سوره سینما – مرضیه فرزعلیان : چهاردهمین نشست تحلیلی برنامه «سینما؛ گفتمان فرهنگی» با موضوع «سینما و دیپلماسی فرهنگی» با حضور: دکتر ابراهیم فیاض نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران محمدرضا شرف الدین تهیه کننده سینما، امیررضا مافی منتقد سینما، امیر اسفندیاری کارشناس سینمای بین الملل، سیدمحمد حسینی مدیر مرکز تولید متن حوزه هنری و یزدان عشیری منتقد و کارشناس سینما در حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این مراسم یزدان عشیری، با اشاره به اهمیت موضوع دیپلماسی فرهنگی در سینما گفت: یکی از موضوعات مفقوده سینما، فقدان بررسی محتوای برنامه های تلویزیون و سینما و تاثیر گذاری و نسبت آن با منافع ملی و دیپلماسی فرهنگی است. به طور کلی بازبینی تولیدات ۴ دهه اخیر سینما و تلویزیون نشان می دهد که با وجود برخی آثار ارزشمند در حیطه دیپلماسی، اکثر تولیدات از دیدگاه استراتژیک و راهبرد دیپلماسی به دور بوده و از افق هدفمند در این زمینه غافل بوده ایم. این در حالی است که با نیم نگاهی به سینمای غرب و هالیوود، شاهد توجه جدی به مقوله دیپلماسی فرهنگی و رسانه ای در سینما و تاثیر گذاری اش بر مخاطب هستیم.
قدرت هالیوود ارتش آمریکا را حریف است
وی افزود: اهمیت دیپلماسی فرهنگی بر سینما تا حدی است که می توان خط و مشی آن را در حیطه بازسازی جنگ دنبال کرده و با نگاهی گذرا به تاثیرگذاری آن در جهان اسلام، نسبت به نقش تروریسم در کشورها به اطلاعات مهمی دست یافت. تولید صدها اثر در زمینه دیپلماسی فرهنگی و پرداختن به موضوعات مربوط به آن نمونه ای از اهمیت این روابط در شکل گیری سیاست های امروز کشورها است که در حیطه سینما نیز تعریف می شود. در این میان جا دارد اشاره ای به جمله ماندگار کیارستمی داشته باشم که در تعبیر خود از دیپلماسی سینمای غرب می گوید: هالیوود از ارتش آمریکا هم قدرتمند تر عمل می کند و این روند در همه عرصه ها حتی جنگ با آلمان و جنگ های سرد ادامه دارد.
عشیری خاطرنشان کرد: وزارت امور خارجه آمریکا و (CIA) با ایجاد اتاق فکر در کمپانی های فیلمسازی، در پی مطالبات خویش از سینما هستند . در حالیکه ما فاقد این اتاق فکر برای برنامه های دیپلماتیک و استراتژیک مان هستیم. سیاست های امنیتی ما نقشی در جهت دهی محتوایی فیلم هایی سینمایی ندارند. بنابراین سنخیت سینمای ما با مقوله دیپلماسی فرهنگی و حفظ منافع ملی در نظام جامعه بین الملل، نیاز به تحلیل و بررسی دارد تا ریشه غفلت های موجود در این عرصه شناسایی و جبران شود.
در ادامه دکتر ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران، عنوان کرد: ما در تحلیل مقوله های درونی و بیرونی سینما هیچ تعبیری به اسم قدرت نداریم و این امر منجر به تقسیم بندی ادوار به مخملباف اول و دوم شده است. در دوران دوم که به زمان بعد از حضور مخملباف برمی گردد، یک دوره یی سینما به فحاشی، شلوار لی و دمپایی می رسد. به طور کلی عدم وجود قدرت، سینما را به دو دوره رسانده است.
وی اذعان داشت: قدرت و عملکرد علوم انسانی تا حدی است که منجر به ساخت غرب شده و در تحلیل مسائل مختلف به نحوی سیاست گذاری می کند که اجازه نفس کشیدن را از همه گرفته است و در شرایطی که به ظاهر شعار آن آزادی است، اما به شیوه ای دیکتاتوری عمل می کند. در حالیکه علوم انسانی در دانشگاه های ما کاربردی ندارد.
فیاض در خصوص تاثیر قدرت در حوزه دیپلماسی فرهنگی اظهار داشت: بزرگترین نرم افزار قدرت است که به واسطه آن می توان به پیشرفت رسید. گفتمان از جمله پیشرفت های ارتباطی است که لازمه اجرای آن نیز، قدرت است اما متاسفانه، ما از وجود آن محروم بوده و این کمبود منجر به پیچیده شدن امور شده است. در سینما و تلویزیون ما قدرت معنای تعیین و تکلیف به خود گرفته و افراد را ملزم به انجام برخی وظایف کرده است. برنامه سازی سازمان صداو سیما نمونه ای بارز برای اینگونه حاکمیت ها است که مدیران به واسطه قدرتی که دارند ما را نوکر خود حساب می کنند و برایمان تعیین و تکلیف می کنند. از طرفی دیگر، دانش آموخته های ما که عاملی برای قدرت هستند، با وجود تحصیلات آکادمیک توانایی بهره مندی از تحصیلات دانشگاهی خود را نداشته و با بی درایتی خود بر این بی قدرتی دامن می زنند.
وی یادآور شد: فعال بودن سینما مایه حیات آن است و اهمیت آن در همه ابعاد، تا مرز امنیتی کشورها هم، پیش رفته است. تام کروز بازیگر آمریکایی، نمونه ای از تاثیر سینما در ابعاد سیاسی کشورها است که با نقش آفرینی در فیلم های امنیتی، خط و مشی خاصی را دنبال می کند. فیلم های پنتاگونی نیز از جمله ها ژانرهایی است که تنها با حفظ ظاهر به مسائل امنیتی آمریکا مراجعت کرده و پیام هایی متناسب با سیاست های این کشور را منتقل می کند. این در حالی است که در سینمای ما مباحثی درباره قدرت CIA و تاثیرات آن بر خاورمیانه و تصمیمات مملکتی وجود ندارد و باید فضایی برای اینگونه موضوعات در ابعاد تولیدات تلویزیونی و سینمایی تعریف شده و نسبت به این مغفولات اقدامی جدی صورت گیرد.
محتوای فرماسونری توییتر بازیگران ،خطری برای جمهوری اسلامی
این نویسنده و پژوهشگر فرهنگی تاکید کرد: برخی توییترهای بازیگران مضمونی فراماسونری دارد که این امر مایه خفت سینما و جمهوری اسلامی بوده و نمی توان آن را تنها اشتباه یک هنرمند معرفی کرد چرا که اصولا سازمان صدا و سیما سیاست فراماسونری را دنبال کرده و وضعیت امروز آن بر گردن مدیران این مجموعه است. این درحالی است که به جدیت می توان گفت برخی در درون جمهوری اسلامی خود، مملکت را به این وضعیت رسانده اند و از تعدی در ساختار فضاهای آموزشی نظیر دانشگاه تهران هم غافل نمانده است. این در حالی است که همه جایگاه ها، نیاز به تخصص دارد اما نشاندن افراد نالایق و بی مهارت بر صندلی های مدیریتی وضعیت اسف باری را برای کشور رقم زده است.
