳نفر» و «پالتو شتری» پرداختند.
مهدی جعفری نویسنده و کارگردان فیلم «۲۳نفر» گفت: ابتدا من مستند ۲۳ نفر را به تهیهکنندگی آقای رئیسیان برای سیما ساختم و بعد از آن کتاب خاطراتی توسط یکی از همین ۲۳ نفر نوشته شد. بعد از پیگیریها برای ساخت فیلم داستانی، سرنوشت اینطور رقم خورد که من در کنار این دوستان قرار گرفته و زمینه برای شروع فیلم فراهم شود. منابع اقتباسی این پروژه خود بچه های ۲۳ نفر بودند که روایتگر داستان بودند علاوه بر آن مستندی که ساخته بودم و کتاب آقای یوسفزاده (یکی از ۲۳ نفر) در طراحی این فیلم به من کمک بسیاری کرد.
وی افزود: کار روی این فیلم برای همه ما سخت بود. به هر حال پایداری به واقعیت و رعایت المانهای سینمایی دشوار بود و از طرفی دیگر رضایت سوژههای فیلم بعد از دیدن فیلمشان اهمیت زیادی داشت. این نگاه نه تنها در زمان ساخت فیلم بلکه در زمان نوشتن فیلمنامه نیز وجود داشته و در این جا باید از حمایتهای آقای حاتمیکیا هم تشکر کنیم که از زمان کلید خوردن فیلم تا امروز با ما همراه بودند. یکی از مهمترین دغدغههای من علاوه بر روایت درست و دقیق داستان، پیدا کردن بازیگران مناسب این نقشها و این داستان بوده است. به هر حال کار با ۲۳ بازیگر نوجوان سختیهای خودش را هم دارد، بچهها خیلی علاقهمند بوده و بازیگوشیهای خاص خودشان را هم داشتند.
مجتبی فرآورده تهیهکننده این فیلم نیز ادامه داد: من از اوایل امسال درگیر این کار شده و پیشتولید فیلم در مرداد و شهریور انجام و کلید زده شد. حدود ۵ میلیارد تومان هزینه ساخت این فیلم شد و یکی از دلایل عمده این هزینه ها، تداخل اتفاقات برجامی و افزایش قیمت دلار در اواسط فیلمبرداری بوده است. از طرفی دیگر این داستان نیاز به این تجهیزات و هزینه داشت. یک موردی که برای من جذاب بود ـ بالاخره من فیلم تاریخی و جنگی هم کار کردم ـ در فیلمهای دیگر معمولا ۲-۳ نفر در مقابل دوربین وجود دارند اما اینجا در هر نوبت که دوربین را میکاشتیم، ۲۳ نفر جلوی دوربین بودند! کار با ۲۳ نوجوان در یک زمان سه ماهه کار سختی است و ما با ۲۳ خانواده طرف هستیم.
نقد «دیدن این فیلم جرم است!»
در ادامه برنامه امید روحانی در بخش میز نقد به تحلیل فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» به کارگردانی رضا زهتابچیان پرداخت و اظهار داشت : این فیلم به دلیل موضوعیت خود فارغ از فرم، به شدت محتوا محور بوده و به موضوعی ملتهب و به شدت سیاسی پرداخته است .غیر ممکن است که این فیلم را ببینید و به یاد آژانس شیشهای نیافتید. فیلمی که پس از پایان جنگ، در زمان دگرگونیهای دوره سازندگی ساخته شده و ضرورت گفتمان امنیت ملی در آن احساس میشود. مسأله آژانس، هشداری جدی به از دست رفتن آرمانهایی است که برای آن انقلاب کردیم و جنگیدیم و خون دادیم. حالا بعد از ۲۰ سال، این سوال پیش آمده که در فضای اقتدار ملی جایگاه ارزشها چه شده است؟
وی افزوده: در تایم ۱۰ دقیقه پایانی فیلم دیگر فرصتی برای کاراکترسازی وجود ندارد و زمان هرگونه واکنش از این قهرمان گرفته شده است. فیلم برای نسل جوان هیچ کنشی قرار نداده و از نظر محتوایی خیلی پرخطر است چون میگوید چیزی از نظام و آرمانها باقی نمانده است.
این منتقد سینما فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» را شایسته امتیاز به کارگردان فیلم اولی معرفی کرد و یادآور شد:این فیلم را یک جوان ساخته است و به لحاظ ساختمان و ریتم و دکوپاژ، شایسته یک امتیاز برای کارگردان فیلم اولی آن است. از همان ابتدا خیلی عجیب به نظر میآید که یک مرد میانسال که دولتمرد وابسته به انگلیس است، از دیدن یک خانم محجبه اینگونه آشوب می شود که به این زن تعرض کرده و کتک بزند و… هرچند این برخورد برای شروع این تقابل لازم است اما خیلی سردستی شروع میشود. آن مسئله چک زدن هم که بسیار سردستی است. آدم ها به یک سری تیپهای کلیشهای و شعار زده تبدیل میشوند. یک موضوع شخصی باعث میشود این جوان انتقام سیاسی بگیرد؛ سقط جنین توسط نماینده امپریالیسم و تعرض او به دختر میهن و این به شدت شعارزده است.
