سوره سینما – فاطمه پزشکی : سینمای ما با پیروزی انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اگرچه نه در سطح وسیع ساختاری و دیدگاهی؛ ولی دچار تحول گردید. این سینما در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی همسو با نگرشها و ادبیات جنگ به نوعی پوست اندازی کرد و بستری فراهم شد تا نسل جدیدی از سینماگران و فعالان فرهنگی و سینمایی شکل بگیرد.
ژانر سینمای دفاع مقدس با این نسل پر و بال گرفت و به قدری رشد کرد که ویژگیهای آن بر فضای کلی سینما و مسیر حرکت آن تاثیر گذاشت. نسلی از فیلمسازان قدرتمند در این عرصه شکل گرفت که تا امروز شاکله اصلی جریان سینمای ایران را تشکیل میدهند. ابراهیم حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور، احمدرضا درویش، کمال تبریزی، مجتبی راعی، حسن برزیده، عزیزالله حمیدنژاد، محمدعلی باشه آهنگر، جمال شورجه، عبدالله باکیده و دهها سینماگر دیگر که در طول دو دهه پس از جنگ، بار مسئولیت تولید محتوا و فیلم این عرصه بر دوش آنها بوده و شاخصترین آثار دفاع مقدس متعلق به همین نسل است.
متاسفانه، بسیاری از سینماگران این نسل اکنون از این ژانر دور شدهاند و یکی از مسائل مشهود در سینمای دفاع مقدس، قهر سینماگران شاخص این حوزه با فیلمسازی جنگ است. کارگردانانی که هویت و شناسنامهشان با سینمای جنگ گره خورده بود و بهترین فیلمهای کارنامهشان را در این حوزه ساختهاند سالهاست ترجیح میدهند در ژانرهای دیگر فیلم بسازند که دلائل گوناگونی دارد. آثاری چون «پرواز در شب»، «دیدهبان»، «مهاجر» و «هور در آتش» در دهه ۶۰ و فیلمهای برجستهای مانند «سفر به چذابه»، «نجات یافتگان»، «ازکرخه تا راین»، «برج مینو»، «لیلی با من است»، «کیمیا»، «سرزمین خورشید»، «هیوا» و «آژانس شیشهای» در دهه ۷۰ و در اوائل دهه ۸۰ هم نمونههایی چون «مزرعه پدری» و «دوئل» تولید شدهاند ولی این روند بعد از آن رو به افول گذاشت تا جایی که در سالهای بعدتر کمتر شاهد اثری مثال زدنی هستیم.
اگرچه بسیاری از کارشناسان بر این باورند عدم توجه متولیان فرهنگی به این حوزه و نیز، سیاست گذاریهای غلط در دولتهای مختلف در عرصههای فرهنگ و هنر باعث شده تا نه تنها شاهد بالندگی جریان سینمای دفاع مقدس و در مفهوم کلانتر «مقاومت» نباشیم بلکه حتی، نسل قبلی سینماگران این عرصه هم جذب دیگر گونههای سینمایی شوند.
دیدگاههایی هم وجود دارد که ورود نسل تازه ممکن نیست؛ چرا که نسل قبلی، خود برآمده از متن دفاع مقدس بودهاند و بهترین فیلمهای دفاعمقدس را سینماگرانی ساختهاند که خود تجربه حضور در جبههها را داشتهاند، اما با گذشت بیش از چند دهه از پایان جنگ، تا چه زمانی میتوان دلخوش به فعالیت این سینماگران ماند؟ آیا ساخت فیلم جنگی باید تنها در انحصار آدمهای جنگ باقی بماند؟
این دیدگاه به چند دلیل اشتباه است. نخست اینکه هم اکنون شاهد غیبت همان نسل تجربه جنگ دیده هم هستیم. دیگر اینکه جنگ بعد از دوران دفاع مقدس به پایان نرسیده و در سنگرها و شکلهای جدیدش استمرار یافته است. همچنین، با راهبرد انقلاب اسلامی و نگاه ضدسلطه و «مقاومت محور» امروز در تار و پود جامعه ما، منطقه پیرامونی و جهان اسلام لمس میشود. یعنی ما هم اینک با نسلهای جوانی سروکار داریم که گویی در متن هزارتوی پیچیده و پرچالش جنگهای بینالمللی و منطقهای حضور دارند و آن را زندگی و تجربه میکنند. هنوز هم کوچهها و خیابان شهرهای ما عطر شهیدان را با خودش دارد. هنوز، هم پیوسته قدرتهای استکباری روزی نیست که بر طبل جنگ ندمند و هیاهو بر پا نکنند و در گوشهای از منطقه علیه انقلاب اسلامی جوسازی نکنند.
در این میان، اما، حوزه فرهنگ و سینمای ما چندان با این موضوع هم راستا نشده است. اینجاست که نیازمند ترسیم استراتژی دقیقتری هستیم تا ضمن شناسایی غفلتها و موانع به بازشناسی و کشف استعدادها اقدام نماییم. استراتژی که مفهوم مقاومت و سینمای مقاومت را در بینظمی نوین جهان معنا و تعریف کند. نیازمند شکافتن سقف و در انداختن طرحهای نو هستیم.