سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۷ مرداد ۱۳۹۸ در ۱:۳۳ ب.ظ چاپ مطلب
در دومین نشست از سلسله نشست‌های «فیلمنامه فیلم» عنوان شد:

تبدیل قهرمان‌های فردی به قهرمان‌های جمعی/ از عنصر مهم ضدقهرمان غافل نشویم

filmname-film-2

دومین نشست از سلسله نشست‌های «فیلمنامه فیلم» حوزه هنری، با موضوع نقد و بررسی فیلم سینمایی «سیکاریو» به کارگردانی دنی ویلنو و نویسندگی تیلور شریدان در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش سوره سینما، سید محمد حسینی مدیر مرکز تولید متن حوزه هنری در دومین جلسه نشست «فیلمنامه فیلم» پس از اکران فیلم سینمایی «سیکاریو» به کارگردانی دنی ویلنو و نویسندگی تیلور شریدان در سالن اوستا حوزه هنری به نقد آن پرداخت و فیلمنامه اثر را با محوریت قهرمان سازی مورد بررسی قرار داد.

وی در ابتدای این نشست گفت : در این جلسات بنای ما روی فیلمنامه است و قرار است بررسی کنیم ببینیم چگونه می توان به یک فیلمنامه خوب رسید و در ساختار فیلمنامه چه چیزهایی لحاظ می شود که یک فیلم موفق می شود و قدرتمند از آب در می آید.

وی افزود: شاید فیلم های پلیسی زیادی در زندگی تان دیده باشید. شاید فیلم های قهرمانی زیادی در زندگی تان دیده باشید و شاید با عناصری از آن صحبت می کنم کاملا آشنا باشید و در همین راستا امروز درباره سیکاریو صحبت می کنیم.

وی تشریح کرد : در ابتدا یک تقسیم بندی روی شخصیت ها انجام بدهیم . همه شما می دانید که یک عنصری به نام «قهرمان» در سینما وجود دارد که اگر بخواهیم تعریفش کنیم می گوییم یک موجود دوست داشتنی است که مخاطب با آن همذات پنداری می کند و بخشی یا وجهی از وجود خودش را در شخصیت قهرمان می بیند ، آن را بسط میدهد و سعی می کند خودش را با او تطبیق دهد.

وی ادامه داد: البته یادمان باشد هیچ مخاطبی نه عام و نه خاص خودش را به طور مطلق شبیه قهرمان نمی داند. چه شما فیلمنامه نویس باشید چه داستان نویس این را به خاطر داشته باشید که بخشی از شخصیت مخاطبتون باید با این شخصیت قهرمان اثابت بکند. پس شخصیت قهرمان معمولا شخصیت دوست داشتنی است که ما همیشه از او انتظار خوبی داریم و معمولا هم کار خوب می کند.

حسینی تاکید کرد : پیرو یک اصل نانوشته در سینما همیشه حق با «خوشگل» هاست. چهره خوب و فیزیک خوب باید قهرمان باشد ، ابزارها در خدمت اوست. غالبا همه عناصر طوری چیده می شوند که شخصیت او در داستان متولد بشود و خودش را نشان بدهد. دو راهی های داستان طوری طراحی می شود که او بتواند به همه آنها غلبه کند.

وی معتقد است : حالا قهرمان ها آرام آرام از قهرمان های فردی که در هالیوود متولد می شوند ، کم کم تبدیل به ابر قهرمان ها می شوند که مثلا نمونه هایش را تا دلتان بخواهد «مارول» خلق کرد.

وی ادامه داد: عنصر دومی که در فیلمنامه با آن سر و کار داریم «ضد قهرمان» است . که همه میدانید چیست و خیلی جای تعریف ندارد . معمولا قرار نیست قشنگ باشد یعنی حتما باید زشت باشد اتفاقا. در ظاهرش باید خودش را نشان بدهد. خبیث است و در هرجا حضور دارد باید کار بدی بکند و مطلق بدی است. به شدت سیاه است. موضع تماشاچی و نویسنده نسبت به او کاملا مشخص است. اصلا نیازی نیست که نویسنده به او کمی وجه انسانی بدهد و معمولا در دو راهی ها خباثت و رذالت و پستی را  باید به او نسبت داد.

حسینی درباره قهرمان های زن نیز گفت : این قهرمان ها هم از همان وجاهت استفاده می کنند و بیشتر در دو راهی هایی قرار می گیرند که وجه صلابت مردانه در آنها پر رنگ شود. حتما باید مثل قهرمان مرد چهره موجه و قشنگی داشته باشد و همان خصوصیات قهرمانان مرد به آنها قابل القاست.

