به گزارش سوره سینما ، در شانزدهمین قسمت برنامه «نقد سینما» رضا میرکریمی کارگردان فیلم «قصرشیرین» میهمان این هفته میز گفتوگو بود و در میز پرونده این هفته، حسن شمشادی با موضوع «خبرنگاری جنگ» با بهروز افخمی به گفتوگو پرداخت. همچنین در میز نقد سینمای جهان این هفته فیلم «یک جنگ خصوصی» با حضور سعید مستغاثی و امیر قادری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
گفتگو با رضا میرکریمی کارگردان فیلم «قصرشیرین»
بهروز افخمی در ابتدا گفت: درباره جایزهای که اخیراً فیلم در جشنواره شانگهای بردهاید توضیح دهید.
رضا میرکریمی گفت: اولین بار بود که در جشنواره شانگهای شرکت میکردم. جشنواره بزرگی است، خیلی پول برای این خرج میکنند، که حرکتی استراتژیک است چون هم مهمانان زیادی دارد.
وی افزود: در مسابقه ۵۰۰ فیلم بود، تیم داوری خوبی هم داشت. از فیلم هم استقبال خوبی شد. فیلم آمریکایی نداشتند ولی کانادا بود و از اروپا، ایتالیا و فیلمهای آسیایی هم بودند. غیر از فیلم من در مسابقه اصلی، فیلم ایرانی دیگری نبود. اتفاق مهمی که رخ میدهد خریداران چینی حاضر هستند و خوشبختانه برای فیلم ما هم اتفاقی افتاد.
بهروز افخمی: چقدر در سینمای چین امکان نفوذ است؟
رضا میرکریمی: این بخش را خیلی وارد نشدم. در هیچ فیلم ایرانی اکران سراسری چینی نگرفتیم. فیلمها تاکنون با حقوق غیر اکرانی یا هنر و تجربهای بودند. در آمریکا به تعداد هر فردی۴ صندلی سالن سینما است ولی در چین هنوز به این میزان نرسیده است. دو سال پیش تقریباً بهاندازه جمعیت خودش بلیت فروخته بودند. ۴۰ میلیارد فروش سینمایی در چین است که در مقایسه با کل جهان که ۱۳۰ میلیارد است عدد قابل توجهی است. بیش از ۱۵۰ شرکت بزرگ چینی در آنجا غرفه داشتند.
وی ادامه داد : رقم سوپراستارها در چین کمتر از هالیوود نیست به همین دلیل آمریکاییها از این سوپراستارها استفاده میکنند تا بهواسطه تولید مشترک در اکران چین اوضاع بهتری داشته باشند. چینیها به لحاظ اقتصادی ابرقدرت شدند، وجوه دیگر اعم از فرهنگی را نیاز دارند و تمایل دارند روابط آسیایی را افزایش دهند.
در فیلمهای خود به دنبال این هستم که حال آدمها خوب باشد چون اساساً آدم امیدواری هستم. معنای تلخی در فیلمهای خود را نمیفهمم، باید یاد بگیریم در شرایطی که هستیم امیدوار باشیم. وقتی تمام کرامات شخصیت قهرمان محو و هم سو با شرایط تلخ اطراف خود میشود میتوان آن فیلم را تلخ نامید. فیلمهای من تلخ منفی نیست. در «یک حبه قند» سرخوشی و شادابی جزو داستان بود، یکنیمه شاداب دارد و در نیمه دوم با مرگ شوخی میکند.
بهروز افخمی: نظر شما درباره بازی حامد بهداد چیست؟
رضا میرکریمی: اصلاً به حامد بهداد در این نقش فکر نمیکردم. هیچوقت فکر نمیکردم «حامد بهداد» در نقش پدر پر رمز و راز بتواند بازی کند. به نظرم انتخاب درجه یکی شد. ذاتاً فوقالعاده مهربان است، شما فکر نمیکنید کار را جدی بگیرد ولی وقتی جلوی دوربین میآید در نقش است. وظیفه کارگردان است که همه را کنترل کند ولی خیلی کار ویژهای با حامد نکردیم.
وی تشریح کرد : وقتی فیلمنامه را مینوشتیم نمیدانستم بچهها را از کجا پیدا کنم چون بازی کردن بچهها سخت است. بچههایی که آوردیم با سختی کار آشنا بودند، باید یاد میگرفتند بدون اینکه کسی جلوی اینها باشد بازی کنند. باید۳-۴ نقطه حسی را بازی کند، بچهها باهوش بودند. تکنیکهایی هم وجود دارد. در مواجه با نابازیگر دو مورد مهم است، چون با هیجان و استرس جلوی دوربین میآیند. اولین کار این است که به او اعتمادبهنفس بدهید. دومین نکته بداند همهچیز را نباید بیان کنید، بازیگر بداند همان لحظه تصمیمی که میگیرد درست است. اگر به این نقطه برسیم موفق خواهیم بود.
