سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۱ بهمن ۱۳۹۷ در ۱۱:۰۰ ق.ظ چاپ مطلب
گزارش دهمین قسمت برنامه «نقدسینما» ؛

«ماجرای نیمروز: رد خون» شمایل مستندگونه دارد/ این فیلم اقتباس از تاریخ است

naghdecinema10

دهمین قسمت از ویژه‌برنامه «نقدسینما» با حضور عوامل فیلم‌ سینمایی «ماجرای نیمروز: رد خون» و نقد همین فیلم روی آنتن شبکه پنج سیما رفت.

به گزارش سوره سینما، دهمین قسمت از ویژه‌برنامه «نقدسینما» میزبان سیدمحمود رضوی، محمدحسین مهدویان، هادی حجازی‌فر، ابراهیم امینی، هادی بهروز و سینا قویدل عوامل فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز: رد خون» در ابتدای برنامه بوده و در ادامه امید روحانی و میلاد دخانچی به نقد این فیلم پرداختند.

محمدحسین مهدویان کارگردان «ماجرای نیمروز: رد خون» در ابتدای برنامه گفت: از ابتدا تصور نمی‌کردیم کار آن‌قدر بزرگ بشود و قسمت اول «ماجرای نیمروز» رقیبی جدی برای ما بود. تصور ساخت فیلم دوم خیلی سخت بود چرا که در سینمای ایران تجربه ساخت دنباله فیلم‌های کمدی وجود دارد ولی در فیلم‌های جدی تجربه‌ای وجود نداشت.

هادی [حجازی‌فر] و جواد [عزتی] از کسانی هستند که از روزی که ایده کار شکل می‌گیرد، درباره کاراکترها، شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و حتی تا زمان مونتاژ حرف می‌زنیم و نظر می‌دهیم. شاید در همه جا من به عنوان کارگردان بیشتر صحبت کنم اما وقتی خودم فیلم را می‌بینم می‌دانم که همه فیلم کار خودم نیست. ما در طول کار و پژوهش مشورت‌هایی از بچه‌های اطلاعات می‌گرفتیم و کسانی که در طول سال‌ها در باره مطالب این حوزه در مجلات مختلف کار کردند و حتی با اسم مستعار مصاحبه‌هایی کرده بودند. در حوزه سوژه‌های امنیتی دریایی از اطلاعات و خاطرات بی‌نظیر وجود داشت که ما جمع می‌کردیم و می‌خواندیم که بیشتر ابراهیم و حسین روی این کار تمرکز داشتند.

هادی حجازی‌فر بازیگر فیلم در ادامه گفت: فیلم در همه ابعاد، فیلم سختی بود. به جز بحث‌های فیزیکی و دشواری‌های تولید که مشکلات زیادی همچون مصدومیت‌های شدید و آب و هوای بد را تجربه کردیم؛ یک سری چالش‌هایی داشتیم، از جمله کسانی که ماجرای نیمروز ۱ را دیده بودند و طرفدار شخصیت‌ها و به خصوص کمال بودند. اینکه من بتوانم این شخصیت را به درستی ادامه داده و سیر تحول او را ارائه بدهم تا باعث نشود دو کاراکتر به حساب بیاید. به جز این مسئله، طبعا همکاری با بازیگران جدیدی که به کار اضافه شده بودند و تفاوت جنس بازی‌ها و اینکه یک دست شوند و همراه شویم، چالش بعدی بود که خدا را شکر با کمک بچه‌ها و باقی بازیگرها حل شد. واقعیتش من خیلی دوست نداشتم این فیلم ساخته شود ولی الان که فیلم را می‌بینم واقعا با تمام وجودم به آن افتخار می‌کنم و خدا را شکر می‌کنم.

naghde cinema (3)

بهروز افخمی در ادامه گفت: فیلم ساختن درباره ماجرای مرصاد حدود ۲۰ سال پیش توسط مرتضی اصفهانی به من پیشنهاد شد و من جرات نکردم که بتوانم این موضوع را درست در بیاورم. الان مطمئن هستم که اگر می‌ساختم نصف فیلم شما هم نمی‌شد! امروز فیلم را با دقت نگاه می‌کردم و می‌دیدم که چقدر باشکوه است. در تمام طول فیلم احساس می‌کنیم فیلم مستند می‌بینیم. در مقابل این فیلم خیلی از فیلم‌های جشنواره که در مقایسه با خودشان فیلم‌های خوبی هم هستند، خیلی ساده‌لوحانه به نظر می‌رسند.

سیدمحمود رضوی تهیه‌کننده «ماجرای نیمروز: رد خون» گفت: اگر خاطرتان باشد، بعد از قسمت اول «ماجرای نیمروز» در برنامه «هفت» با هم درباره ادامه این داستان گپی زدیم اما آن زمان آقای مهدویان قصد ساخت این کار را نداشت. رفتن سراغ این موضوع سخت، یک مقدار ترسناک بود. سختی‌های کار ۲ وجه دارد. همکاران خودمان فکر می‌کنند به ما گفتند بسازید و همه امکانات هم برایمان موجود بوده است. اما از آن طرف ممانعت‌هایی بود که کار ساخته نشود و ما نزدیک به ۲ ماه همه تجهیزات و عوامل‌مان آماده بودند اما اجازه کار نداشتیم و مشکلات حل نمی‌شد. وقتی هم حل شد به این صورت بود که گفتند بروید بسازید تا ببینم بعدا چه می‌شود!

