به گزارش سوره سینما، هشتمین قسمت از ویژهبرنامه «نقدسینما» میزبان سینماگرانی محمدرضا شفاه، رضا زهتابچیان و مهدی زمینپرداز تهیهکننده، کارگردان و بازیگر «دیدن این فیلم جرم است!» همچنین مسعود نجفی مدیر روابط عمومی جشنواره فیلم فجر در ابتدای برنامه بوده و در ادامه امید روحانی و میلاد دخانچی به نقد فیلمهای «متری شیش و نیم»، «ایده اصلی» و «سرخپوست» پرداختند.
گرفتن مجوز برای «دیدن این فیلم جرم است!» کار خیلی پیچیدهای بود
محمدرضا شفاه تهیهکننده «دیدن این فیلم جرم است!» گفت: گرفتن مجوز برای این فیلم کار خیلی پیچیدهای بود. ما دو سال پیش ـ همزمان با «بیست و یک روز بعد» ـ تصمیم گرفتیم این فیلم را بسازیم ولی در مرحله مجوز متوقف شد. در اواخر اسفند ۹۶ با آقای زهتابچیان درباره ایده این فیلم صحبت کردیم. هر وقت بحث این فیلمنامه میشد میگفتیم خیلی قصه خوبی است و حیف است و چرا نمیسازیم. من موضوع را با حوزه هنری مطرح کردم و حوزه موافقت کرد. فیلمها در سینمای ایران دودستهاند آنهایی که مجوز میگیرند و آنهایی که باید برای مجوزشان تلاش کرد. من میدانستم اگر حوزه پای مذاکره بیاید برای ما امکان مجوز فراهم خواهد شد.
مجموعه سینمایی ارشاد مخالف کرد و در شورای پروانه ساخت همه گفتند که مجوز نمیدهیم. تکتک با افراد مذاکره کردیم که مشکلاتشان با فیلمنامه چیست و نکاتشان برای اصلاح فیلمنامه چه بوده است. یکی از این اعضای گرامی شورا، آقای دکتر کرمی بعد از یک جلسه گفت که من موافقتم را اعلام میکنم تا فیلمنامه دوباره در شورا مطرح شود اما باید این ملاحظات را در نظر بگیرید تا فیلم خوبی بشود. نکاتش همان نکاتی بود که ما با آقای زهتابچیان هم با آنها حرف زده بودیم. الحمدلله مجوز ارشاد را گرفتیم و بعدازآن مجوز نیروی انتظامی را باید میگرفتیم که هنوز تا امروز موفق نشدیم! به همین دلیل به لحاظ امکانات مشکل داشتیم و مثلاً چند روزی به خاطر نرسیدن اسلحه فیلمبرداری عقب میافتاد.
همه تیم خیلی صبورانه و مردانه در کنار ما ایستادند
با یکی از بازیگران مطرح مذاکره میکردیم که در فیلم نقشی داشته باشد اما قبول نمیکرد. دلیلش را خواستم و در نهایت گفت که این مدل فیلمها نمیفروشد و در میان مردم جایگاهی ندارد. امروز در جشنواره میبینیم که درست برعکس، استقبال مردم و واکنشها خیلی خوب بوده است. تیمی که این فیلم را شکل داد، همه خیلی صبورانه و مردانه در کنار ما ایستادند. به دلیل مشکلاتی که گفتیم فرآیند تولید خیلی سخت شده بود. جا دارد از تیم خوبی که در کنار ما قرار گرفتند تشکر بکنم.
رضا زهتابچیان نویسنده و کارگردان «دیدن این فیلم جرم است!» گفت: من مهدی زمینپرداز را نمیشناختم و قبل از او با چند نفر صحبت کرده بودیم؛ میگفتند این فیلمنامه سیاسی نیست و انسانی است اما پوشیدن این لباس و حضور در این موقعیت را دوست نداریم. یکی از این بازیگرها صراحتاً به ما گفت که به دلیل شغلمان میترسیم برایمان دردسر درست شود. این برای من ارزشمند نیست، یا آدم متن را قبول دارد یا ندارد، اگر متن حق است باید پای آن بایستیم. مهدی را خدا در دقیقه ۹۰ به ما رساند. امروز اگر بخواهم این فیلم را دوباره بسازم قطعاً مهدی را انتخاب خواهم کرد.