وی افزود: در فیلم «کودک و سرباز» راننده اتوبوسی پیدا کردم و خواستم در فیلم من بازی کند. سر صحنه بردم و اولین صحنه که آمد همه جملات را اشتباه گفت. ۱۰ برداشت رفتم و اعتمادبهنفس او خوب شد. همه چیز را نباید به بازیگر بگویید. یک مسئله همیشه وجود دارد که با گروهی کار میکنید یک دوره جذب اعتماد است. یک دوره اعتمادسازی در هر پروژه وجود دارد در نتیجه همه اضافهکاری میکنند. اگر بتوانید این مرحله را زود عبور کنید، موفقیت بیشتر است.
بهروز افخمی: نظر شما درباره کیارستمی چیست؟
رضا میرکریمی: کسی که خیلی چیزها از او آموختم. برنامهای در تلویزیون دیدم که نقد بیرحمانه و حتی غیر کارشناسانه درباره کیارستمی بود. حول این میچرخید که او فردی تأثیرگذار و باهوش بود ولی نتوانست فرمی ابداع می کند .
وی ادامه داد : همیشه مسعود فراستی مخالفتی با کارهای کیارستمی داشت ولی این نقد منصفانه نبود. بخشی از کارگردانان مرجع هستند که با ابزار سینما فکر میکنند. چیزی را از ساحت دیگر به ساحت دیگر ترجمه نمیکنند. با رمان و قصه فکر میکنند و بعد در ساحت فیلم و سینما میآیند.
بهروز افخمی: به نظرم مسعود فراستی با فیلمسازان خیلی ایدئولوژیک برخورد میکند.
رضا میرکریمی: من متأثر از کیارستمی هستم و در عین حال سینما را با همه ابزارهای آن امتحان میکنم. بدترین کابوس، تکرار خود من است.
بهروز افخمی: فیلم «فرش» همانند فرم فرش ایرانی بود و «یک حبه قند» هم همین بود. فرم را سر این کار پیدا کردید!؟
رضا میرکریمی: بله. استارت آن از اینجا خورد. بخشی هم در مسیر پیدا شد. ۳۲ سال است که کار میکنم که ۲۰ سال آن در فضای سینمایی بلند است، باقی هم در فیلم کوتاه و فیلم کودک و … بود.
انتخاب خیلی مهم است، بازیگر درست انتخاب کنید بعد کار راحتتر است. کیارستمی هم در انتخاب حساس بود.
بهروز افخمی: در سینما احتیاج داریم کسی حضور داشته باشد که چشمها به سمت او جلب شود.
رضا میرکریمی: این تشخیص برای کارگردانی است که انباشت تجربه زندگی در ذهن او زیاد باشد. کارگردان کسی است که ریزبین باشد؛ لزومی ندارد روابط عمومی درجه یکی داشته باشد. باید کاملاً دقت کند چه اتفاقاتی در اطراف او میافتد. من گرافیک خواندم؛ به دلیل رد شدن در مصاحبه رشته سینما وارد رشته گرافیک شدم و این رشته باعث فهم زیباییشناختی من شد. در مورد شناخت مردم در قصه گفتن، باید تا اندازهای بشنوید و حواس شما جمع باشد که بدانید این فرد برای این نقش خوب است و در تصویر و قاب مینشیند.
بهروز افخمی: در بحث حضور در بازارهای جهانی سینمای ایران ازلحاظ صنعتی محدود است، الآن زمان آن رسیده که در سینمای جهانی دورخیزی داشته باشد. یک بخش حضور فیلم شما در بازار جهانی و یک بخش فروش آن است.
رضا میرکریمی: فیلمهای مختلف خود را به همراه پخشکنندههای مختلف در نقاط گوناگون دنیا رفتیم. حدود ۱۳۵ میلیارد دلار فروش سینمای دنیا است. حدود ۸۰ میلیارد برای امریکای شمالی و چین است. بقیه کمتر از نصف هستند. اروپاییها کجا هستند؟ در حال افول هستند و قبل از این هم جدی نبودند. تاریخ سینمای آنها نوشته نمیشود مگر از یکی از جشنوارههای سینمایی دنیا عبور کنند که یکی از دلایل آن اقتصادی است. در جشنوارههای اروپایی فیلم ایرانی فروش نمیرود و اگر فروش برود اندک است. در خصوص قاعده صحبت میکنم. الآن دو قطب داریم یکی امریکای شمالی است که اقبال کمی به فیلمهای ایرانی نشان میدهد. دیگری چین است که تمایل به فیلمهای ایرانی دارند.
