سوره سینما – مریم اکبرلو : سینمای آیینی ما یا مشخصا موضوع واقعه کربلا در سینما مدت هاست به ورطه تکرار افتاده و به شدت نیازمند طرح ها و بن مایه های تازه نفس است تا حقیقت محض حقانیت این قیام را از زاویهای جدید روایت کند و بار دیگر مخاطب را به فکر فرو برده و تاثیر لازم را در او بگذارد.
اقتباس به عنوان حلقه مفقوده سینما ، راهکار منطقی و مطلوبی است که سال هاست به پیشنهاد همه کاربلدهای این زمینه ، می تواند دریچه های جدیدی به سوی این پرده نقره ای راکد باز کند اما متاسفانه علیرغم همه پیشنهادهای مطرح شده و جلسات و بحث و گفت و گوهای مفصل انجام شده ، هنوز هم آن طور که باید و شاید سینماگران به این مهم وقعی ننهادند و این پرونده اختلاف دو سویه بین سینماگران و نویسندگان همچنان در بایگانی به سر می برد.
سوره سینما در همین راستا در گزارش موضوعی خود در باب استفاده از کتب مطرح آیینی به منظور اقتباس سینمایی ، داستان «شماس شامی» به قلم مجید قیصری نویسنده نام آشنای سینمای دفاع مقدس را معرفی می کند که با داشتن روایتی سینمایی، مناظر قاب بندی شده ، لحنی بدیع و متفاوت و مهم تر از همه «طرح اولیه» بکر و ناب ، گزینه بسیار خوبی برای تصویرسازی و فیلمنامه شدن است . این کتاب که سایه روشنی از تخیل نویسنده و حقایق تاریخی است اگر در برنامه کاری هنرمندی مانند داوود میرباقری قرار بگیرد ، بی شک حماسه تصویری زیبایی ترسیم خواهد شد و چنان که در «معصومیت از دست رفته» ، شخصیت شوذب خزانه دار محلی از اعراب در واقعیت تاریخی آن سرزمین نداشت ولی آنچنان هنرمندانه دست آویز بیان مفاهیم مورد نظر فیلمساز شد ، این بار هم «شماس» نوکر جناب جالوت می تواند شوذبی دیگر به حافظه تاریخی طرفداران مذهبی سینما و تلویزیون بیفزاید. باهم نگاهی به این اثر بی بدیل قیصری می اندازیم و موضوعی مکرر را با روایتی نوین می خوانیم.
«هوا دیگر تاریک شده بود که جناب سرجیویس وارد منزل شدند . ما در اتاق پذیرایی نشسته بودیم. وقتی که صدای پای سرجیویس توی راهروی ورودی اتاق پذیرایی پیچید از جای خودم بلند شدم و اتاق را از در دیگرش ترک کردم. نمیخواستم وقت ملاقات سرورم با سرجیویس به خاطر من صرف حرف های دیگر شود. هنوز به پایین پله ها نرسیده بودم که صدای خنده و احوالپرسی سرورم با سرجیویس از توی اتاق بلند شد . چه بین آنها گذشت، نمی دانم . بیش از ۲ ساعت باهم حرف زدند و شام خوردند . برای من هم شام آوردند ولی من نخوردم. گفتم اشتها ندارم. تا لحظه ای که سرجیویس برای بدرقه سرورم آمد توی حیاط . اسب ها را آماده کرده بودم . شنیدکه سرورم گفت : «نامش را چندبار شنیده ام اما نمیدانم کیست؟» سرجیویس گفت: « تمام این هیاهو فقط به خاطر اوست»
به نظر شما با این اوصاف که گفتید واقعا درگیری صورت می گیرد؟
مهم نیست خلیفه با چه کسی یا کسانی درگیر می شودیا نمی شود ، بلکه مهم موضع گیری ماست که باید همیشه در جبهه خلیفه باشیم.
شاید به خاطر حضور من که آنجا ایستاده بودم سرجیویس چیز دیگری نگفتند و با خنده گفت : صحبت می کنیم ، باشد برای بعد. »
آنچه خواندید بخشی از کتاب «شماس شامی» به قلم مجید قیصری داستان نویس نام آشنای دفاع مقدس بود . قیصری در این داستان برای نخستین بار قدم به عرصه داستان نویسی آیینی گذاشته است و با روایتی نوین از ماجرای واقعه کربلا ، حقیقتا خوش درخشیده است. قیصری که از اوایل دهه ۷۰ تاکنون به طور جدی به داستان نویسی کوتاه می پردازد، این بار با انتخاب یک خادم کلیسا به نام شماس در لوکیشن شهر شام و اطراف آن دست به تصویرپردازی بدیعی از حماسه کربلا می زند.