فیلم را به مثابه فیلم دوست دارم و علاقهای به این همه هیاهو و حاشیه ندارم. مدام به خودم گوشزد میکردم تا به سمت خودنمایی نروم. چهره مردم دائماً در مقابل چشمانم بود و میگفتم مردم سکانسپلانهای طولانی و تکنیکهای پیچیده را نمیخواهند و فقط داستانگویی میخواهند. شاید در کار اول این وسوسه برای فیلمساز بیشتر باشد که بخواهد تواناییهای تکنیکیاش را به رخ بکشد. هیچ برنامهای برای فیلم بعدی ندارم و حتی با گریزی که نسبت به جنجال و حاشیه دارم، ممکن است باز هم دوباره به سراغ یک ایده جنجالی دیگر بروم.
مهدی زمینپرداز بازیگر«دیدن این فیلم جرم است!» گفت: بیشتر واکنشهایی که گرفتم، مثبت بوده و اینکه آفرین که نترسیدی و در این فیلم بازی کردی چون من قبلش هم کارهای چالشی و پر سر و صدا داشتم. فیلمهای چالشی عیار بازیگر را بهتر میسنجند. در برخی لحظات ما خودمان را هنگام بازی سانسور میکردیم و به آقای زهتابچیان پیشنهاد میدادم که دیالوگها را تغییر دهیم یا از آنها عبور کنیم اما ایشان میگفتند که مشکلی نیست و دیالوگ را بگو. حرفه ما حرفه سختی است و قبل، حین و بعد از فیلم نگرانیهای متفاوتی داریم.این برای بازیگر برجستهتر است چون در جلوی کار قرار گرفته و بیشتر دیده میشود.
ما حدود ۱۲ جلسه پیشتولید و تمرین تئاتری با رضا داشتیم و این تمرین به بچهها خیلی بیشتر کمک کرد. برای باورپذیرتر شدن و زنده شدن نقشها تلاش کردیم به جزئیترین المانها مثل زنگ خوردن گوشی هم دقت کنیم. این فیلم حاصل کار کسانی بود که با دلشان پای کار آمده بودند. با اینکه تجربه من بیشتر از بعضی از بچهها بود، درسهای زیادی در بازیگری از آنها گرفتم. پیشکسوتهای کار هم کمک زیادی به ما کردند.
توضیحات مدیر روابط عمومی سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر
مسعود نجفی مدیر روابط عمومی سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر مهمان بخش بعدی برنامه گفت: امسال دومین تجربه حضور ما در پردیس ملت بود. این جابجایی و انتقال به مکان جدید در این دوسال یکی دو روز زمان برد و الحمدالله امسال مشکلات کمتر بود. برج میلاد از هر نظر مناسب بود اما تصمیم این بود که اهالی رسانه به روال پیش از برج میلاد، در فضای تخصصی و به دور از هیاهو فیلمها را ببینند.
امسال با این کدی که تعریف شده است، رأی دادن مخاطبان آسانتر است؛ تا دو ساعت هر کس بلیت دارد میتواند رأی خود را ارسال کند. با این سیستم رأیگیری فراگیرتر از قبل شده است و همه ۱۴ سینمای تهران را شامل میشود. هر روز یک فیلم کم میشود تا روز اختتامیه فیلم از بین سه فیلم باقی مانده بالاترین ارا انتخاب و به عنوان برنده سیمرغ مردمی اعلام میشود.
«متری شیش و نیم» سانسور نشده و از روز دوم نمایش داده شد. سعید روستایی دوست داشت نسخه نهایی اصلاح شده از نظر رنگ و نور نمایش داده شود. از فردا این نسخه اصلاح شده نمایش داده خواهد شد. آمار سانسهای فوقالعاده و مخاطبان از سال گذشته افزایش داشته است و میزان پیشفروش بلیتها ۲۰ درصد از سال قبل بیشتر بوده است.
میز نقد «متری شیش و نیم»
امید روحانی گفت: دومین فیلم سعید روستایی بعد از «ابد و یک روز» فیلم خوبی است و با تعاریف عام سینما شما را جذب میکند؛ اما مسائل و مشکلاتی دارد. فیلم با ضرب خوب یک پرونده پلیسی مواد مخدر شروع میشود و آرام آرام در ۴۰ دقیقه به ماجرای پلیسی کشیده میشود که در سینمای امروز ایران نمونه اندکی دارد و همراه با این داستان جذاب پلیسی تنیده شده است و با هم مطرح میشود.
