سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ آذر ۱۳۹۸ در ۱:۰۰ ب.ظ چاپ مطلب
در بیست‌وششمین قسمت از برنامه هفتگی «نقدسینما» مطرح شد:

سینمای ایران هیچ تلاشی نمی‌کند تا رؤیا بسازد

naghdecinema1

بیست‌وششمین قسمت از برنامه تلویزیونی «نقد سینما» پیرامون نقد و بررسی فیلم سینمایی «مطرب» ساخته مصطفی کیایی و میز پرونده این هفته روی آنتن شبکه پنج سیما رفت.

به گزارش سوره سینما، پنجمین قسمت از فصل جدید برنامه تلویزیونی «نقد‌سینما» جمعه پانزدهم آذرماه روی آنتن شبکه پنج سیما، رفت. در میز نقد سینمای ایران این برنامه شاهین شجری کهن و رضا درستکار با دکتر امیررضا مافی و آرش خوشخو به نقد و بررسی فیلم «مطرب» پرداختند. در میز پرونده این هفته نیز، دکترعلیرضا عابدین روانشناس بالینی از دانشگاه روانشناسی کالیفرنیا با موضوع «بازخوانی یک تجربه، وقتی کمدی از فروپاشی اجتماعی جلوگیری می‌کند!» با بهروز افخمی به گفت‌وگو نشست.

میز نقد و بررسی فیلم «مطرب»

رضا درستکار: فیلم‌سازها برای مردم فیلم می‌سازند. بدون مردم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ما قرار است لذت تماشاگر را بالا ببریم و بر این اساس قضاوت کنیم.

آرش خوشخو: اینکه فیلم برای مردم ساخته شود مزیتی برای فیلم است؛ اما ساخت یک اثر بر اساس سلیقه مردم باعث می‌شود، فیلم ضعف‌های بیشتری بگیرد و فیلم‌ساز خودش را در پشت مسائل و سلیقه‌های بازاری  پنهان کند. اینکه بخواهیم لذت تماشاگر را زیاد کنیم خیلی موافق نیستم. مصطفی کیایی فیلم‌ساز زرنگی است هرسال فیلم می‌سازد و با مسائل اجتماعی خوب کار می‌کند. مثلا در «بارکد» دقتش در فرم‌های روایی هالیوود خیلی خوب بود و این‌ها را با مسائل روز جامعه تلفیق می‌کرد. خیلی هم همیشه نتایج خوبی گرفته است؛ البته در «چهارراه استانبول» کمی ذوق‌زده بود و نتیجه‌اش خوب نبود، زیرا فیلمش نه متأثر می‌کرد نه می‌خنداند. مطرب درجه پایین‌تری از دیگر فیلم‌های مصطفی کیایی دارد.

شاهین شجری کهن: فیلم «مطرب» فراتر از قصه و شاخصه و ارزش‌های سینمایی نکته‌ای مهم دارد که به نظر می‌رسد همسو با ذائقه‌ای است که در جامعه ما با استقبال روبرو می‌شود و بازتابش را با نگاه کردن به کامنت‌ها و رفتار آدم‌ها در سینما می‌بینیم چون ما نظرسنجی دقیقی نداریم. مردم عادی و خانواده‌ها دوست‌دار سرگرمی و گریز از جدیت هستند و فیلمی که بتواند بدون توسل به شوخی‌های جنسیتی این را فراهم کند موفق بوده است. آنچه که ۴ دهه به اسم ابتذال در دهن ما تکرار شده با تعریف درست ابتذال برابر نیست. ما با بدبینی نسبت به مفهوم سرگرمی روبرو بوده‌ایم و آن را برابر با ابتذال دانسته‌ایم.