سینما نمودی از قدرت سیاسی کشورهاست
وی سینما را هنر معرفی کرد و اظهار داشت: هیچ چیزی در عالم خارج تحقق پیدا نمی کند مگر با هنر. در واقع، تحقق خارجی تمام تکنولوژی های موجود در جهان هستی، ناشی از هنر است. پس نمی توان آن را فانتزی دانست. سینما هنر هفتم و آخرین هنر است و تا حدی جامع و کامل است که جایی برای فکر کردن باقی نمی گذارد. پس، سینما ایدئولوژیک بوده و محور اصلی قدرت محسوب می شود . این درحالی است که اقتدار آمریکا، سینمای این کشور را نیز قدرتمند کرده و در فیلم های مبتذل و حتی ارزشی آن هم نمودی ملموس پیدا کرده است.
تایتانیک، منجلابی فرهنگی از سلطه آمریکا بر کشورها
فیاض یادآور شد: سینما محدودیت ندارد و باید به همه موضوعات در قالب فیلم بپردازد چرا که اگر جای برخی از موضوعات را در این عرصه خالی کنیم، محصولات ضد ارزشی خارجی این خلا را پر کرده و منجر به مدیریت سینمای غرب بر ما می شود. فیلم تایتانیک، نمونه بارزی از رهبری فرهنگی آمریکا بر سایر کشورها است. بنابر این اگر سینما وارد قدرت نشود، عملا نابود شده و نمودی از دوران مخملباف دوم را پیشرو خواهیم داشت.
وی درباره سیاست های آمریکا در مواجهه با مخاطب بین المللی گفت: آمریکا هیچ وقت جامعه شناسی و علوم اجتماعی را نپذیرفت و به جای آن روان شناسی را قبول کرده و جایگاه فرد در جامعه را جایگزین جامعه مشتمل از فرد کرده است. مردم این کشور نیز، تحت تاثیر سیاست ها، در سن نوجوانی متوقف شده و بر منوال این دوران حرکت و به حیات خود ادامه می دهند. مسئولان آمریکایی با محدود کردن فضای نقد اجتماعی، بر ماندگاری این سیستم و ادامه روند سیاست ها تاکید می کنند.
این استاد دانشگاه سیاست را سناریویی و اقتصاد را اعتباری دانست و خاطر نشان کرد: در واقع، سیاست سناریویی با سینما تعریف می شود و درست یا غلط آن جای بحث دارد. نکته قابل تامل دیگر، تمدن بودن آمریکا است که به واسطه بهره مندی از آن به دیگر کشورها معرفی می شود. اما ایران از این تعریف محروم بوده و تنها با عنوان فرهنگ تعریف می شود. در این شرایط تصویری که از مردم ایران به جهان نشان داده می شود نمادی از آدم های های وحشی و بی تمدن است در حالیکه شهروندان خارجی با حضور در ایران بسیار شگفت زده شده و با فضایی مخالف آنچه که شنیده اند رو به رو می شوند.
وی دیپلماسی و فرهنگ را دو معنای جداگانه می داند که در کنار هم محتوایی ارزشمند را می سازند. این درحالی است که در زمان وزارت دکتر ولایتی، زمانی که برای اولین بار از واژه دیپلماسی فرهنگی استفاده کردم با تمسخر عده ای از مسئولان بی سواد رو به رو شدم.
فیاض افزود: سینمای امروز ما، تصویری بدون موسیقی و نریشن است که به دنبال بیان تصاویری با استعاره می گردد. کارکرد تصویر در سینما تا جایی پیش رفته است که همزمان با پایان دوره ادبیات و داستان سرایی در سینما، جهان به نحوی با دنیایی از تصاویر مواجهه می شود که به واسطه آن همه موضوعات لو رفته محسوب می شوند. در این میان مباحث سریال سازی قابل مقایسه با سینما نبوده و بر عکس عمل می کند. بنابر این موضوعاتی نظیر آن باید جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به وابستگی سریال به فضای سرگرم کننده و تکراری آن اشاره کرد.
سانسور ماهواره و اینترنت کاملا احمقانه است
وی عدم وجود سواد رسانه ای را یکی از بزرگترین مشکلات ایران دانست و عنوان کرد: سانسور به معنای ضعف است و اعمال آن در ماهواره و اینترنت هم کاملا احمقانه است. سانسور در سلسله فعالیت ها، نهایتا به نتیجه ای ویرانگر در جامعه می رسد و متاسفانه، مسائلی نظیر روابط خصوصی زن و شوهرها را نیز به کف خیابان کشانده است. تصاویر آنلاین روابط نامشروع در بین جوانان ایران نیز ناشی از سانسوری است که حتی تصاویر افراد و لهجه قومیت های مختلف کشور را به نمایش گذاشته و فساد را به بار آورده است. مسئولان ما نمی فهمند چه خبر است و خیال می کنند اگر چشم بندی برای مخاطب بگذارند کسی متوجه مفاهیم نمی شود در حالیکه مخاطب برای دیدن همه چیز فراتر از سانسور پیش می رود.
اخفای مشکلات اخلاقی سقراط در پس فلسفه
این نویسنده و پژوهشگر فرهنگی تاکید کرد: قطعا، دیپلماسی در همه ابعاد زندگی وجود دارد و نداشتن آن کاملا احمقانه است. مرده شور این تمدن را ببرند که در حال خفه کردن ما است و زندگی را به روال تکراری رسانده است. لازم به ذکر است ما در سینما همچون جاده ابریشم در مسیر اشتباه حرکت می کنیم. چرا که تصور می کردیم تاریخ ما به جاده ابریشم گره خورده است در حالیکه این تاریخ متعلق به دو دوره مغول و اسکندر مقدوتی بوده و ما نوکر اروپا بوده ایم. پس تمدنی برای ما نیست و نباید به این ذلت افتخار کنیم. واقعیت دیگری در این زمینه وجود دارد که بر روابط ما با کشورها تاکید می کند. واقعیت فلاسفه یونان چیزی دیگری است. سقراط مشکل اخلاقی و جنسی داشته است. تا جایی که اعدامش می کنند. افلاطون هم همین مشکل را داشته است. قطعا، ما بدون افغانستان و عراق به جایی نمی رسیم و باید از لحاظ تمدنی از این کشورها پیشی بگیریم و اگر نه از لحاظ امنیتی دچار مشکل می شویم. مسئولان نمی دانند که در دیپلماسی ما عراق، کویت و افغانستان اهمیت و نقش به سزایی دارند.
