سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۴ مرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۲۷ ق.ظ چاپ مطلب
نظرتان درباره پایان «دهلیز» را به سوره سینما بگویید/

شعیبی: بعضی تئاتری‌ها تصویر را نمی‌شناسند/ «دهلیز» مخاطب را خسته نمی‌کند

behrooz-shoeibi

کارگردان فیلم سینمایی «دهلیز» تاکید کرد فیلم ریتم کند ندارد و فرصت همراهی به تماشاگر می‌دهد.

کارگردان فیلم سینمایی «دهلیز» تاکید کرد فیلم ریتم کند ندارد و فرصت همراهی به تماشاگر می‌دهد.

سوره سینما- کیانوش نژاد: بهروز شعیبی سینما را از سینما آموخته، او از نسلی است که در سال‌های گذشته بازیگری، دستیاری و کارگردانی را تجربه کرده تا با الفبای سینمای حرفه‌‌ای آشنا شده، «دهلیز» یک فیلم داستانگو، جذاب و اجتماعی است که استعدادهای این کارگردان تازه نفس سینمای ایران را نشان می‌دهد. با او درباره این فیلم صحبت کردیم.

از پروسه‌ای که این فیلم از طرح اولیه شروع شد تا به امروز که فیلم اکران شده برایمان بگویید. آقای رضوی چه زمانی به عنوان تهیه کننده به کار پیوست؟

بهروز شعیبی: طرح من در واقع قصه‌ای بود که چند وقت به آن فکر می‌کردم، این قصه را با آقای اصغری مطرح کردم و با ایشان به طرحی رسیدیم که آن طرح را آقای رضوی خواند، بعد از اینکه آقای رضوی خواند و با هم به توافق رسیدیم که این فیلم را کار کنیم علی اصغری به طور جدی مشغول نوشتن فیلمنامه شد.

آقای رضوی در مرحله نگارش هم کنار ما بودند و ما مدام با هم در مورد فیلمنامه حرف می‌زدیم و در جلسات فیلمنامه با یکدیگر مشورت داشتیم، جلساتی که متشکل از آقای رضوی، اصغری و من بود. ضمن اینکه آقای رضوی غیر از اینکه برای تهیه این فیلم به ما پاسخ مثبت را داده بود، یکی از همراهان ما در تهیه فیلمنامه هم بود.

در سینمای ما اصولا به سکوت به عنوان یکی از عناصر خوب دراماتیک کمتر اهمیت داده می‌شود، شما مثل اینکه به این موضوع کاملا ایمان دارید. چیزی که در فیلم شما به وفور پیدا می‌شود سکوت و مکث است.

من اصولا سکوت را دوست دارم ولی نمی‌توان نسخه کلی برای سینما پیچید،  این فیلم بنا به اقتضای فیلمنامه باید اینگونه طراحی می‌شد و در فیلم لحظاتی سکوت باعث پیشبرد موقعیت و فضای داستان می‌شود شاید اگر فیلم دیگری با یک فضای دیگری ساخته شود این فضا برایش لازم نباشد ولی کلا این نکته را که می گویید واقعا هست. یعنی من استفاده از سکوت و ری اکشن به این سکوت را دوست دارم و همراهی بیننده با این فضا و بازیگران بدون اینکه اتفاقی را بخواهد دنبال کند یعنی لحظه‌ای فرصت دادن به این همراهی و همذات پنداری.

یکی از نکات مثبت فیلم همین به وجود آوردن اتمسفر در فیلم از سکوت‌ها، مکث‌ها و در کل ریتم یک دست فیلم بود، چقدر در به وجود آوردن این ریتم تکیه شما به فیلمنامه بود و چقدر در اجرا به آن رسیدید؟

به هر حال این فضا و ریتم از زمانی که روی فیلمنامه کار می‌شد جزو پیش بینی‌های ما بود ولی زمانی هم که فیلمبرداری شروع شد این اتفاق در اجرا هم خوب افتاد.