دکتر امیررضا مافی: گاهی فیلمی می‌سازیم که سرخوشی‌آور است و گاهی لذت می‌آورد. سرخوشی یعنی اکنون خود را فراموش کنیم و همچون یک مخدر عمل می‌کند که با لذت متفاوت است. اگر اینگونه فیلم را تحلیل کنیم و بگوییم چون مردم دوست دارند و دفاع می‌کنند ما هم دفاع کنیم، بنابراین از هر چیزی که سرخوشی ایجاد می‌کند باید دفاع کنیم. نمی‌شود گفت ما ۴ دهه مخالف #سرگرمی بوده‌ایم. ما وقتی می‌خواهیم از لذت سرگرمی و سرخوشی استفاده کنیم واژه‌ها باید دقیق شود. مطرب از ابتدا تا پایان به دنبال این است که سرخوشی ایجاد کند. ما امروز با فیلمی مواجه هستیم که به‌جای لذت ما را سرخوش می‌کند. جامعه امروز ما ناخودآگاه به‌سوی سرخوشی حرکت می‌کند. لذتی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم منطقی نیست.

رضا درستکار: استنباط و نظرسنجی در لحظه ممکن است سخت باشد اما درگذر زمان می‌شود استنباط کرد. همیشه در فضای رسانه و فرهنگ خودمان قرائت رسمی این بوده که باید در لذت بردن و نزدیک شدن به مفاهیمی که لغو است محتاط بود. اینکه مردم از چه لذت می‌برند قابل‌کنترل نیست. نمی‌توانیم پلیس عاطفی ایجاد کنیم. این کار انرژی می‌گیرد و در تمام این سال‌ها گرفته و موفق نبوده است. مردم مصداق‌های واقعی کاراکترهای فیلم را در جامعه دیده‌اند. این‌قدر دقیق شدن و لیبل زدن درست نیست، مردم فیلم را می‌بینند و در آن چیزهایی می‌بینند و سرگرم می‌شوند.

امیررضا مافی: مخاطب می‌تواند نگاهی داشته باشد و احساساتش را بروز بدهد. شما هم دارید احساستان را می‌گویید. من نگفتم پلیس عاطفی داشته باشیم. عاطفه نه به  لحاظ کیفی نه به لحاظ کمی قابل‌سنجش نیست. من تنها دارم فیلمی را تحلیل می‌کنم که به‌جای ایجاد لذت،  ایجاد سرخوشی می‌کند.

رضا درستکار: ما دو نوع فیلم‌ساز داریم. یکی جریان اصلی و دیگری فیلم‌سازهایی که می‌روند سراغ هنر و تجربه. «مطرب» چه فرقی با «بارکد» یا «عصر یخبندان» دارد؟ هیچ. این کارگردان دارد قدم‌به‌قدم جلو می‌رود و کار خودش را می‌کند. در مطرب درصدی خودش را پایین آورده است به درخواست دوستانش که نبض تماشاگر را بگیرد.

آرش خوشخو: سلیقه مردم نباید ملاک باشد. اسپیلبرگ فیلم‌های خوبی ساخته است که شکست خورده است؛ او هم برای مردم ساخت؛ برای مردم ساختن امتیاز است. اما سلیقه مردم نه در سیاست نه در سینما و نه در ورزش لزوما درست نیست. محصولی که به دست می‌آید و فروش می‌کند قطعاً موفق نیست. مثلاً اینکه رحمان ۱۴۰۰ فروش می‌کند نباید بگوییم همه باید مثل این فیلم بسازند. من تگزاس ۲ را دیدم و از اول تا آخر خندیم. اما آقای کیایی در مطب، بار کل فیلمش را کلاً روی دوش خانم زیبای خارجی گذاشته است. آیا این درست است؟

رضا درستکار: این فیلم فیلم مردم است. مطرب برای مردم ساخته شده است و کیایی از استانداردهای خودش به خاطر مردم پایین آمده است.