ماله کشی سینما بر واقعیت های جهان/ برده داری زنان در پستوی سینمای یونان
وی ادامه داد: دیپلماسی فرهنگی یک اصل است که در ایران وجود دارد ولی برای موفقیت در آن باید به همه ابعاد ادبیات، هنر و فلسفه توجه شود. این در حالی است که این مفهوم برای سینمای غرب معنایی ندارد و ایران را با وجود فرهنگ، با نمادهایی ضد ارزش و مخالف با واقعیت در فیلم های خود معرفی می کند. بنابر این، اگر در دیپلماسی از متن به مفهوم برسیم همه مشکلات حل می شود. بسیاری از مشکلات ما ریشه در عدم شناخت ما از غرب دارد. این درحالی است که زن در یونان به برده داری گرفته می شود اما اینگونه موضوعات در فیلم های آنان جایگاهی ندارد و به این موضوعات تا به حال پرداخته نشده است. ما اگر غرب را به غرب و ایران را به خود برگردانیم همه چیز درست می شود. بدون ایران ما غرب را نمی شناسیم و بدون غرب ایران را نخواهیم شناخت، و در هر دو موضوع بدون بررسی اسلام به نتیجه ای نخواهیم رسید.
سینما مسیری برای پیشرفت در ایران
فیاض گفت: بدون سینما، ایران هیچ پیشرفتی نخواهد داشت. در حالیکه ما متفکرین پشت سینما را نمی شناسیم و با رفتارهای منفعلانه مسئولان در کشور، منجر به بروز مشکلات امروز سینمای ما شده است در شرایطی که صورت خارجی همه اشیا هنر است و هنر هفتم ما نیز سینما است که تکنولوژی، پیشرفت و امپراطوری و غیره را شامل می شود.
وی اظهار داشت: مهمترین عامل گذشته و تاریخ است که فرهنگ را می سازد. اگر رسانه نتواند گذشته را به آینده ببرد حتما آینده را ویران می کند در حالی که این تفکر حیثیت منافع ملی آمریکا و اروپا است و عاملی برای سازندگی آینده است.
مهندسی فرهنگی عاملی برای پیشرفت سینما
محمدرضا شرف الدین تهیه کننده سینما در ادامه این نشست ضمن تاکید بر تمدن غنی ایران گفت: سیاست های سینمای ما نیاز به هدف گذاری و ارائه راهکارهای جدیدی برای پیشرفت دارد. این در حالی است که از مهندسی فرهنگی غافل بوده و مدیریتی بر منابع مختلف اقتصادی و نیروی انسانی وجود ندارد. در این شرایط هر آنچه که وجود دارد جنبه ای کلی داشته و با وجود فرهنگ و تمدن غنی و با قدرت، به لحاظ بهره مندی از افکار و اندیشه های دینی و اعتقادات به صورت کلی عمل می کنیم. در این راستا با غفلت از نهادینه کردن آن ها، در بسیاری از زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره با خلا روبرو شده و ادامه حیات مشکل ساز شده است.
وی افزود: دیپلماسی فرهنگی، فن مدیریت تعامل با جهان خارجی در عرصه فرهنگی است و نیاز ما به مدیریت تعاملات فرهنگی با دیگر کشورها را نشان می دهد . علیرغم وجود کتاب ها و مقالات ارزشمند در این زمینه، تلاش ها کافی نبوده است؛ چرا که جامعیت این دیپلماسی تا حدی است که بیشترین موضوعات از جمله ادبیات، جغرافیا، حقوق، تاریخ و غیره را در برگرفته است اما در عرصه کاربردی و عملی هیچ اقدام جدی ای انجام نشده و مجموعه های فرهنگی مربوطه نظیر حوزه هنری باید میزان تعاملات ما با جهان خارج را بررسی و بهره برداری از این اصل مهم را مورد پیگیری قرار دهند.
شرف الدین خاطرنشان کرد: دیپلماسی فرهنگی با قدرت معنا پیدا کرده و قطعا بدون آن به سینمای پیشرفته ای نخواهیم رسید. در هر زمینه ای که قدرت وجود داشته، عملکردهای خوبی صورت گرفته است. موضوعاتی نظیر انرژی هسته ای، پیش درآمدهایی برای مذاکرات و برجام است تا تعهدات کشورهای عضو را یادآوری و تبادلات و ارتباطات با سایر کشورها را بررسی کند. موضوعات بسیاری در عرصه ۴۰ سال تعاملات ایران با سایر کشورها در دوران پیروزی انقلاب وجود دارد که نیاز به برون نمایی و اظهار دارد که سینما تنها راه بروز آن است.
وی عنوان کرد: در هریک از موضوعات چالشی و سیاسی ما، هزار سوژه برای ساخت فیلم وجود دارد و در حوزه مسائل محکومیت های سیاسی از جانب دیگر کشورها نیز جای کار بسیاری در سینما وجود دارد. این در حالی است که حتی برای مخاطب ملی هم فیلم های زیادی در این زمینه نداریم اما امریکا از این محتوا عقب نمانده و با تعداد زیادی از آثار مواجه است که نمایی از جنگ های خود با کشورهایی نظیرعراق را به تصویر کشیده و پیش درآمدی برای آن محسوب می شود.
تقلید همه جانبه فیلمسازان از سینمای خارجی/ حداقل جای دوربین را عوض کنید
این تهیه کننده سینما، بازسازی بسیاری از تولیدات سیاسی و دیپلماسی کشورها را تا حدی دقیق می داند که با دیدن آثار نمودی واقعی از یک جریان سیاسی به نمایش گذاشته می شود اما متاسفانه، فیلمسازان ما برای کپی برداری از فیلم های کشورهای حتی جای دوربین را عوض نکرده و به بازنمایی کامل این آثار می پردازند و با کمال افتخار نسبت به خلق اثر خود ادعای نوآوری دارند.
وی یادآور شد: موفقیت سیاست های بزرگ نیاز به هدف گذاری دارد تا برنامه ریزی شده به حرکت هدایت شود. از نظر من امپریالیسم پیچیده عمل نمی کند و موفقیت مستلزم یادآوری مداوم هدف است. در فرهنگ ما هدفی وجود ندارد و تنها الگوی ما بخشی از آرمان های اعتقادی است که به صورت خدادادی به ما رسیده که نقشی هم در طراحی و بیان آن نداریم. این اصول می تواند تنها راهکار موجود برای رسیدن به اهداف باشد اما عدم وجود مهندسی مناسب برای پرداختن به آن منجر به آسیب های جدی در این عرصه شده است.
مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس ادامه داد: مرور موفقیت ها و کم و کاستی های گذشته در حوزه دیپلماسی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره می تواند راهکاری برای بهبود این وضعیت باشد. از طرفی دیگر، شناسایی دیپلمات ها و بررسی محتوای مناسب فیلم های راه یافته به عرصه بین المللی عاملی برای ممانعت با سیاه نمایی های رایج در این آثار است؛ چرا که معرفی دیپلماسی فرهنگی، جمهوری اسلامی را به چالش کشانده و فیلمسازان را به ساخت فیلم های مورد پسند جشنواره های خارجی ترغیب کرده است. در این شرایط فیلم سازان بنابر سیاست های مدون و از پیش تعیین شده حرکت می کنند و به افکار و اندیشه ها جامه عمل می پوشانند. اساسا، برخی افراد ترجمان زبان بیگانگان محسوب می شوند و تابع خط و مشی مستقیم و غیرمستقیم کشورهای دیگر بوده و اصول فرماسونری را به عرصه فرهنگی ما می کشانند. ادله لازم برای اثبات این امر نیز، در بسیاری از جشنواره های فیلم خارجی وجود داشته و حتی با انتخاب ریاست جشنواره ها، تعیین راهبردها و رویکردهای فرماسونری جشنواره فیلم کن نیز تناسب بسیاری دارد. جشنواره فیلم فجر به عنوان بزرگترین رویداد هنری کشور که بستری برای نمایش و ارائه فیلم های انقلابی و ارزشی است، امروز از این فضا به دور مانده است در حالی که نامگذاری آن نیز به رویداد بزرگ انقلابی اشاره دارد. جوایز اهدا شده در این جشنواره نیز جای بحث بسیاری دارد. دیپلماسی فرهنگی، فن ارتباطی و مدیریت تعامل عرصه فرهنگی را باید بسیار جدی گرفته و سازمانی مشخص برای آن در نظر بگیریم.
وی اظهار داشت: امروز دیپلمات های ما اغلب بچه های جویای نام و بی مهارتی هستند که به واسطه شیفتگی نسبت به غرب، بعضا، دست به حمایت و تولید آثار بی ارتباط با سیاست های فرهنگی ما می زنند و در جایگاه های مدیریتی فعالیت می کنند. ما در نیروی انسانی، متن و مفاهیم گفتمانی نیاز به مدیریت و سیاست گذاری های کارساز داریم در شرایطی که از فضای گفتمان بسیار به دور بوده و در این عرصه نیاز به برنامه ریزی های دقیق تر احساس می شود.
این تهیه کننده سینما رابطه بین معرفت و حقیقت را نسبی ندانسته و تاکید می کند: اگر معرفت، مبنایی حقیقی نداشته باشد که معرفت نیست و معنایی پیدا نمی کند. رسانه معرفت ما را گسترش نداده است بلکه اطلاعاتی را برای ما ساخته و فضایی مجازی را برای ما ایجاد کرده است که مخاطب آن را باور می کند اما این بدان معنا نیست که ما در جریان حقیقت قرار داریم. سینما به عنوان یک ابزار امنیت ملی مهم تلقی شده و عاملی برای تعاملات امنیتی ما با دنیا است که در چارچوب قدرت معنا می گیرد. در این میان نظام نیز در ایجاد قدرت اجتماعی تا حدی موفق بوده است. کشورهایی چون افغانستان و عراق به علت نداشتن سینما از لحاظ دیپلماسی فرهنگی به پیشرفت خوبی نرسیده اند. با این وجود آثارخوبی از این کشورها در جشنواره های بین المللی وجود دارد که بسیاری از کشورهای سینمادار نظیر ایران، با وجود صرف هزینه های مربوط به آن، به نتیجه قابل توجهی در حوزه دیپلماسی فرهنگی نرسیده اند.
وی درباره جایگاه قصه گویی در سینما اذعان داشت: جهان بینی نسبت به قصه گویی به سه بخش تقسیم می شود. در وهله اول جهان بینی خاص در مباحث تخصصی و اساسی است که باید در برخی جمع ها صورت گیرد. جهان بینی علمی و عقلانی وجه دومی است که با عوام تفاوت بسیاری داشته و بر تجزیه و تحلیل مباحث علمی و اشراقی را در جامعه کارگردانان و هنر مندان تاکید دارد و در آخر جهان بینی از منظری مورد توجه قرار می گیرد که باید با مخاطب در حیطه خاصی صحبت شود.
شرف الدین سینما را یک هنر عامیانه می داند که مخاطب آن مردم عادی بوده و اقتصاد آن توسط این قشر تامین می شود. اما موفقیت فیلم های هالیوود در چارچوب تبلیغات صورت گرفته و چه بسا هزینه تبلیغات آن از مخارج تولید فیلم نیز بیشتر می شود.
موفقیت سیاست خارجی در گروی بها به سینما
وی یادآور شد: ما به حضور در جشنواره های مختلف نیاز داریم ولی سیاست گذاری خاصی در این زمینه نداریم. سیاست خارجی ما برای موفقیت نیاز به سینما دارد تا بتواند با دیگر جوامع ارتباط برقرار کند. در مسائل روز سیاسی به فرهنگ وارد نشده ایم در حالیکه به این اقدام نیاز داشته و باید تاریخ شفاهی را به تصویر بکشیم. بیان خاطرات منجر به اطلاع عوام می شود. خودباختگی فرهنگی امروز، ناشی از عدم ارائه اطلاعات درست به مردم است. تحقیقی در اواخر دهه هفتاد انجام شد که بر اساس آن مطلع شدیم که آمریکا در همه جای دنیا سینمایی برای اکران فیلم دارد . چندین هزار کیوسک روزنامه فروشی برای اجاره دارد و ما از این زمینه های فرهنگی عقب مانده ایم.
در ادامه، سیدمحمد حسینی مدیر مرکز تولید متن حوزه هنری، با اشاره به نقصان محتوایی فیلم های راه یافته به جشنواره های خارجی خاطرنشان کرد: نوع رفتار ما در قبال فرهنگ و خواستگاه کشورمان نیاز به تحقیق و پژوهش های غیرمتعارف ندارد و برای رسیدن به جمع بندی کافی است نگاهی به تولیدات راه یافته در چند سال اخیر به جشنواره های خارجی انداخته شود. سینمای ما مملو از آثاری است که با رویکرد جشنواره ای ساخته شده و به دنبال کسب جوایز و مطرح شدن در عرصه بین المللی هستند. که در نتیجه موفق به کسب جوایز متعدد از جشنواره های مختلف فیلم شده که صرفا، موجبات افتخار برای مدیران فرهنگی و اضافه شدن به کلکسیون جوایز را فراهم کرده است و معتقدم این نقصی برای سینما و پیشبرد اهداف آن در عرصه بین المللی است. بهره مندی از عوامل خارجی در تولید آثار شکل دیگری از اقدامات ما در حوزه سینما است که فیلم ها را با رویکردهای مختلفی نظیر به کارگیری داف های خارجی در فیلم های ایرانی مواجه کرده است تا اینگونه به جذب مخاطب می پردازد.