من همیشه معتقدم فیلم ها باید دارای یک ریتم باشند و یکی از سخت ترین کارهای کارگردان حفظ ریتم یک فیلم است، مهم این نیست که فیلم ریتم کند و یا تندی داشته باشد مهم این است که این ریتم تداوم داشته باشد و در طول فیلم یک دست باشد.

هر فیلمی بنا بر موضوع و اجرایش ریتم متفاوتی را می‌طلبد و به نظرم جزو سخت‌ترین کارهای کارگردان است. در این فیلم هم این ریتم به وجود آمده در تصور من بود و سعی می‌کردم که این ریتم به طرف کندی نرود.

shoeibi1

البته قبول دارید در شروع فیلم این ریتم کند و دادن اطلاعات خیلی قطره‌ای است. طوری که گاهی موسیقی به کمک صحنه ها می آید. از اینکه ارتباط مخاطب در ابتدای فیلم به خاطر همین ریتم کند گرفته شود نگران نبودید؟   

ببینید اجزایی مثل موسیقی، تدوین، لحظاتی در بازی بازیگران و … همه تمهیداتی است که برای جلوگیری از خسته شدن بیننده به آن فکر می شود، پس نمی توانیم بگوییم فقط چون فلان اتفاق در صحنه افتاده است پس ریتم حفظ شده است. به نظرم همه این اتفاقات با فکر انجام شده است و در ضمن خیلی هم نگران ریتم نبودم چرا که در فیلمنامه، تدوین و … به آن خیلی فکر شده بود خوشبختانه کسی را ندیدم که از شروع فیلم ناراضی باشد و به خاطر ریتم فیلم نتوانسته باشد با فیلم ارتباط برقرار کند، من همیشه به نظر مخاطب معتقد هستم و یکی از کارهای اصلی ما برای ساخت فیلم همین است.

شروع فیلم مخاطب هیچ همذات پنداری با شخصیت‌ها ندارد و مدام این کاراکترها هستند که به تنهایی در سکوت و ابهام قرار دارند و ناآگاهی مخاطب نسبت به ماجرا باعث می شود ریتم کندتر به نظر بیاید.

در مورد ناآگاهی مخاطب هم به نظرم اقتضای این فیلمنامه بود چرا که در فیلمنامه نقاط کاشتی داریم که باید در مسیر آن را برداشت می کردیم. ما در اول قصه با کودک فیلم همراه بودیم و بلافاصله وقتی رابطه ها را متوجه می‌شویم این موضوع ناآگاهی هم از بین می‌رود. در مورد این فیلمنامه ما بارها صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اقتضای این قصه و پرداخت به آن همین طوری که در فیلم آمده است باید باشد و اگر طور دیگری نگاه می کردیم شکل و نوع فیلم در سراسر آن به گونه دیگری می شد، به نظرم ما تلاشمان را کردیم که همه فیلم ریتمش یک دست باشد و بعید می دانم که کسی در چند دقیقه اول فیلم از ریتم خسته شده باشد.

در مورد انتخاب نقش پسر بچه یعنی امیرعلی که حجم زیادی از بازی در فیلم را بر عهده داشت برایمان صحبت می کنید. او انتخاب اولتان بود؟

محمدرضا شیرخانلو از بین ۸۰ – ۹۰ نفر بچه که اکثرا در فیلم های مختلف بازی کرده بودند انتخاب شد، واقعیتش این است که انتخاب اولمان پسر دیگری بود که نصف روز با او فیلمبرداری کردیم و در همان جلسه اول فیلمبرداری فهمیدم که با او نمی‌توانم نتیجه خوبی بگیرم. همان روز با گروه کارگردانی جلسه گذاشتیم و از بچه ها خواستیم که محمدرضا را برای این نقش بیاورند و وقتی محمدرضا آمد خیلی زود با گروه همراه شد. در طول کار بسیار هم بچه باهوشی بود و البته بازیگری خوب که توانست از عهده نقش برآید.