شاهین شجری کهن: «مطرب» کمدی صرف نیست. فیلم درباره دوران و آدم‌هایی است که بوده‌اند، به حیات خودشان ادامه دادند و بعد از انقلاب کلاً به حاشیه رفتند. این‌ها در هیاهوی جامعه پرسروصدای جامعه ما سروصدایی ندارند. این فیلم خودش را با این طبقه همسو کرده است.

بهروز افخمی: پرویز پرستویی به دوران خوب خودش بازگشت. کمی روی نقش‌های جدی و خشن مانده بود. او داشت این راه راگم می‌کرد که بازیگر خوب باید کمدی هم کار کند.

شاهین شجری کهن: ما اوضاع خوبی در زمینه بازیگری نداریم. «پرویز پرستویی» میوه سینمای ایران است.  خیلی طول می‌کشد تا کسی مثل او بیاید. او می‌تواند در مطرب فراموش‌شدگی و شیرینی این افراد را بدون پیچیدگی روایت کند مگر چند نفر را داریم که بتواند این کار را بکند. او سرمایه سینمای ایران است.

امیررضا مافی: من احساس می‌کنم پرویز پرستویی از «لیلی با من است» و یا حتی «مرد عوضی» جلوتر نرفته است. مفهوم نوستالژی  که خیلی به آن پروبال می‌دهیم، یعنی در وضع بدی هستیم که گذشته‌مان از آن بهتر بوده است. در تمام دنیا این‌طور نیست که گذشته را بهتر از امروز بدانند. مصطفی کیایی استفاده کرده از ابزاری که همه مردم می‌شناسند یا دیدن پوسترهایی که مردم با آن خاطره دارند با هوشمندی از گذشته شروع می‌کند و به گذشته می‌رسد. اگر برعکس بود شاید این‌قدر جذاب نبود برای مردم و قلاب او گیر نمی‌کرد. نوستالژی خیلی مفهوم مثبتی نیست.

رضا درستکار: من به‌طورکلی از نوستالژی خوشم نمی‌آید. چون جهت زندگی و دنیا، رو به آینده است. به دلیل اینکه این فیلم به‌نوعی روی آلام دست می‌گذارد و اینکه کسی از او حقی ضایع‌شده است، حق خود را می‌گیرد باعث شده تا مردم این فیلم را دوست داشته باشند. احساس می‌کنند حقوقی از آن‌ها ضایع‌شده است و این فیلم این قسمت‌ها را پر می‌کند. حرف‌هایتان درباره نوستالژی درست است اما در ارتباط با این فیلم نه، چون فیلم اتفاقاً نگاهش به آینده است.

آرش خوشخو: بخش کوچکی از مردم هستند که به سینما می‌روند. اینکه درباره یک آهنگساز کوچه بازاری فیلم بسازند مشکلی ندارد. اما روی خواسته‌های تعداد زیادی از مردم سینمارو قلاب می‌اندازد و شوخی‌هایش را روی آن می‌اندازد. این فیلم خواسته‌های مخاطبان سینمای ما را مهندسی معکوس می‌کند. وقتی داستان را ول می‌کند و چسبیده به یک زن خارجی می‌گوییم اینکه همان است پس چرا داستان مطرب را روایت نمی‌کند؟ من می‌ترسم رابطه مصطفی_کیایی با برادرش شبیه رابطه مسعود کیمیایی و پولاد کیمیایی بشود. حضور محسن کیایی در بارکد جواب داد اما در این فیلم نه.

رضا درستکار: به آقای کیایی گفتم که تا فلسفه نخوانی و قوی نشوی نمی‌توانی موفق شوی. ما تنها از بخشی از فیلم که رسانه‌ها به آن حمله می‌کنند، می‌خواهیم دفاع کنیم، وگرنه مدافع یا منتقد صرف نیستیم.