تاکنون ورود جدی ای به عرصه اکران بین المللی نداشته ایم
وی یادآور شد: توجه فیلم سازان به اکران های خارجی از دیگر معضلات سینمای امروز ماست که این جای تاسف دارد. ما تاکنون ورود جدی ای به عرصه اکران بین المللی نداشته ایم و تشکیلات بین المللی سینمایی در حوزه هنری، فارابی و دیگر ارگان های مربوط تعریف درستی از این فضاها نداشته و دستورالعمل و نظام حقوقی تبیین شده ای هم به منظور نحوه تولید فیلم ها و شرایط اکران آن در عرصه بین المللی وجود ندارد. این در حالی است که بدین منظور قوانین مدونی در دیگر کشورها تعریف شده است. نبود نظام حقوقی تبیین شده در کشور، عرصه را برای ساخت آثار مشترک با دیگر کشورها تنگ کرده و ما را از این پیشرفت محروم کرده است در این میان حرکت به سمت آرمان های هالیوود سیاست های ما را با تحولات متناقضی روبرو می کند.
حسینی، نداشتن رویکرد مناسب به منظور تولید آثاری شگفت انگیز برای دیده شدن در عرصه بین المللی را از دیگر معضلات سینمای ایران معرفی کرد و افزود: در قبال کشورهای خارجی از تصورات خوبی نسبت به تولیدات سینمایی برخوردار نیستیم در حالیکه از لحاظ پتانسیل های سینمایی از دیگر کشورها عقب نبوده و قطعا از نظر مهارت و توانایی، از فیلمسازان خوبی نسبت به هالیوود برخورداریم که حیرت بسیاری از فیلمسازان خارجی را هم برانگیخته است. بنابراین از لحاظ تکنیکی به خلاقیت های عجیبی در سینما رسیده ایم. ضعف ما در سینما در نظام مدون حقوقی است که این وظیفه برگردن سینماگران نبوده و به نظام آموزشی برای ارائه راهکار مناسب، وزارت امور خارجه جهت تعیین دیپلماسی عمومی و برقراری این کرسی ها و تفکر به ساز و کارها بر می گردد تا با تعامل با نهادهایی نظیر حوزه هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به آن مبادرت شود.
وی گفت: متفکرین کشور ما غالبا در پس سینما در انتظار اتفاقات نشسته اند تا مسائل را رد یا قبول کنند و به ازای رفتار کنشگرایانه، واکنشگرایانه رفتار می کنند. این در حالی است که موضوعات با نگاهی کلی بررسی شده و مسئولان مربوطه تلاشی برای بیان جزئیات نمی کنند که این خود ضعف بزرگی برای دیپلماسی فرهنگی ماست. در واقع دیپلماسی در حوزه فرهنگی نیاز به افرادی دارد که با دیدگاهی جهان بینانه به موضوعات توجه کرده و خارج از گود در مورد آن اظهارنظر کنند.
مدیر مرکز تولید متن حوزه هنری با طرح این سوال که آیا انسان امروز انسان تراز آدم های دیروز است، اظهار داشت: فیلم هایی نظیر «بچه های آسمان» مفهومی امروزی ندارند بلکه گویای مفهومی انسانی است. اهمیت علوم انسانی در این است که از کالبد موضوع خارج شده و مفهومی انسانی را به مخاطب ارائه دهد. دیپلماسی فرهنگی زمانی نتیجه مثبتی دارد که منجر به شناخت درست ماهیتی انسان شود و محتویات را با همان مفاهیم انتقال دهد.
وی یکی از شیوه های توسعه ارتباط فرهنگی را جشنواره های بین المللی فیلم دانست و عنوان کرد: به اندازه کافی در کشور ما نسبت به این رویدادها انرژی صرف شده و ژست مدیریتی گرفته شده است اما مسئله اصلی، اکران فیلم است. در این میان می توان به دو تفاوت اساسی سینمای آمریکا با سینماهای دنیا اشاره کرد که در وضعیت اکران و بیان قصه خلاصه می شود. سینمای امریکا در برهه ای از زمان مسئولیت تامین نیاز برای مخاطب را بر عهده داشته است اما امروز به تعیین نیاز برای مخاطب می پردازند و به صراحت مشخص می کند که باید چه چیزی دیده شود. از ابتدای شروع جریان سینما در آمریکا، بر سیطره اکران فیلم ها تاکید شده و مسئولان فرهنگی آن هیچ گاه از این قضیه پا پس نکشیده اند و اجازه تعدی به سیطره اکران در دنیا را به هیچ کشوری نمی دهند.
چتر سلطه آمریکا بر سر سیاست جشنواره های خارجی
به گفته وی، امریکایی ها در برهه ای از زمان متوجه قدرت استکباری کشورهایی نظیر روس و ایتالیا شده و آن ها را به زیر سایه خود برده است تا با سیاست مدیریت شوند. در اکثر جشنواره های دنیا نحوه اکران و سیاست گذاری ها تحت سلطه امریکا هدایت شده و به جای اعلان موضع، به اعمال موضع در این عرصه ها پرداخته است. از سوی دیگر با اطلاع از جریان قصه گویی و تاثیر آن بر سینما، همه قصه های دنیا را به دور خود جمع کرده و با اختصاص امکانات، موتور قصه گویی سینماهایی نظیر فرانسه، ایتالیا و آلمان را خواباند. از نظر بنده، این جریان کاملا ضد دیپلماسی است در شرایطی که جریان قصه گویی دنیا، مجدد در حال احیا است و کشورهای اروپایی و حتی هند را به قهرمان پروری کشانده است. سینمای هند که در برهه ای از زمان صرفا توهین به مخاطب بوده است، امروز با پیشرفت خوبی در زمینه محتوایی حتی پیرامون موضوعی مانند: داعش روبرو شده و مخاطب را به خوبی جذب کرده است. این امر نشان دهنده بازگشت سینما به سنت قصه گویی است و اگر سینمای ایران می خواهد از فضای مهلک امروز خود جان سالم به در برد باید خارج از فضای مدیریتی، به سنت قصه گویی خود باز گردد. سینمای چین از دیگر عرصه های رو به پیشرفتی است که پیش بینی می شود در سال های آینده قدرت تسخیر سینمای آمریکا را نیز داشته باشد.
امیر رضا مافی منتقد سینما، از دیگر میهمانان این نشست با اشاره به عدم دستیابی به مرحله گفتمان و دیالوگ در فرهنگ ایران گفت: زمانی که میشل فوکو در پاریس مشغول نوشتن کتاب های خود بوده است تا قدرت را به دانش معطوف به قدرت بدل کند، این امر نیاز به مقدمه ای داشت که در نظریه لوئی آلتوسر قابل ره گیری است. آلتوسر معتقد بود قدرت مختص طبقه قدرتمند است. در حالی که فوکو معتقد است قدرت در هر چیزی وجود دارد و هر چیزی که معطوف به قدرت است اما نکته قابل توجه آن است که اگر گفتمان وجود ندارد و مفهوم گفتمان در همه ادبیات یمان اعم از ادبیات بازار مغفول مانده به این دلیل است که در روند دیالوگ سازی، برای گفتمان ارزشی قایل نشده ایم. بنابر این، زمانی که دیالوگ نداریم پس گفتمانی هم نخواهیم داشت چنان که اگر سازه ای وجود نداشته باشد پس ساختمانی هم نداریم چرا که ساختمان مجموعه ای از سازه ها در کنار هم است. ما شباهت بسیاری به قرن بیستم و پدید آمدن چهره هایی همچون فوکو داریم چرا که فرانسه ۱۹۶۸ ، فرانسه بعد از جنگ بوده است یعنی ما با جامعه ای بی مبنا و فلسفی مواجه هستیم که فقط می تواند فریاد بکشد و اوضاع را بدون گفتمان به سر کند. ما چیزی به نام گفتمان انقلاب فرهنگی نداریم.