فارغ از اینکه فیلم، فیلم کودک نیست و یک فیلم اجتماعی است که کودک در آن نقش اصلی دارد ولی به یک بازیگر خوب در این نقش نیاز داشتیم که محمدرضا بازی درخشان و خوبی از خود نشان داد، کمتر دیده شده است که یک بچه با سن محمدرضا این قدر خوب درگیر نقشش شود و ماجرای یک فیلم را درک کند و اینقدر درگیر شود.

dehliz1

و بخشی از این موفقیت احتمالا به خاطر تجربه شما در کار کردن با کودک در تله فیلم هایتان است که نحوه برخورد و هدایت بازیگر کودک را خوب یاد گرفتید.

بله، من سه تله فیلم داشتم که به طور مستقیم موضوع کودک داشت.

یکی از ساختارشکنی های فیلم انتخاب رضا عطاران در نقشی جدی و به دور از ذهن آشنای مخاطب است، فکر نمی کردید این انتخاب برای فیلم یک ریسک است؟  انتخاب اولتان رضا عطاران بود؟    

من سوالی را می خواهم از خود شما بپرسم آیا الان که نتیجه فیلم را می بینید انتخاب رضا عطاران بد بوده است؟ به نظرتان فیلم چطور شده است؟ و آیا این انتخاب خوب بوده است؟

به نظرم هم رضا عطاران و هم فیلم از عهده این ساختارشکنی برآمده است اما این برای الان است، من از زمانی که رضا عطاران قرار شد این نقش را بازی کند سوال می کنم، آن زمان به این انتخاب شک نمی کردید که شاید نقش و به تبع آن فیلم  توسط مخاطب که به تیپ ها و ژانرهای سینمایی عادت کرده است پس زده شود؟ و ممکن است باورپذیری و تاثیرگذاری نقش آن چنان که انتظار دارید اتفاق نیفتد؟

 نتیجه‌ای که در فیلم می بینید حاصل آن انرژی ای است که رضا عطاران  برای این نقش گذاشت و اینکه من اصلا هیچ شکی نداشتم که نتیجه خوبی اتفاق می‌افتد به این خاطر که رضا عطاران بازیگر خوبی است و شناخت خوبی از بازی در ژانرهای مختلف سینمایی دارد در نتیجه این تفاوت ژانری که وارد آن شده را خوب می فهمد. رضا عطاران انتخاب اول من برای این نقش بود.

در این فیلم از بازیگران با سابقه تئاتری مثل نگار عابدی و سعید چنگیزیان استفاده کردید ، به این نسل از بچه های تئاتر چگونه نگاه می‌کنید؟ به نظر می‌رسد قضیه بازیگری برایتان جدی است طوری که علی سرابی یکی دیگر از تئاتری‌های خوب بازیگردانی را به عهده داشته است.

نسل امروز تئاتر و نسلی که در واقع هم دوره ما هستند بسیار بازیگران خوب، با شناخت و با دانشی هستند. زمانی ما با بازیگران تئاتری مسئله داشتیم البته بحثم تفاوت بازیگران سینما و تئاتر نیست چون خودش نیاز به یک بحث طولانی دارد. اما این مسئله مربوط به این موضوع می شد که اکثر این بازیگران آمدن به سینما را لطف و محبت در حق سینما می دانستند و شان خودشان را بالاتر می دیدند، بعضی از آنها، مدیوم تصویر را خوب نمی شناختند البته باز سوء تفاهم نشود منظورم همه تئاتری های آن دوره نیست چرا که ما یک نسل درخشان تئاتر داریم که بازیگری سینمای ما از آن غنی است و بازی‌های درخشان و ماندگاری از خود رقم زدند ولی بحثم عده خاصی است که اهالی سینما آن ها را می شناسند.