امیررضا مافی: فیلم مطرب با اشکالاتی که در فیلم هست به لحاظ سینمایی درام را طوری پیش می‌برد که از این اشکالات عبور کند. مصطفی کیایی در این فیلم همه کار را می‌خواهد باهم انجام بدهد. هم مخاطب را جذب کند. هم نقد موردپسند مردم را انجام بدهد و هم از این وضعیتی که طراحی کرده استفاده کند.

بازخوانی یک تجربه: وقتی کمدی، از فروپاشی اجتماعی جلوگیری می‌کند!

میز پرونده نقد سینما با حضور دکترعلیرضا عابدین و دکترامیررضا مافی با موضوع «بازخوانی یک تجربه: وقتی کمدی، از فروپاشی اجتماعی جلوگیری می‌کند!» برگزار شد.

دکترعلیرضا عابدین:  مقایسه جالبی است بین آنچه که در دو دهه گذشته در سینمای ایران و سینمای دهه ۳۰ میلادی در آمریکا اتفاق افتاده است. چه آن سینمای کمدی و  پیشنهادی سفارشی بوده و چه صرفاً انعکاسی بوده باشد از جامعه آن روز آمریکا.  اگر هنر انعکاسی از مردم باشد و مردم هم  انعکاسی از جامعه و اگر واقعاً این فیلم‌های کمدی انعکاسی از مردم باشد، باید بگوییم در جایگاه نامناسبی از دیدگاه جامعه‌شناسی و روان‌شناسی قرارگرفته‌ایم.

بهروز افخمی: به نظر می‌رسد فیلم‌ساز ما از رؤیا ساختن و روایت خوشایندی از جامعه، احساس شرمندگی می‌کند. شاید به خاطر این است که  گفته شده است که سینمای رؤیاپرداز چیز بدی است، یا اینکه شاید در ناخودآگاه ما احساس ناامیدی به آینده وجود دارد که منعکس می‌شود.

امیررضا مافی: ما سوگواری برای خویشتن را می‌پسندیم و دوست داریم این را تسری بدهیم به‌کل جامعه. ما نگاهمان به گذشته است و تلاش می‌کنیم با بازسازی گذشته خنده ایجاد کنیم. ما گذشته را واکاوی نمی‌کنیم تا آینده را بسازیم. در همه کمدی‌هایی که نوستالژی در آن‌ها حضور دارد مدام در حال نقد امروز وضع کنونی هستیم، بدون توجه به‌خوبی‌هایی که بوده و ما به آن علاقه داشته‌ایم. ما برای اکنون‌مان مدام در حال سوگواری هستیم و در جهت این سوگواری سینما هیچ تلاشی نمی‌کند تا رؤیا بسازد. تفاوت سینمای امروز ما با هالیوود دهه ۳۰ این است که او تلاش می‌کرد به مردمش رؤیای آمریکایی و امید بدهد و بگوید می‌توانیم خوشی‌های کوچک داشته باشیم و بعدها همان آمریکا در دیزنی لند اتفاقاتی را رقم می‌زند.

بهروز افخمی: ما واقعاً دلمان می‌خواهد مظلوم‌نمایی کنیم یا اینکه ربط عمیق‌تری به ناخودآگاه جمعی دارد.