وی افزود: ما تعریفی از قدرت و معنای روشنی از آن نداریم. ما قدرت را حصر در امر سیاسی می کنیم در حالی که امروز امور سیاسی ما بسیار سیاست زده شده و تنها قدرت را به صورت کلاسیک می شناسیم . تکنولوژی امری است که انتزام بخش ذهن ما نسبت به جهان است. در واقع، تکنولوژی ابزار نیست و بلکه با ماهیتش ما را طبقه بندی و چارچوب بندی می کند. ما با تکنولوژی ای مواجه هستیم که سازنده است و در حالیکه امروز فیلم سه بعدی، رنگی و تکنیک های خوبی در این عرصه می بینیم اما هنری در این زمینه نداریم. بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که امروز در جهان با دازاین مواجه هستیم اما من معتقد هستم که در حال حاضر با انسان آنلاین مواجه هستیم یعنی مفهوم امروز دازاین با انسان آنلاین، سینما و تلویزیون معنا پیدا می کند. در واقع رسانه حواس ما را تغییر داده است و با تجربه زیستی و تجربه شناسی برابری می کند. در حال حاضر خویشتن در زمانه ما به تلفن همراه و فضاهای مجازی تعریف می شود که برای رسیدن به هر پاسخی به آن مراجعت می کنیم .
مافی عنوان کرد: همه جهان متاثر از سینما است و به طور کلی سینما بازسازی یک جهان در برابر یک مخاطب است و سینمای غرب نیز از ان قضیه مستثنی نمانده است. در شرایطی که غرب را خوب نخوانده ایم، یا به کپی برداری از آن پرداخته ایم و یا برعلیه آن پیش رفته ایم و همواره آن را تماشا کرده ایم. ما غرب را به خوبی نخوانده ایم تا مستقلا از آن هویتی برای خود بسازیم. غرب گرایی، لیبرال سوسیالیستی و غیره تعابیری است که از این عدم شناخت و بی هویتی نشات می گیرد.
وی یادآور شد: تا مدت ها وظیفه رسانه بازنمایی جهان حقیقی بوده است. اما برای همه ما مشخص شده است که از سال ۷۰ به بعد، مسیر رسانه دیگر بازنمایی نیست بلکه به وانمایی حقیقت می پردازد. در این حالت حقیقت از بین رفته و کتمان حقیقت را مکتوب می کند. طی ۲۰ سال اخیر این اتفاق از کتمان حقیقت فراتر رفته و حقیقت های جعلی نیز ساخته می شود و چنان متورم و حجیم می شود که جلوی دید را می گیرد. در واقع امروز، روز کوری و ناشنوایی ما است که با پیشرفت فضای مجازی،تکنیک و تکنولوژی و گذر زمان به اوضاع بدتری رسیده است و ما آن را دوران پسا تکنولوژی می نامیم. درک ما از تاریخ بسیار محدود است .در دوران کلاسیک مواجه افراد با جهان مواجه نفسانی بوده است و همان قدر هم از جهان خبر داشته ایم اما آیا این بازنمایی حقیقت است؟ تکنولوژی معرفت ما را وسیع کرده است. در واقع تلویزیون عنصری است که انسان را عوض کرده است .
این منتقد سینما معتقد است که سینما در حال حاضر مشغول وانمایی کردن است و این عمل فراتر از بازنمایی است. این در حالی است که تاثیرگذاری سکانس های فیلم ها در فضای مجازی بیشتر از تاثیرگذاری خود فیلم بر جامعه است. امروز مبنایی برای اندیشه وجود ندارد و فاقد فلسفه هستیم یعنی ما در فلسفه اسلامی در ملاصدرا باقی مانده ایم و همیشه به عنوان یک ساحت مقدس یک منطقه ممنوعه به آن نگاه کرده ایم تا نسخه ای از آن را برای جامعه امروز بپیچیم. در حالی که ابتکارات مهمی صورت گرفته، اما آیا تدریس ادله اثبات ملاصدرا در دانشگاه امروز می تواند جوابگوی نیاز ما باشد؟ ما در ملاصدرا مانده ایم و هر چه که از او داریم را برای امروز تجویز می کنیم. در واقع ما حرف جدیدی نداریم و غرب را هم صرفا بد می دانیم. از طرفی دیگر به سراغ دین و اسلام رفته ایم این در حالی است که در سده اخیر مدام مشغول تقلیل دین به شرع بوده ایم در شرایطی که دین صرفا شرع نیست و شرع بخشی از دین است. آدم امروز از دین به عنوان وجه خاص آدم بودن و مواجهه اش با واقعیت استفاده نمی کند و تنها به منظور بهره مندی از طریقه نماز خواندن ، روزه گرفتن از دین بهره می برد.
ایران مفعول دیپلماسی غرب است/ چرنوبیل قرائت آمریکا از یک فاجعه
وی با طرح این سوال که در جهان امروز ما به چه چیزی نیاز داریم، خاطرنشان کرد: ما بیشتر مفعول دیپلماسی غرب هستیم. در رویارویی با مخاطب با دو گروه تماشاگر مواجه هستیم دسته اول کسانی که مخاطب فیلم های ایرانی هستند و دسته دوم مخاطبی است که به دیدن فیلم های خارجی اکتفا می کنند آن هم خود به علایق فیلم های ترکیه ای، آمریکایی، کره ای و غیره تقسیم می شود که تفاوت این اقشار در ظاهرشان کاملا مشهود است. سریال چرنوبیل و فاجعه انرژی هسته ای در اوکراین بالاترین مخاطب را به خود داده و در رتبه بندی بالایی قرار دارد. چه اتفاقی در این ۵ قسمت می افتد که آنقدر موجب وجد و شعف در مخاطب جهانی شده است؟ در واقع این فیلم قرائت آمریکا از یک فاجعه است که با ساختار و درام خوبی که دارد بر مخاطب تاثیر شگرف گذاشته است. وجه پررنگ این قضیه در آن است که موفقیت این فیلم منجر به ترغیب روس ها برای ساخت مجدد فیلم چرنوبیل شده است تا ثابت کنند که توانایی ساخت فیلم بهتری از این موضوع را دارند. بنابراین زمانی که مبنا و فلسفه ای نداریم نمی دانیم باید چه کاری انجام دهیم . ما برای معرفی جمهوری اسلامی و انقلاب چه اثری فرهیخته ای ساخته ایم ؟ مدام مشغول معرفی شورای سیاست گذاری هایی هستیم که حرفی برای گفتن ندارد ومتاسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی ما هم به این فاجعه دچار شده است.