وی افزود: سریالهای ایرانی با مضامین دینی در کشورهای مختلف اعم از بنگلادش فروش دارد. یک بیماری از زمان قاجار در ما وجود دارد که همیشه تمایل به غرب داریم. درحالیکه کشورهای دیگر هم یک بازار محسوب میشوند. درباره حضور در سینمای افغانستان و پاکستان تمایلی وجود ندارد.
میز خبر «نقدسینما»
محمدصادق لواسانی در ابتدا گفت: اولین جزئیات فیلم سینمایی خروج درباره داستان فیلم است که متفاوت از فیلمهای دیگر «حاتمی کیا» است. داستان فیلم در دهه ۸۰ میگذرد و درباره کشاورزانی است که سیل محصولات آنها را برده و اعتراض به حاکمیت دارند. اولین فیلم با مضمون انتقادی است. چیزی شبیه آژانس شیشهای خواهد بود. «فرامرز قریبیان» از بازیگران این فیلم است.
وی افزود: فیلم متری شش و نیم در جشنواره فیلم ونیز در بخش افقها حضور دارد. همچنین فیلم «قصر شیرین» و «متری شش و نیم» در جشنواره ونکوور حضور خواهند داشت. ما باید نماینده خود در اسکار را هم انتخاب کنیم که صحبتها درباره این دو فیلم است.
وی افزود: سینما «آزادی» هفته قبل اعلام کرد که قرار است طرحی به نام سینما با ما راهاندازی کند که از چهارشنبه برگزار میشود که قرار است فیلمهایی که حاوی مثبت باشند را با تخفیف ویژه برای اقشار کمدرآمد اکران کنند. جزئیات دقیقی از آن منتشر نشده است که انتخاب برای اقشار کم درآمد چگونه است؟ چه فیلمهایی به نمایش در میآید؟
سجاد نوروزی، مدیر سینما آزادی در گفتوگوی تلفنی با برنامه نقدسینما: در این طرح مدنظر است سینما را به سبد تفریح خانوارهای کم درآمد اضافه کنیم. به دلیل مشکلات اقتصادی سینما از سبد تفریح این خانوارها حذف شده است. با مؤسسات حمایتی صحبت کردیم که خانوادههای تحت پوشش این مؤسسات در سانسهای مشخصی حضور داشته باشد. اولین نمایش چهارشنبه هفته گذشته بود که کودکان کار را در یک سانس مهمان ما کردند.
وی افزود: برنامه ما این است بهمرور طرح را در وجوه دیگر گسترش دهیم. انتخاب فیلم را بر عهده خیریهها گذاشتیم. فعلاً فیلمهای روز را انتخاب میکنند و بعداً شاید فیلمهای قدیمی هم به نمایش بگذاریم. امیدواریم ثمرات خوبی داشته باشد.
محمدصادق لواسانی: قرار بود تا ساعت سه بعدازظهر برخی سینماها بلیت نیمبها بفروشند. سینما آزادی هم در این طرح شرکت میکند؟
سجاد نوروزی: بله. این بخشنامه ۵-۶ روز پیش از انجمن سینماداران به ما رسید. اقدام خوبی است چون روزهای سهشنبه مخاطبان جدی را به سینما اضافه میکند. به نفع اقتصاد سینما داران و سینما است و رونق دو چندان به فروش فیلمها میدهد. با این طرح بخش بیشتری از مردم به سینما اقبال نشان میدهند.
محمدصادق لواسانی: نامزدهای بخشهای مختلف خانه سینما اعلام شد. «مغزهای کوچک زنگ زده» و «شبی که ماه کامل شد» رکورددار هستند.
میز پرونده «خبرنگاری جنگ» با حضور حسن شمشادی
بهروز افخمی در ابتدا گفت: از چه زمانی خبرنگاری جنگی را آغاز کردید؟
حسن شمشادی: ۲۰ فروردین ۸۳ به عراق اعزام شدم و سه سال در عراق بودم و دوباره چهار سال و نیم به سوریه اعزام شدم. عراق و سوریه بهنوعی تجربه جدید برای من بود. شدت درگیریها در عراق آن زمان که من بودم بسیار زیاد بود. آمار و تلفات غیرنظامیها بسیار زیاد بود.