میلاد دخانچی در ادامه نقد فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» اذعان داشت: من کاملا با حرفهای آقای دکتر موافقم. فیلم برخلاف ژست انتقادیاش، به شدت محافظهکار است! دوگانه ای که گفته شد درست است. نهضت نماد آرمان است و این دوگانه در فیلمهای ما اولین بار در آژانس شیشهای نمود پیدا کرد. در آژانس شما میبینید که حاج کاظم انقلابی است و سلحشور به دنبال مصلحت اندیش می گردد. در فیلم لاتاری ما جوانی را میبینیم که نوعی انگیزه شخصی دارد که با نظام معرفتیاش، جمع پذیر نیست و وقتی که نظر شخصی با نظام معرفتی جمعپذیر نیست؛ نتیجه انتقام شخصی است.
وی خاطرنشان کرد: همه نهادها در فیلم مصلحتجو هستند و ما منتظر این هستیم که کسی بیاید و در این وضعیت تعادل ایجاد کند. من منتظر بودم شخصیت پاکدل این کار را انجام دهد که نکرد و در نهایت سردار با یک شخصیت منفعل و با تسبیح در دست نتوانست این هدف را عملی کند. در سکانس پایانی که در پشت درهای بسته دست او را فشرد، اصلا کارکردی ندارد و اگر بخواهیم نمادین به آن نگاه کنیم دیگر ارزشی ندارد چون جامعه کاملا منفعل است. این یعنی داخل قدرت یک دعوایی است و مردم تماشاچی هستند.
این منتقد سینما معتقد است این تصویر از وضع موجود بسیار سیاه است اما هدف کارگردان قاعدتا این نبوده ولی این از آب درآمده است و برای کارگردان لباس بزرگی است. هرچند کار به عنوان فیلم اول در اجرا بد نیست و به هر حال فیلم سختی بوده و اجرای قابل قبولی دارد. اینکه حوزه هنری از یک فیلمساز جوان حمایت کرده و به او اعتماد کرده است، نوعی ریسک است و نباید این را سرکوب کرد.
وی فیلمِ خوب را فیلمی دانست که یک آمیختگی تنقیح شده از فرم و محتوا را ارائه دهد و عنوان کرد: التزام بیش از اندازه به یک محتوا آنقدر فیلمساز را درگیر میکند (خصوصا برای فیلمسازان فیلم اولی) تا ما به این نتیجه برسیم که محتوا برای او نبوده و او به عنوان یک فیلم کوتاهساز به شدت به فرم پایبند است.
نقد «پالتو شتری»
در ادامه برنامه نقد سینما فیلم «پالتو شتری» به کارگردانی مهدی علیمیرزایی مودر بحث و تحلیل قرار گرفت.
میلاد دخانچی در بررسی این فیلم کمدی گفت:این فیلم به عنوان دومین کمدی جشنواره، در قیاس با “زهرمار” جواد رضویان در سطح بالاتری قرار دارد و دغدغه فیلمساز رویکردی روانشناسانه و فلسفی دارد. اگر فیلم کمدی است چرا آنقدر نمای نزدیک دارد در حالی که فیلم کمدی مدیوم شات داشته و نماهای نزدیک و جداگانه بیشتر برای ژانر معمایی مورد استفاده قرار می گیرد. این دو دوست رابطهای مکانیکی با یکدیگر دارند، قرار است با هم رفیق باشند و رقابتی هم داشته باشند اما این رابطه دیده نمیشود. به طور کلی کارگردان نتوانسته است بحث روانشناسانه اش را در فضای کمدی ایجاد کند و التزام ایدئولوژیک کارگردان و آن ایده فرویدی، اجازه نداده که داستان جا بیافتد. اگر همین عقده فرویدی که میتوانید کنترل دیگری را در دست بگیرید، را دست گرفته و رشتههای دیگر را رها میکرد بهتر بود.
وی افزود: من شخصیت سام درخشانی را نپسندیدم چون به نوعی شخصیت خود کارگردان بود و از موضع او صحبت میکرد .در واقع نه کاریزما تولید کرده بود و نه بازی خوبی داشت. این فیلم هم به نوعی سینمای جبرگرا بود و میگفت ما حاصل عقدههایمان هستیم. تقریبا به این جمعبندی رسیدیم که اگر محتوا خوب و غنی باشد، میتوانید امیدوار باشیم که اثر خوبی بوده و اگر بیش از حد به ایدئولوژی التزام داشته باشیم نتیجه خوب از آب در نمیآید. در واقع فیلمساز میخواهد تسلط خود بر این اندیشهها را به رخ بکشد و توانایی نشان دادن آن در فیلم را نشان دهد اما باید بگوییم خیلی ممنون، خوب نبود!
امید روحانی اما معتقد است فیلم “پالتو شتری” کمدی نبود، شاید بتوان آن را یک فیلم مفرح دانست که برای من نه خندهدار بود و نه مفرح! چرا که فیلم تحت تاثیر فیلمهای کمدی امروز آمریکا بوده است. تمام تقابل این دو شخصیت میتوانست جذابتر و مفرحتر باشد و کارگردان حتی در نمایش این چیزهای مفرح هم درمانده شده بود. کلاژ این موسیقیها و سکانسهایی که پشت سر هم روانه شده بود هم نه مفرح بود و نه خنده دار؛ از شوخی با فروید و نیچه تا سهروردی و عبید.
وی خاطرنشان کرد: زمانی که شخصیتهای فیلم شما زنده نباشند، در نتیجه این سکانسها هم زنده و مفرح نخواهند شد و در مرحله ایده باقی میمانند. همین که شما دارید با دانشجوی کنکوری کار میکنید که مستمع آزاد فلسفه است و مقاله فلسفی مینویسد و میخواهد با کلک به پول و ماشین برسد، این شخصیت خیلی به سختی در میآید. یا باید کاریکاتور باشد یا نباشد و نمیتوانید دائم به کاریکاتور گریز بزنید و برگردید.