اولویت جوایز اسکار با اقلیت های سیاه پوست و جنسی
مافی در بررسی وضعیت برندگان اسکار در چند سال اخیر اذعان داشت: شرایط نشان می دهد که اکثریت منتخبان مراسم اسکار از اقلیت ها بوده و سیاه پوستان و اقلیت های جنسی ر ا شامل می شود یعنی در چند سال اخیر فیلمی از اقلیت های جنسی وجود نداشته است که در لیست اسکار قرار نداشته باشد. در طی سال های اخیر اسکار و سینمای آمریکا در آن در تلاش جدی ای برای پاک کردن گذشته ۵٠ ساله خود بوده است تا تبعیض علیه سیاه پوستان را از تاریخ بشورند .
وی عنوان کرد: خارج از مرزها، دیپلماسی فرهنگی نه تنها برای کشور ما معنایی ندارد بلکه حتی پاسخی هم برای یک دانشجوی ایرانی نسبت به این حوزه وجود ندارد چرا که فلسفه، جهان بینی و ایدئولوژی محدود به قدرتی برای آن ساخته اند که از قدرت نظام و حاکمیت نشات می گیرد. ما نمی توانیم پروژه ای به نام دیپلماسی فرهنگی داشته باشیم یعنی نمی توانیم یک روزه این روند را به جریان بیندازیم چرا که این اقدام به عنوان یک امر مستقل، معنایی ندارد. همه نهادهایی که وظیفه دیپلماسی فرهنگی را برعهده دارند، قادر نیستند به عنوان یک پروژه به آن نگاه کنند. احقاق دیپلماسی مناسب فرهنگی مستلزم فلسفه و مبنای هستی است تا جهان بینی مناسبی در این عرصه داشته باشیم.
دین آرتور میلر برگردن اصغر فرهادی/ «فروشنده» تقلیدی تمام عیار از نمایشنامه «مرگ فروشنده»
این منتقد سینما در خصوص فیلم فروشنده وموفقیت آن در اسکار گفت: فروشنده اصغر فرهادی با همه موافقت ها و مخالفت ها موفق به کسب اسکار شد. من معتقد هستم کارگردان این اثر هوشمندی خاصی نسبت به جامعه هدف دارد چرا که در این فیلم از المان هایی استفاده کرده است که مخاطب هدف به خوبی آن را شناخته و درک می کند در حالی که این فیلم برگرفته از نمایش نامه مرگ فروشنده اثری انگلیسی به قلم آرتور میلر است و تماما از این اثر الهام گرفته است. در این میان تعجب آمریکایی ها نسبت به شخصیت اصلی فیلم فروشنده و تشابه عجیب آن به نمایش نامه مرگ فروشنده دیدنی است. لاز به ذکر است که قدرت تنها محدود به نظام نیست بلکه استقلال ،آزادی و هرآنچه که داریم معطوف به قدرت است .
وی با تاکید بر نظریه هگل اظهار داشت: هگل اکنون ما را پایان تاریخ می داند در حالیکه ما موضع و منظر مشخصی در مورد تاریخ نداریم و آن را قصه هایی می بینیم که فاقد پویایی هستند. در این میان مواجهه ما با تاریخ عاشورا هم تنها تعریف قصه ای است که بی معنا ادامه پیدا می کند. تاریخ به عنوان حیات اکنون و آینده ما کاملا مغفول است و کسی به آن توجه نمی کند. ما تاریخ را به قصه تبدیل کرده ایم و سینما را هم وارد این وادی کرده ایم. در این میان غرب با ایجاد جهان تخیلی، ما را به تاریخی جعلی ارجاع می دهد و نمادهای تاریخی را برای ما مخاطبان می سازد. باید اعتراف کنیم که ما تاریخ خوبی داریم اما متاسفانه آن را کتمان می کنیم .
امیر اسفندیاری کارشناس سینمای بین الملل، یکی دیگر از میهمانان این نشست تحلیلی بوده است که درباره بازار جهانی فیلم گفت: بنده مدت زیادی در آمریکا زندگی کرده ام و معتقدم آمریکا تنها کشوری است که از طریق سینما می شناسیم و نمی توان این عقیده را به همه کشورها تعمیم داد. این در حالی است که سینمای آمریکا مونوپل همه کشورها را شامل شده و۷۶ درصد فیلم های اروپایی را که همیشه سعی دارد در نمایش فیلم هایش خودکفا باشد، در اختیار هالیوود است . کسانی که به دنبال گرفتن بازار جهانی هستند هنوز برداشت درستی از بازار جهانی فیلم ندارند .این در حالی است که تنها ۳ درصد فیلم های بازار جهانی متعلق به کشورهایی نظیر چین، ایران، هند، کره و ژاپن است. بنابر این، درصد بسیار کمی از بازار به فیلم های ایرانی تعلق دارد. اگر زمینی را که در آن بازی می کنیم به خوبی بشناسیم قطعا به موفقیت های زیادی می رسیم اما همینجوری امکان پیشرفتی برای ما در بازار جهانی و دنیا وجود ندارد.
موفقیت سینما در بقای دیپلماسی فرهنگی
وی افزود: زمانی که در آمریکا زندگی می کردم بیشترین قدرت بر مردم جهان را رسانه داشته و تزریق اندیشه به مردم از جمل وظایف آن بود. من که خودم یک ایرانی هستم و اعتقادی به اندیشه آنها نداشته و بعضا تحت تاثیر رسانه های این کشور قرار گرفته و با دیدن تصاویری برخی از مسائل به باور می رسیدم . در ایران موفق ترین اتفاق در حوزه دیپلماسی از طریق سینما رخ داده است اما سینمای آمریکا با نشان دادن مباحث اشتباه، بر افکار عموم مردم آمریکا تاثیر گذاشته وتصویر دیگری از ایران را به نمایش می گذارد . بعضا در این دیدگاه ها ایران یک تروریست معرفی شده که درگیر و دار اخبار ناخوشایند از پیشرفت های ما در عرصه های مختلف بالاخص اندیشه و فرهنگ عقب مانده است. من فکر می کنم که تاثیری که سینمای بعد از انقلاب بر جهان گذاشته است قابل مقایسه با هیچ چیز دیگری نیست.
اسفندیاری فیلم بچه های آسمان مجید مجیدی نقطه عطفی برای سینمای ایران می داند و خاطر نشان کرد: این فیلم اوجی برای سینمای ایران است چرا که فیلمی ایرانی به بزرگترین کمپانی خارجی فروخته شد که تا قبل از آن فیلم های کارگردانان به نامی چون کیارستمی به این مرحله نرسیدند. در واقع این فیلم مسیر را برای پیشرفت فیلم های دیگر هموار کرد. تاثیر حضور فیلمی ایرانی در اسکار تاحدی زیاد است که حتی کسانی را که با نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند را به واکنش مثبت عرق ملی و افتخار آفرینی ترغیب کرده است.