۸ سالی که عراق و سوریه بودم بالاترین تلفات خبرنگار جنگ را این دو کشور داشتند.
بهروز افخمی: خبرنگاران آمریکایی میترسیدند؟
حسن شمشادی: آنچه به عیناً در عراق دیدم و حضوری صحبت کردم، خیلی از این خبرنگاران در امنترین نقطه عراق بودند. خیلیها بیان میداشتند از منطقه سبز بیرون نمیآییم و این را با آژانسی که خبرنگار میفرستد در ابتدا صحبت میکنند. آنها با محافظ رفتوآمد میکردند. در مناطقی که امکان درگیری بود کمتر آنها را میدیدیم.
وی افزود: خانم کریستین امانپور را دیدم که خیابان را بستند و آرایش نظامی گرفتند و از ماشین بهسرعت پیاده شدند و یک دقیقه فیلم گرفتند و سریع سوار ماشین شدند. از این طریق سعی دارند گزارشها را باورپذیرتر کنند.
بهروز افخمی:انگلیسیها و آلمانیها نترستر هستند.
حسن شمشادی: بله. خبرنگاران اروپایی در عراق حضور میدانیتر دارند. خبرنگارانی از شرق آسیا هم آمده بودند.
اولین ماههای حضورم در عراق در حال فیلم گرفتن بودیم که ماشین سیاهرنگی آمد و فردی با نقاب سمت ما آمد و اسلحه را زیر چانه ما گذاشت و گفتیم خبرنگاریم و ایرانی هستیم. عصبانیتر شد. تهدید کرد که چه میخواهید؟ گفتیم آمدیم برای کمک به مردم عراق که با اشغالگری مخالف هستند و حرف شما هم همین است. خدا کمک کرد که اسلحه را برداشت و باوجود اینکه گفت منطقه را ترک کنیم قدری ماندیم و فیلمبرداری کردیم و بعد رفتیم.
بهروز افخمی:درباره کشته شدن «سِرِنا سحیم»، خبرنگار پرستیوی، همصحبت کنید
حسن شمشادی: چیزی که منتشر شد کوتاه بود. ایشان بهعنوان خبرنگار میدانی، کانونهایی که از سوی ترکیه و سازمانهای امنیتی یا ارتش ترکیه حمایت میشدند را رصد میکرد. همه مواد منفجره داشتند که برای گروههای تروریستی ارسال میشد. به عبارتی حمایت رسمی ترکیه از گروههای تروریستی بود، زمانی که این گزارش منتشر شد در تصادفی کشته شد.
وی گفت : نوع کاری که او کرد کم از حضور خبرنگاران جنگ در خط مقدم جبهههای نبرد نداشت.
بهروز افخمی: درباره خبرنگارانی که در عراق و سوریه کشته شدند صحبت کنید.
حسن شمشادی: صدها خبرنگار در عراق و سوریه این سالها کشته شدند، که تنها یک خبر از آنها منتشر شده است. اساساً خبرنگار بحران یکی از مراحل خبرنگاری است؛ چون سیل و زلزله و… هم بحران محسوب میشود و جنگ مرحله بالاتر از بحران است.
وی افزود: بسیار هستند خبرنگارانی که عشق و علاقه به کار دارند، یا اعتقاد به کار دارند یا این جبهه را جبهه حق و باطلی میدانند. یک انگیزهای باید برای اینها باشد که یا مادی است که حقوق بالا بگیرند یا دیده شوند یا اعتقاد به کار خود دارند. خیلیها باور دارند در جبهه حق در حال نبردند و سعی دارند آنچه امپراطوری رسانهای عربی، عبری و انگلیسی از مسائل جنگ نشان نمیدهند را به نمایش بگذارند.
بهروز افخمی: درباره مری کالوین هم بگویید.
حسن شمشادی: ایشان وقتی در مرکز سوریه با عکاس خود کشته شدند، در دمشق بودم. در ۲۰۱۲ که ایشان در حمص کشته شد، مناطق زیادی از حمص را تروریستها گرفته بودند و اجازه خروج به زنان و بچهها نمیدادند. دو هدف فیلم این است که بگویند رسانههای انگلیسی پشت مردم هستند و روایتی که طرف مقابل میگوید دروغ است. در پایان فیلم عملاً این را بیان میکند. میخواهند بگویند ما صاف و شفاف و بیطرفانه گزارش میدهیم که اینگونه نیست. به نقل خود او ۲۸ هزار غیرنظامی را ارتش سوریه میکشد درحالیکه خود او تحت حمایت ارتش آزاد بود.