دکتر علیرضا عابدین: ما واقعاً احساس غریبی می‌کنیم چون هم توسط عوامل داخلی هم خارجی به ما ظلم شده است. شرایط وضعیت نابهنجار اقتصادی و فرهنگی که در سال‌های اخیر داریم باعث شده ما احساس غریبی کنیم و مظلوم جلوه کنیم؛ بنابراین ما واقعا، غریب هستیم. در رابطه با نوستالژی باید گفت دیدگاه سنتی روانکاوی، نوستالژی را عملاً می‌کوبد اما روان‌کاوهای جدیدتر به نوستالژی‌ها که به‌عنوان واپس روی‌ها  به آن نگاه می‌کنند، لزوماً نوستالژی را غیرمفید و منفی نمی‌دانند و حتی آن را حرکتی افقی می‌بینند برای اینکه به مسیر پیشرفت و به رو به بالا قرار بگیرند. بنابراین نوستالژی می‌تواند مفید باشد. ما فاقد توانایی رقم زدن اتفاقی هستیم که در دهه ۳۰ میلادی در امریکا افتاد حتی اگر سفارشی و نتیجه اتاق فکر بوده باشد. فیلم‌هایی مثل «علف‌های هرز همه‌جا رشد می‌کنند» مخاطبان خود را پیدا می‌کنند و به فکر پر کردن صندلی‌های سینما هستند. مهندسی و معماری مناسبی در راستای ساختن آن‌ها به چشم نمی‌خورد. آنچه که در دهه ۳۰ میلادی در قالب موزیکال یا حرکات موزون ساخته شد  با بررسی و شاید انتقاد از رسم و مناسک قواعد اجتماعی که در سطح کلاس نخبه‌های جامعه بود ایجاد شد و کسانی که آسیبی از وضعیت اقتصادی نخورده بودند و در اقلیت بودند، آن را رقم زدند؛ جامعه‌ای که شاهد از بین رفتن قشر عادی خود است و مردم روزبه‌روز وضعیت بدتری را تجربه می‌کنند. در دهه ۳۰، آمریکا با نشان دادن زندگی برای مردم معمولی فرصتی فراهم کرد تا همذات پنداری کنند و با فیلم ارتباط بگیرند و با واقعی دیدن زندگی‌شان در تصویر، بتوانند آینده بهتری تجسم کنند. این اتفاق در ایران نیفتاده است، اما باید بیفتد اما متأسفانه مثل سایر قسمت‌هایی که فاقد مدیریت درست و لازم است و از متخصصین لازم بهره برده نمی‌شود باعث شده ما به‌سوی کمدی فارسی پیش برویم و تنها صندلی‌های سینما را پرکنیم و از کمی درام، طنز و رفتاری باز بمانیم.

امیررضا مافی: ما در وضعیتی هستیم که احساس می‌کنیم مدام در حال مورد ظلم قرار گرفتن هستیم  و تک‌تک افراد جامعه احساس می‌کنند حقشان خورده شده است و بنابراین تلاش می‌کند همه‌چیز را توجیه کنند و با  این احساس وارد سالن سینما می‌شوند.

امیررضا مافی: در فیلم‌های کمدی ما هم همیشه کسی هست که از مورد ظلم قرار گرفتن تلاش می‌کند کمدی بسازد و وضعیت طنز ایجاد کند. زمانی در دهه ۳۰ می‌بینیم هالیوود تلاش می‌کند برای سرگرم کردن مردم محصولی تولید کند که آگاهانه مخاطب ضمن دیدن فیلم تخدیر نمی‌شود. علاوه بر اینکه  از جنبه‌های سرگرمی فیلم بهره برده است. اتفاقی که بعدها بودریار در کتاب امریکا و درباره دیزنی لند صحبت می‌کند.او می‌گوید ما آدم‌ها را به دیزنی لند می‌بریم تا بگوییم این غیرواقعی است و هر چه در زندگی عادی تجربه می‌کنید واقعی است. «بودریار» این بررسی را چند دهه بعد از دوران اوج سینمای کمدی‌هالیوود که بعدتر توسط اسرائیلی‌ها مصادره شد بیان می‌کند.کمدی موزیکال‌های امریکا به این سمت می‌روند که تخدیر نکنند اما بعدتر «بودریار» می‌گوید که سیاست‌های جدیدتر با فراگیری تلویزیون سیاست‌های تخدیری می‌شود.

دکتر علیرضا عابدین: امروز سینما ممکن است حواس‌پرتی موقتی بسازد، اما ما به دنبال تسهیل کردم هضم رخدادهایی هستیم که در دهه‌های اخیر با آن روبرو بوده‌ایم. ما در این رابطه از کمدی که شادنامه‌ای بوده است غافل بوده‌ایم.