بعد از این اتفاقات و تاخیرها، همه سرمایه‌ها و هماهنگی‌ها را از دست دادیم. روزی که ما کلید زدیم تقریبا هیچ هماهنگی وجود نداشت. این هم فضا را برای کارگردان ناامن می‌کرد و نمی‌دانست این چیزی که ما می‌گوییم هماهنگ است، فردا به مشکل نمی‌خورد و هم روی بازیگران تاثیر منفی می‌گذاشت. این یک اراده جمعی بود که یک اتفاق بزرگ را رقم بزنیم و بازخوردهایی که می‌گیریم یعنی اتفاقاتی که می‌خواستیم رقم خورده است. حساسیت‌هایی که روی فیلم ایجاد شده بود در حوزه مشاوره نبود و ما لیست بلندی از مشاورها را داشتیم بلکه ریسکی که وجود داشت درباره یک بحث فرامتنی بود.

ابراهیم امینی نویسنده فیلم در ادامه گفت: بعد از «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» این سومین فیلمی است که در کنار محمدحسین مهدویان به عنوان نویسنده حضور دارم. کار گروهی در آثار ما به معنای واقعی کلمه اتفاق می‌افتد و ما از زمان نوشتن فیلمنامه و انتخاب بازیگر تا انتها با هم مشورت می‌کنیم. من کارهای محمدحسین را نوعی اقتباس می‌دانم؛ اقتباس از تاریخ. من و حسین تراب‌نژاد از اسفند ۹۶ با انبوه پژوهش‌ها در دفتر آقای رضوی مستقر شدیم و کار را شروع کردیم. در ادامه به دنبال خلاهای پژوهشی رفتیم و فیلمنامه را کامل کردیم. این فرآیند تا اواخر مردادماه ادامه داشت. نسخه اولیه فیلمنامه حدود ۱۱۰ صفحه بود و نسخه نهایی از این هم کمتر بود و مرور جزئیات اضافه می‌شد. صحنه‌های اکشن و میزانسنی که کارگردان در ذهن داشت با فیلمنامه تفاوت زیادی دارد.

هادی بهروز فیلمبردار «ماجرای نیمروز: رد خون» گفت: یکی از دغدغه‌های فیلمبردارها در جشنواره‌ها این است که جزئیات کارهایمان دیده شود ولی معمولا نسخه‌های اکران جشنواره‌ها غیراستاندارد است. ما تلاش کردیم با دوربین دیجیتال به بافت نگاتیو برسیم و فیلم باید روی نسخه D-cinema نمایش داده شود تا این جزئیات دیده شود.

ما با دوربین مینی‌الکسا کار کردیم و با رزلوشن سوپر۱۶ فیلمبرداری کردیم و نتیجه کار روی پرده خیلی به نگاتیو نزدیک است. در مرحه پس‌تولید سعی کردیم با نرم‌افزار داوینچی به نگاتیو نزدیک‌ شویم. با دست بردن در بافت و رنگ، تصاویر را به نوعی نگاتیو کهنه تبدیل کردیم. تردیدهایی در مرحله اجرا داشتیم اما من از نتیجه کار راضی هستم. تقریبا در تمام فیلم‌هایمان از ایستاده تا ردخون از لنزهای بالای ۸۵ تا ۲۵۰ استفاده می‌کردیم. در رد خون میدان جنگ تنش کافی را داشت و سعی کردیم تکان‌های دوربین مقداری کنترل‌شده‌تر باشد. بعد از سه چهار تجربه فکر می‌کنم این استایل‌ پخته شده است.

سینا قویدل مسئول جلوه‌های ویژه فیلم در ادامه گفت: تقریبا اکثر موارد از خود دوربین بیرون می‌آمد. موارد محدودی مثل پلان قطع شدن پا بود که به صورت سی‌جی اجرا شد. کار پیش‌تولید زیادی داشتیم و از قبل آمادگی‌ها کار زیادی نیاز داشت. این سنگین‌ترین پلانی بود که ما داشتیم.

naghde cinema (4)

سیدمحمود رضوی تهیه‌کننده فیلم درباره اختلاف دیدگاه سیاسی با کارگردان اشاره کرد: من فکر می‌کنم در این ۲-۳ کاری که با آقای مهدویان کردیم، نمی‌خواهم بگویم ملی ولی موضوعات به نحوی بوده که هر دو طیف به نقاط مشترکی در آن می‌رسیدند. وقتی نقاط مشترک وجود دارد اختلافات را می‌توان با گفت‌وگو حل کرد. ما در فیلم‌های قبلی ۹۰ درصد نقاط مشترک داشتیم و در آن ۱۰ درصد هم اختلافات در حدی نبوده که من یا آقای مهدویان بگوییم اگر مسئله نباشد کار نمی‌کنیم.