«شماس شامی» نه صرف بیان تاریخ است نه رمانی سراسر تخیل و توهم .این کتاب با پشتوانه مطالعات بسیار نگارنده در باب مقتل های عاشورایی با خلق شخصیت هایی کاملا تخیلی و خارج از سند تاریخ ، مثلا همین شخصیت اصلی داستان ، غلام جالوت و وام گیری از آنها توام با شخصیت هایی با نشانه های حقیقی همچون یزید و حضرت زینب (س) و گروه سر حاملان امام حسین (ع) و قرار دادن همه اینها در ماکت ها و کادرهای سینمایی، شروع به گفتن حرف های خود می کند. پروایت کلی کتاب مبتنی بر نگارش نامه ای از یولیوس نوکر جناب جالوت به فرستاده ویژه امپراطور روم، عالیجناب تیموتائوس است که در آن به شرح ماوقعی می پردازد که از یک سو به مفقود شدن عالیجناب و از سویی به ماجرای نبرد بین امام حسین (ع) و یارانش و سپاه یزید مرتبط می شود. گره اصلی داستان خلاقانه است و طوری می نماید که در ابتدا هرگز تصور نمی کنید قرار است یک داستان مکرر آیینی بخوانید .
«شماس شامی» قبل از هرچیز «طرح اولیه» خوبی دارد . دوربین مجید قیصری در جدیدترین و به جا ترین زاویه دید کاشته شده و دادخواهی یک نوکر برای ارباب خود در ابتدایی ترن و نخستین برداشت از کتاب ، فوق العاده دراماتیک و با قابلیت است. هنر «روایت» قوی ترین عنصری است که در این کتاب هنرنمایی می کند. روایتی از دیدگاهی نوین ، با لحنی نوین، در لوکیشنی نوین ، با جان مایه ای بسیار کهن ، ریشه دار و دیرباز! تناقض مفهومی «نخ نما شده» در کالبدی «بدیع» یکی از تردستی های «شماس شامی» است.
این کتاب روایت تمامیت واقعه کربلا و وضعیت عمومی شهر شام از زبان غلام مخصوص یکی از پادشاهان رم است! این بار به جای نیزه و خون و شیون و فریاد ، سخن از سکوت و سیاست است. سخن از ماوقع شهری است که آن خون ها را به راه می اندازد و سخن از سران حکومتی است که سر پیشوایان دینشان را … !
«شماس شامی» روایت یک حقانیت است که پرده ها را کنار می زند و از آدم تا خاتم را به خود جذب می کند. این ماجرای فقط حسین (ع) نیست ، که ماجرای سیادت «حق» است . روایت حقیقتی است که رومی و شامی و بلخی به خود نمی شناسد و حکایت تمثیل سر بریده است که در عین بی جان بودن ، جان و روح بسیاری سران عرب و غیر عرب را بر خود می جنباند.
«شماس شامی» شمه ای از گفت و گوی ادیان است . ادیانی که در این کتاب، پدر آگستینوس مقدس را محو خود می کند ، سردار جالوت را به عشقش از منصب و قصر پایین می کشاند و به راه در ظاهر نامعلوم به دنبال «حقیقت» رهسپار می کند.
این کتاب با عبارات خوبی به پایان می رسد که مرور آن برای کسانی که این کتاب را خوانده اند و یا حتی کسانی که آن را نخوانده اند ، خالی از لطف نیست .
«اگر مرا دیدید که در قصر سرورم مانده بودم، فقط بدین علت بود که شما را حامی خود و سرورم فرض کرده بودم ولی با برخوردی که از شما دیدم ، امیدم را از دست دادم. نمی دانم حضرتعالی با قتل سرورم چه می کنید. ( آیا به نظر حضرتعالی همان طور که جناب سرجیویس می گویند ایشان خائن بودند، یا اینگونه که من به شرح و تفصیل زندگی ایشان پرداختم ، آزاده ) . تصمیم با شماست. فقط یادتان باشد که روز حساب و کتابی هم هست. »
به امید آنکه حلقه اتصال سینما و ادبیات پیدا شود و مانند همه دنیا آثار اقتباسی شاهکاری از داستان ها و خاطره نویسی و رمانهای مشهورمان خلق کنیم .