سوره سینما – الناز نعمتی : «قصرشیرین» شبیهترین فیلم رضا میرکریمی به اثر موفق و تحسین شدهاش «خیلی دور خیلی نزدیک» است. هر دو فیلم آثاری جادهای هستند و در هر دو فیلم شخصیت پدر در مسیرشناخت فرزند قرار میگیرد. دکتر عالم و جلال هر دو مردانی مغموم، تودار و مستاصلی هستند که بنظر میرسد به انتهای خط رسیدهاند. شخصیتهایی پریشان حال که با رویه خشن نازیبای زندگی مواجه شده و بنظر میرسد در پیچ و خم جاده (زندگی) گیرافتادهاند.
«قصرشیرین» داستانی سرراست و ساده دارد. جلال پس از جدایی از همسرش با شنیدن وخامت حال او به شهر محل سکونت وی میرود و کودکانش را که حالا در کنار خالهشان زندگی میکنند به ناچار با خود همراه کرده تا به دست عمهشان بسپارد. سفر از همین نقطه آغاز میشود و مخاطب کم کم با با شخصیتهای داستان آشنا میشود. روند معرفی شخصیتها و اطلاعاتی که باید برای پیگیری قصه بدانیم در سی دقیقه ابتدایی فیلم مطرح میشود که زمانی نسبتا طولانی است و ریتم فیلم را تا حدی نفس میندازد. اما با ورود زن جوان به قصه که در نهایت مرد منفعل و کم حرف را از پیله سکوت خارج میکند، فیلم نیز کمی جان گرفته و ریتم بهتری پیدا میکند. زن جوان نقطه مقابل جلال است. او پرحرف، برونگرا و صادق است و هرجایی لازم باشد با صدای بلند از خود دفاع میکند. واقعیترین شخصیت فیلم همین زن است و بیش از شخصیت اصلی موفق به همراه کردن مخاطب با خود و قصه میشود.
جلال اما تا انتهای داستان مانند یک جعبه ی در بسته باقی میماند. فیلمنامهنویسان برای رو کردن شخصیت این کاراکتر خستی عجیب در نوشتن و شخصیتپردازی نشان دادهاند. ما نمیدانیم چرا جلال از همسر اولش شیرین که او را برای فرزندانش صاحب قصری زیبا توصیف کرده و فرشتهوار از جانب او برای فرزندانش هدیه های گرانبها خریده جدا شده است؟ چرا جلال باید زنی مانند شیرین را رها کرده و سراغ زنی عامی برود که هیچ درکی از شرایط جلال به عنوان یک پدر ندارد؟ دلیل اینهمه بیمهری و بیتوجهی جلال به فرزندانش چیست؟ آیا جلال به شیرین شک داشته؟ جواب هیچکدام از این سوالات مشخص نمیشود و وقتی در پایان مخاطب پی میبرد جلال اعضای بدن همسرش را بدون اطلاع دیگران فروخته در بهت فرو میرود که آیا کل داستان در انتظار رستگاری یک کاراکتر منفی(منفور) بوده؟
بازی بسیار خوب بازیگران اما تا حدی ضعف شخصیتپردازی را میپوشاند. حامد بهداد بازی بسیار کنترل شده و خوبی دارد. ژیلا شاهی در نقشی دشوار میدرخشد و کودکان فیلم به شکل غیرمنتظرهای جلوی دوربین راحت هستند و با حضورشان حس و حال زندگی را به فیلم منتقل کردهاند. در بخشهای فنی نیز «قصرشیرین» فیلمی کامل است. فیلمبرداری مرتضی هدایی بینقص است. او به خوبی از پس فیلمبرداری اثری که تقریبا تمام قصهاش در محیط بیرونی میگذرد برآمده و قاببندیها و تصاویر زیبایی که این فیلمبردار جوان از طبیعت بکر زاگرش گرفته حقیقتا چشم نوازند.
«قصرشیرین» نه به اندازه شاهکار میرکریمی «خیلی دور خیلی نزدیک» بینقص است و نه به اندازه فیلم «امروز» (که شباهتهایی به آن دارد) خنثی و کم رمق است. «قصرشیرین» را میتوان بخاطر همه محاسنی که عنوان شد و کارگردانی بسیار پختهاش دوست داشت و منتظر آثار بعدی این کارگردان حالا صاحب سبک ماند.