وی اظهار داشت: سینما با وجود همه تبلیغات عجیب توانسته است پنجره ای از فرهنگ اصیل ایران باز کند . نقدهای زیادی به فیلم بچه های آسمان وارد شده که نمادی از فقر و غیره است در حالی که این فیلم عزت مردم ایران را نشان می دهد . فیلم خانه دوست کجاست به کارگردانی کیارستمی نیز نمادی ازتعهد یک فرهنگ اصیل است و چه بسا مفاهیم خوبی که تماشاگران خارجی از این فیلم به خود گرفته اند. ما باید نقدهای خوب را هم شنیده و بعد از آن در جایگاه انتقاد بنشینیم . فیلم مارمولک ساخته کمال تبریزی، یکی دیگر از آثاری است که واکنش های خوبی را در جامعه غرب به خود دیده و بر ارزش های مذهبی ما تاکید دارد. بنابراین بسیاری از تفسیرهایی که از فیلم های ما می شود، کاملا نادرست و اشتباه است. حضور فیلم های ایرانی در خارج از کشور واکنش هایی را برانگیخته است و در حوزه دیپلماسی از کلیت آن صحبت می کنند. طبیعتا مسائل جزیی تری هم در آن وجود دارد که می تواند تاثیرات بدی داشته باشد اما باز هم دلیل خوبی برای نادیده گرفتن کلیت محسوب نشده و ارزش آن را کم نخواهد کرد . علیرغم همه اتفاقات رایج در عرصه دیپلماسی فرهنگی، همراهی نظرات مخالف و موافق امری طبیعی است بنابراین بیان نقدهایی سیاسی به آثار کارگردانانی چون اصغر فرهادی نمی تواند ارزش فیلم ها را زیر سوال ببرد. به هر حال به واسطه این فیلم ها ایران در عرصه بین المللی مطرح شده است. از نظر بنده همه اتفاقاتی که در این حوزه رخ می دهد، پنجره های مختلفی است که برای نشان دادن چهره دیگری از ایران باز می شود. از طرفی دیگر در ایران از پنل های مختلفی نظیر جشنواره های فیلم برخوردار هستیم که بر نشان دادن ایران صحه می گذارد .
اهمیت تاریخ صلح اندیشی ایران در جامعه بین الملل/ اولیور استون از موزه عبرت دیدن کرد
اسفندیاری عنوان کرد: جشنواره جهانی فجرمنجر به حضور بسیاری از فعالان عرصه سینمای خارجی در کشور ما شده و در ۲ سال اخیر بازتاب های خوبی از سایر کشورها بالاخص فیلمسازان آمریکایی به دنبال داشته است . تعبیر اولیور استون از جمله فیلمسازان آمریکایی تباری است که به طور ویژه به ساخت فیلم های سیاسی می پردازد، در باره ایران واکنش های عجیبی را به دنبال داشته است. او با حضور در ایران به جای بازدید از تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی، از موزه صلح و عبرت بازدید کرده و به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. حرف های این فیلمساز تا حدی تاثیر بین المللی در جهان داشته است که بسیاری از کشورها نظیر اسرائیل نسبت به آن واکنش نشان دادند . این نکته جالب است که با توجه به ممانعت بسیاری از کشورها نسبت به حضور افراد در ایران، فیلمسازان خارجی نظیر اولیور استون به چه قیمتی به تبلیغ ایران پرداخته و توانسته اند در نگرش های بد نسبت به ایران، تاثیرات مثبتی ایجاد کنند. به طور کلی سینما در حوزه فرهنگ تاثیر بسیاری داشته است و موفقیت های زیادی را در این عرصه رقم زده است.
وی ادعا کرد: عده ای از افراد در ایران بنابر دلایلی غیر منطقی نسبت به جشنواره های خارجی موضع می گیرند در حالی که با وجود تبادلات سیاسی صرفا نمی توان این گونه جشنواره ها را با دیدگاهی صرفا سیاسی نگاه کرد در جشنواره اخیر فیلم کن« فیلم زیر نور ماه» به کارگردانی رضا میرکریمی به خوبی درخشید در حالی که بسیاری از منتقدان تصور راهیابی این فیلم به جشنواره کن را محال می دانستند . بنده معتقد هستم محتوای فیلم ها باید کاملا بر اساس حس درونی سازنده کار تولید شود و بر خلاف تصور بسیاری از اهالی هنر نگاه جشنواره های خارجی فیلم نباید محدود به چارچوب های خاصی شود . تاکنون آثار بسیار زیادی با محتواهای مختلف موفق به حضور در جشنواره فیلم کن شده اند برای نمونه می توان به فیلم گاوخونی اشاره کرد.
این کارشناس سینمای بین الملل ادامه داد: در جشنواره فیلم برلین که محتوایی کاملا سیاسی دارد بسیاری از فیلم های خوب دیده شده است . در حال حاضر سینمای اسرائیل به تقلید از سینمای ایران می پردازد و چه بسا از آثاری که بر علیه خودشان است نیز اقتباس کرده اند. در سینمای آمریکا نیز کلیتی وجود دارد که همه ی مضامین و سیاست های خود را به همه ی نقاط دنیا منتقل می کند و در حیطه تاثیرگذاری بر مخاطب تا کنون بسیار موفق بوده است اما سینمای آمریکا کاملا مستقل و بدون تاثیر گذاری از دیگر کشور ها عمل می کند .
سینما مهمترین اتفاق در حوزه دیپلماسی فرهنگی
وی اذعان داشت: من قبول دارم که هر جشنواره فیلمی به دنبال پرورش مقاصد خود است و برای حضور در این عرصه باید قوانین حاکم بر جشنواره های بین المللی فیلم را به خوبی بشناسیم و به گونه ای بازی کنیم که از فرصت های این جشنواره ها استفاده شده و در عین حال از مقاصد و هدف خود در فیلم غافل نمانیم. باید حواسمان باشد که صرفا برای جلب رضایت بانیان جشنواره های خارجی ، محتوا و مضمون را بیگانه با معیار های فیلمسازی کشور خود نکنیم . من معتقدم فیلم هایی نظیر بچه های آسمان به کتاب تبدیل شده و در سایر کشورها تدریس می شود ما نمونه های زیادی برای پیشرفت سینمای ایران داریم . افراد زیادی عاشق سینمای ایران و حتی جنگ ما هستند. سینمای جنگ ایران با همه دنیا متفاوت است. از فیلم «دیده بان »تفاسیر زیادی شده است. ما در سینمای ایران یک یا دو مورد فیلم خوب نداریم و تاکید می کنم مهمترین کاری که در حوزه دیپلماسی فرهنگی اتفاق افتاده ، سینما بوده است. در آمریکا علاقه ای برای دیده شدن فیلم بچه های آسمان وجود نداشت و سینمای ایران خود را تحمیل کرد. ما باید حوزه اکران را به خوبی بشناسیم و باید با نگاه به کشورهای دیگر تلاش کنیم .