امیررضا مافی: من معتقدم کمدی‌های امروز ما فاقد مبنای فکری است. کسانی که طنز می‌نویسند تفکر فلسفی  ندارند و جهان‌بینی ندارد.
دکتر علیرضا عابدین: چرا مردم بلیت می‌خرند و می‌روند و این کمدی‌ها را می‌بینند اگر معتقد هستید که این افراد تفکر فلسفی ندارند. برخی فیلم‌های کمدی پرفروش‌ترین‌های سینمای ایران بوده‌اند.

بهروز افخمی: نوعی از سیاست‌ها که حاکم شده، باعث شده مردم به سینما نمی‌روند و تماشاچی واقعی از #سینما اخراج شده‌اند و بنابراین گروهی تعیین تکلیف می‌کنند که دستشان به دهنشان می‌رسد و فیلم‌ساز هم این را می‌فهمد و خوراک آن‌ها را تهیه می‌کند. این فیلم‌ساز مجبور است برای اینکه روی آب بماند طبق سلیقه ۱۰ درصد از مردم که مخاطب سینما مانده‌اند چنین فیلم‌هایی بسازد.

دکتر علیرضا عابدین: این‌طور که شما می‌گویید یعنی نمی‌شود فیلم کمدی خوب و پرفروش ساخت! اگر آمارش را پیدا کنید متوجه می‌شوید مردم از اینکه بخواهند اطلاعات را از طریق نهادهای رسمی به دست بیاوروند، دست کشیده‌اند.

امیررضا مافی: ما امروز از دریچه جدیدی با دنیا مواجه شده‌ایم و این تغییرات تنها در ایران نیست . به دلیل رشد تکنولوژی است. مردم می‌خواهند چیزی را روی پرده ببینند که همیشه در قرائت رسمی از آن ابا شده است و وقتی این را می‌بینند احساس سرخوشی می‌کنند و این‌ها می‌شوند دلیل اقبال یک فیلم. امروز هیچ‌کدام از کمدی‌های ما شادی را با امید به آینده به مردم تزریق نمی‌کنند. ابتذال تنها شوخی جنسی نیست و این است که امید را کور می‌کند.معتقدم آنچه امروز در سینما نیاز داریم اندیشه است. هنرمند و خالق اثر باید بیندیشد چه نیاز داریم. آن چیزی که امروز در همه شاخه‌ها می‌بینم سخیف است. در سینمای_کمدی فیلم‌های سخیف می‌بینم. در موسیقی جنتلمن را می‌بینیم و در شبکه نمایش خانگی فیلم‌هایی که در حال حاضر به‌صورت هفتگی پخش می‌شوند را می‌بینیم . همه در جهت تخدیر هستند و نه حتی در جهت تسکین می‌خواهند جامعه را به هپروت ببرند و به این دلیل است که تنها هنرمند می‌اندیشد چطور جیب مخاطب را خالی کنند.

دکتر علیرضا عابدین: اگر روزولت هر شب در زمان جنگ پای رادیو می‌نشست و به مردم امید می‌داد روسا و مدیران ما بی‌خبر از این هستند که قیمت بنزین می‌خواهد بالا بروند  و سینمای امروز ما انعکاسی از وضعیت جامعه است. سینما ما را به سکوت مطیع بودن و خواب رفتن ترغیب می‌کند. ما این را در کتاب‌های  کلاس اول و داستان‌های کانون‌های پرورش فکر می‌بینیم. باید سناریوهای بهتری داشته باشیم.

فصل سوم برنامه «نقد سینما» به تهیه‌کنندگی یوسف بچاری و سردبیری محمدرضا رضاپور، محصول مرکز تولیدات تلویزیونی و انیمیشن حوزه هنری انقلاب اسلامی است و جمعه هر هفته ساعت ۲۲ از شبکه پنج سیما پخش می‌شود.