وی اضافه کرد : فقط نکته ای که در سال های اخیر خیلی پر رنگ شده این است که فمینیست ها دارند به قهرمانان زن نوعی طغیانگری علیه دنیای مردانه می دهد . که همیشه سرخوردگی ها و نداشتن های دنیای زنانه را در حرکاتی که شبیه مردهاست از خودش بروز می دهد. مثل شخصیت اصلی «بیل را بکش» و … که وجه زن، وجه مردانه به خودش می گیرد.

وی معتقد است : اما شخصیتی که ما کم تر در سینمای ایران به آن می پردازیم و خیلی مهم است و معمولا نسبت به او سوءتفاهم داریم و خطا می گیریمش همین شخصیت ضد قهرمان با معادل anti hero است.

وی افزود: این شخصیت معمولا الزامات قهرمان را ندارد ولی گاهی کارهای کثیف قهرمانانه انجام میدهد . سمبلش در سینما خیلی زیاده و معمولا تماشاچی از این شخصیت خیلی خوشش می آید مثل «هری کثیف» که تقریبا برای پلیس آمریکا تبدیل به مدل تیپیکال شد. این آدم کارهای کثیفی می کند که کارهای کثیفش علیه جنایت است و بیننده دوستش می دارد. آرام آرام این تبدیل به مدلی جدی شد که بعدها سه گانه «پدرخوانده» از آن استفاده کرد و آرام آرام تبدیل یه شخصیتی شد که دیگر بیشتر از قهرمان ها در سینما حضور پیدا کرد و دوست داشتنی تر از قهرمان ها شد.

وی گفت: این شخصیت بزهکار معمولا محبوب می شود . این شخصیت ها قرار نیست توانایی های شگفت انگیزی شبیه قهرمان ها داشته باشند . اصلا اینطور نیست . آدم های کاملا عادی هستند که معمولا آل پاچینو این نقش ها را بازی می کند ، معمولا رابرت دنیرو بازی می کند.

حسینی تاکید کرد: «سیکاریو» یکی از حسن های بزرگی که در فیلمنامه دارد و به خوبی کشف شده و در «آن» های فیلم آمده و همه چیز جوری چیده شده است که نسبتی که در فیلم برقرار شده نسبت درستی است این است که هر ۴ تیپ مورد نظر یک فیلم قهرمانانه در آن وجود دارد . این دیگر «هری کثیف» نیست که قرار است او را تنها دوست داشته باشیم. «پدرخوانده» نیست که مثلا ما «مایکل» را دوست داشته باشیم . زیرا «مایکل» عملا جنایتکاری است که حتی برادر خودش را کشته اما ما به عنوان مخاطب دوستش داریم. کاری که در «سیکاریو» شده ورژن کمی متفاوت تر و به روزتر این مسئله است.

وی خاطرنشان کرد : سینما آرام آرام به سمتی رفت که دو اتفاق در شکل گیری قهرمان ها افتاد. اتفاق اول اینکه قهرمان ها از آن صورت اسطوره خاص و تراشیده شده آرام آرام شبیه مردم عادی شدند. نکته دومی که در سینما اتفاق افتاده و به خصوص در روزگار ما خیلی جدی است ، وجه قهرمان جمعی است. یعنی گفتند یک نفر قهرمان نباشد بلکه چند نفر کنار هم شخصیت ترکیبی قهرمان ما را تشکیل بدهند. این مسئله آنقدر در سینما جدی شد که «مارول» هم تمکینش کرد علیرغم اینکه تکنیک «مارول» ابر قهرمان سازی است و ابرقهرمان هم زمانی خودش را بروز می دهد که اولا قصه اش را فردی پیش ببرد ، ثانیا «آنتی گونیست» به غایت قدرتمند باشد و ثالثا شما فکر کنید که حتما ابر قهرمان و «super hero» شما شکست خواهد خورد.

وی معتقد است: در چنین قالبی به نظر می رسید که دیگر نیازی نیست «مارول» بیاید قهرمان هایش را کنار یکدیگر جمع کند و پکیجی از قهرمان جمعی درست کند، اما این کار را می کند. در نتیجه فیلمی جدی مانند «سیکاریو» می تواند از این دو فرمول استفاده کند.

وی در پایان جمع بندی کرد : فرمول اول این است که تمام عناصر موجود در یک فیلم قهرمانانه کنار همدیگه جمع بشن که فرمولی طلایی است که نگارش آن خیلی سخت است و تصور نکنید به راحتی می توان چنین چیزی را نوشت. فرمول دوم اینکه یک قهرمان جمعی به جای قهرمان فردی بسازیم که بتوانیم ادامه اش دهیم و گام سوم اینکه وجهی داشته باشد که بتوان دو و سه آن را به صورت سریالی ساخت.