اجرای صحنه معتادان جنوب شهر با این همه هنرور خیلی سخت بوده و خوب درآمده است. زاویه ماجرا از جایی که نوید دستگیر میشود، تغییر میکند و دغدغههای اجتماعی مطرح میشوند. نقش پلیس به تدریج کاهش یافته، کنشها به رئیس باند منتقل میشود و به بیان اعتراضات اجتماعی و دیالوگها و مونولوگهایی بدل میشود که میگوید همه بدبختیهایی که شما دیدید باید تئوریزه بشود.
اگر در قسمت اول فیلم بعد از دستگیری نوید با یک ضرباهنگ جدید روبهرو هستیم، با خاموش شدن این تمپو، کم تحرک و خاموش میشود. چون این تمپو پایین میآید ضرباهنگ هم کند شده و این نیمه دوم مقدار طولانی است و میتوانست خلاصه شود. مشکوک هستم که بشود این مشکل ضرباهنگ را اصلاح کرد؛ مشکل اصلی فیلم این بود. در اینجا دزد ما میتواند دلیل دزدی خود را از زاویهای دیگر توضیح بدهد. ژورنالیسم تصویری حالا تئوریزه میشود. درست است که این تئوریزه شدن با دیالوگ و منولوگ انجام میگیرد اما زمینهچینیهای آن انجام شده است. برای نجات این تمپو باید خطوط اضافه آن حذف شود.
میز نقد «ایده اصلی»
میلاد دخانچی گفت: فیلم لذتجویی و اباحهگری طبقه متوسط به بالا بود و اینکه چگونه سرمایه توانسته است ایدئولوژی بسازد و این چقدر ناراحت کننده است. این فیلم جز نمایش سبک زندگی بورژوایی نه ارزش محتوایی دارد و نه ارزش هنری و سؤال اینجاست که چرا هیئت انتخاب باید به سراغ آن برود.
امید روحانی گفت: فرم روایی که فیلمساز اتخاذ کرده است با پورشهها و مدل موها و… نه گرمایی به فیلم داده است و نه قصه! شاید رسیدن به داد جزیره هندورابی، او را نجات بدهد.
میز نقد «سرخپوست»
امید روحانی گفت: «سرخپوست» من را متعجب کرد و تا دقایق آخر به این فکر میکردم که چرا ساخته شده است. کارگردان در نشست خبری گفت که عاشق سینمای آمریکا و هیچکاک است. داستان در سال ۴۶ در ناکجاآباد اتفاق افتاده و فیلمساز سعی کرده قصهگو باشد. اما واقعیت این است که نه شخصیتی وجود دارد و نه مشخص است چرا رئیس زندان، زندانی را که با یک عملیات شبه پوآرویی پیدا کرده است را آزاد میکند. شخصیت زن (پریناز ایزدیار) اینجا چه میکند؟ همه چیز چیده شده است و در هم تنیده نیست.
دکور، فضاسازی و نورپردازی عالی است اما قصه گویی سادیسمی به فیلم ضربه میزند. هر سه فیلم امشب نمونه عقبمانده فیلمهای آمریکایی بودند که نه آن فضاها را بازسازی میکنند و نه آن شخصیتها را دارند. نوید محمدزاده در هر دو فیلم امسالش برخلاف سالهای قبلی که بازی برونریزی داشت، تلاش میکند درونریز عمل کند.
میلاد دخانچی گفت: این فیلم هم مثل «ملبورن» ملات مناسب یک اثر سینمایی را ندارد و در دکوپاژ هم نمیتواند کار خاصی بکند. برای این قصه معمایی نیاز به شخصیتهای بیشتری داشت تا با دکوپاژ و حرکات دوربین بیشتر کار میکرد. تازه در دقیقه ۷۰ وقتی از زندان بیرون آمدند ما منتظر وقوع یک اتفاق شدیم. تحول شخصیت نوید محمدزاده خیلی سریع و غیرمنطقی اتفاق افتاد. او سه بار در مواجهه با سؤال شخصیت پریناز ایزدیار قرار میگیرد که چرا نجاتش نمیدهی و به یکباره در دفعه سوم متحول میشود. عجیب اینکه در دفعه سوم که حکمش را گرفته است، جایش سفت شده و این تصمیم دیگر اخلاقی نیست. بلکه با احساسی است که میگوید دیگر خسته شدم در خواسته خودم ارضا شدم و حالا بگذاریم او هم برود.