اما نسل امروز به خصوص چنگیزیان، عابدی و علی سرابی سینما را می‌شناسند، مدیوم تصویر را می شناسند و همین قضیه باعث می شود که وقتی با آن ها کار کنیم بتوانیم از همکاری با آن لذت ببریم، چرا که این حس که بازیگران کار توانا هستند و شناخت خوبی از بیان و بدن دارند حسی خوبی است در نتیجه همکاری با آن ها با بازی های خوبی رقم می خورد. البته بچه های تئاتری نه در این فیلم بلکه در خیلی از فیلم ها در این چند سال بازی های درخشانی را از خود به نمایش گذاشته اند.

به نظر این یک جریان دو طرفه بین نسل نو کارگردان‌های سینما و نسل جدید و توانای بازیگران تئاتری است، این نوع نگاه و انتخاب‌هایتان از علاقه به تئاتر هم نشات می گیرد؟         

من برای تئاتر خیلی احترام قائل هستم ولی چون آن فضا را خیلی نمی‌شناسم و کار حرفه‌ای‌ام را با سینما و تلویزیون شروع کرده ام، قاعدتا علاقه ام همیشه سینما بوده است اما به نظرم خود این نسل جدید تئاتر با بازی‌هایشان و ادامه همین رویه  کارگردان‌های سینما را مجبور می کنند که از آن ها استفاده کنند.

و نقش علی سرابی به عنوان بازیگردان چگونه بود؟

ببینید چون من به عنوان بازیگر، بازی کرده ام اگر علی سرابی را نمی شناختم شاید به دنبال بازیگردان نمی رفتم چون ارتباط با بازیگرها را دوست دارم ولی چون علی را می شناختم و می دانستم که غیر از اینکه بازیگر خوبی است شناخت خوبی به مسئله بازی دارد و می تواند در بحث روتوش بازی ها کمک کند او را به این کار دعوت کردم و علی هم لطف کرد سر کار ما آمد.

آیا او فقط در دورخوانی کمک می کرد یا هنگام فیلمبرداری هم سر صحنه بود؟

علی سرابی در دورخوانی ها خیلی کمک کرد و در ارتباط بین بازیگران، علی سرابی و من به توافقاتی می رسیدیم. همه بازیگرهای ما به جز بازیگران بچه حرفه ای بودند پس ما خیلی به دنبال بازی گرفتن از بازیگران نبودیم بلکه دنبال همسو کردن بازیگران با عوامل برای به وجود آوردن لحظات خوب بودیم و خب برای رساندن به این لحظات خوب قاعدتا هم علی سرابی و هم من پیشنهاداتی داشتیم ولی در جمع بندی به نتیجه ای می رسیدیم که برای فیلم بهتر است. درباره محمدرضا در خیلی از بخش‌ها و بعضی از بازیگران را به طور کامل از علی می خواستم که با آن ها ارتباط داشته باشد و در حین کار وقتی اشکالاتی چه من و چه علی می دیدیم مدام روتوش می کردیم. در واقع در این مورد رابطه ای ایجاد شد که خیلی مرزبندی ندارد و نمی توان بازیگردانی را با کاری که من به عنوان کارگردان برای بازیگران می کردم جدا کرد.

و علی سرابی در مورد بازی بازیگران حرفه‌ای سینما مثل رضا عطاران و هانیه توسلی هم نظر می داد؟

بله، علی سرابی کاملا با سمت بازیگردان با همه بازیگرها ارتباط داشت و همه هم حضور علی را به خوبی پذیرفته بودند.

از اول هم قرار بود پایان فیلمتان قطعی و به سبک مالوف و پذیرفته شده ملودرام نباشد؟

راجع به پایان فیلم خیلی فکر کردیم و بعد به این نتیجه رسیدیم. به همه کسانی که فیلم را دیده اند پیشنهاد می کنم نظرشان را در مورد پایان فیلم در سایت سوره به صورت کامنت قرار بدهند تا ما هم از آن مطلع شویم.