بهروز افخمی: ارتباطی با کلاهسفیدها داشت؟
حسن شمشادی: بعد از کشته شدن او کلاهسفیدها شکل گرفت. همان زمان هزاران نفر در محاصره بودند و او کلامی از اینها نمیگوید. سالهای بعد هم هزاران نفر در اسارات بودند و هیچ تروریستی اجازه خروج یک بچه را هم ندادند.
بهروز افخمی: تصویری که از حمص نشان میدهد خیلی فراتر از واقعیت است.
حسن شمشادی: مناطقی را به تصویر کشیده که بگوید تمام حمص اینگونه نابود است. درحالیکه تمام حمص نابود نبود. مناطقی از این شهر درگیری شدید بود ولی به این حجمی که اینها سعی دارند نشان دهند نبود. در پی همان هدف است که میخواهند بگویند غیرنظامیها را نابود میکنند. از خبرگزاری خارجی دیدم، چشم خود را روی خیلی چیزها بستهاند و تنها چیزهایی که میخواستند بزرگنمایی کردند و روی آنها تمرکز کردند.
میز پرونده نقد فیلم «یک جنگ خصوصی» با حضور سعید مستغاثی و امیر قادری
سعید مستغاثی در ابتدا گفت: فیلم «یک جنگ خصوصی» شعاری، پروپاگاندا و خیلی تهوعآور است.
اولین فیلمهایی که درباره ویتنام ساخته شد ۳-۴ سال بعد از اتمام جنگ بود و هیچیک همزمان با جنگ نبود و خبرنگاران آزادانه رفتوآمد میکردند. این دو نکتهای است که در جنگ عراق و سوریه نبود. همزمان با جنگ عراق اولین فیلمها ساخته میشود. این تفاوتها باعث میشود فیلمها فکر نشده باشد. فیلم جوخه ۱۱سال پس از جنگ ساخته میشود.
امیر قادری: فیلم «شکارچی گوزن» درباره جنگ ویتنام است. مایکل چیمینو در فیلم شکارچی گوزن یک سکانس عروسی دارد و یک نمایی دارد که وقتی دست هم را گرفتند با هم زمین میخورند و انتهای فیلم بازیگران فیلم را معرفی میکند که نمای کوتاهی از زمین خوردن آنها در عروسی نشان میدهد که مفهوم دیگری دارد. این سکانس در جایی معنی شادی میداد و در انتهای فیلم معنای دیگری دارد و این روحیه هنرمندانه در فیلمسازان امروز نیست. مشکل ما این است که فیلم ایدئولوژیک انتخاب میکنید و ایدئولوژیک نقد میکنیم.
سعید مستغاثی: وقتی میگوییم فیلمی ایدئولوژیک است اساساً بد نیست. ایدئولوژیک بودن فیلم، دلیلی بر بد بودن ساختار فیلم نیست. فیلم مایکل چیمینو همراه با موج روز، ویتنامیها را وحشی نشان میدهد.
امیر قادری: شکارچی گوزنها برخلاف موج روز سینمای امریکا است.
سعید مستغاثی: کارگردان فیلم برخلاف موج روز امریکا میخواهد ویتنامیها را مردمی وحشی و آمریکاییها را مردمی آرام نشان دهد.
بهروز افخمی : چرا فیلم «یک جنگ خصوصی» را تا این اندازه بلاتکلیف ساختند؟ حتی خودش هم نمیتواند از این ایده که ارتش آزاد سوریه آزادیبخش بوده، دفاع کند. بعد مرگ کالوین تحولاتی در سوریه رخ داد که حتی هیلاری کلینتون هم گفته القاعده را ما درست کردیم، ترامپ گفته ما چیزی مثل داعش را درست کردیم. خبرنگاری آنجا رفته که همیشه تحت حمایت گروههای وحشیتر از خود بود و با بادیگاردی آنها رفتوآمد کرد و در نهایت کشته شد؛ حالا میخواهند این را گردن دولت سوریه بیندازند.
امیر قادری: این جنبه اصلی فیلم نیست. جنبه اصلی فیلم وحشت جنگ است. از شکارچی گوزنها بهعنوان نمونه مثبت و خوب در مقابل نمونه بد یاد میکنیم. فرق این است که داستانی مثل این را تبدیل به ماجرای روابط چند نفر میکند و از آن داستان زندگی آدمها را بیرون میکشد.
سعید مستغاثی: فیلم کلاه سفیدها جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه را گرفت که داستان از گروههای امدادی بود که در نهایت خود حامی تروریست بودند. این جوایز در این سالها برای توجیه افکار عمومی بود.