در ادامه محمدحسین مهدویان گفت: یکی از قرارهایمان این بود که ماجراها به صورت واقعی در مقابل دوربین اتفاق بیافتد. شاید مقداری از صحنه از دست برود اما این حالت شمایل مستندگونه‌ای دارد. صدابرداری در این شرایط خیلی کار سختی  است و ما از میکروفن‌های بی‌سیم که به بازیگر وصل می‌شود استفاده نمی‌کنیم و کل کار از بوم استفاده می‌شود با همین فرایند ما در صدا بُعد هم داریم، در حالی که گاهی تا ۸ میکروفن در صحنه داریم.

دو اتفاق خیلی خوب در این فیلم افتاد که قبل از فیلمبرداری خیلی به آن‌ها خوشبین نبودم. یکی اینکه پیش از این با هادی دو فیلم با نگاتیو کار کرده بودیم و وقتی هادی فیلمبرداری دیجیتال و اضافه کردن بافت نگاتیو را پیشنهاد داد، من به‌آن خوشبین نبودم. اما بچه‌ها خیلی روی این ایده کار کرده بودند و تست‌های زیادی زده بودند. تجربه‌اش قبلا وجود نداشت و در این فیلم به وجود اومد.

در فیلم «رزمناو پوتمکین» کمونیست‌ها اصرار داشتند پرچم رزمناو باید قرمز باشه و آن زمان تصویربرداری رنگی وجود نداشت و آن‌ها فریم‌ها را تک تک رنگ کردند. من هم به سینا گفتم پلان قطع پا هرچقدر زمان برد باید تهیه بشود. سه روز طول کشید که ما این پلان را تصویربرداری کنیم و بعد از فیلمبرداری سینا راش‌ها را برداشت و تا شب قبل از جشنواره روی آن کار کرد. نزدیک به ۶۰ ورژن از این پلان ساخت تا نسخه نهایی استفاده شد.

میز نقد فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون»

میلاد دخانچی در ابتدای نقد «ماجرای نیمروز: رد خون» گفت: این چهارمین اثر مهدویان است که بر اساس واقعیت بازسازی شده و از تکنیک طراحی صحنه و دوربین روی دست استفاده کرده است. باید قدر مهدویان را برای کشف این زیبایی‌شناسی دانست. این نقطه قوت می‌تواند نقطه ضعف هم باشد چون تو در تکنیک ماهر شدی و شاید خودت رو تکرار کنی.

در این فیلم و در فیلم خانم آبیار ما با دو اسلام روبه‌رو هستیم که یکی اسلام سلفی و دیگری اسلام مارکسیستی است. هر دو برای به چالش کشیدن دولت مرکزی آمده‌اند. دولت مرکزی که یک قاهریتی دارد که در فیلم آبیار غایب است و در فیلم‌های مهدویان هم معمولا با انگیزه‌های شخصی آمیخته می‌شود. اما این قاهریت دولت مرکزی فقط در نبرد سخت نیست بلکه در یک نگاه معرفتی است که نه در شعار و و جملات سخت، بلکه باید در فضای دراماتیک نماینده داشته باشد و به آن پرداخته شود. در این اسلام مارکسیستی نوعی فاشیسم خوابیده که در اشرف و مرصاد نمود پیدا می‌کند اما در فیلم این مشخص نیست.

این فیلم می‌توانست دعوای دو کارتل مواد مخدر باشد که حالا یک رابطه عشقی هم در بین دو نفر از افراد اینها هم وجود دارد. این فیلم بیشتر از اینکه فیلم مهدویان باشد فیلم رضوی است. شخصیت کمال مسئله شخصی و خانوادگی دارد و تعصب شخصی اش باعث قتل یک سر نخ جدی سازمان می‌شود. او به دنبال دعوای معرفتی نیست بلکه انتقام شخصی می‌گیرد و هر جا صادق او را بازخواست می‌کند می‌گوید من همانی هستم که خیابانی را زدم! با این اعتبار انقلابی‌ خودسری‌هایش را توجیه می‌کند. در نهایت هم وقتی توان به سرانجام رساندن انتقام شخصی‌اش را ندارد با جهان آرمانی‌اش خداحافظی می‌کند.

بهروز افخمی در ادامه گفت: کسی که وارد نقد فیلم می‌شود نباید دانشی را وارد فیلم کند بلکه اول باید فیلم دیدن رو بیاموزد. فهم فیلم، از روانشناسی و جامعه‌شناسی پیچیده‌تر است و دانشِ ایدئولوژی‌زده تو گاهی در مواجهه با فیلم‌های پیچیده کم می‌آورد. یک فیلم می‌تواند دانش جدیدی با خود بیاورد و جهان فکری جدیدی ایجاد کند. شیوه تحلیلی به درد نقد فیلم نمی‌خورد و این پدیدار شناسی است که برای نقد فیلم کارساز است.