سوره سینما – شبنم محمودی شرق : «قصیده گاو سفید» دومین اثر صناعی ها پس از «احتمال باران اسیدی» است. فیلمی که پنج سال پیش ساخته و موفق شده بود تا جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره سال ۹۳ کسب کند.
در این اثر بازهم مریم مقدم نقش اصلی را بر عهده دارد و البته نمی توان از بازی خوب او در فیلم یاد نکرد چرا که چهره و گریم و بازی او در باورپذیر کردن پرسوناژ برای بیننده موثر بوده است و البته بازیگر نقش مقابل یعنی علیرضا ثانی فر هم با بازی درونی و قوی خود نقش دشوار و پیچیده قاضی را به خوبی به تصویر می کشد.
داستان فیلم سرراست است و درباره زنان و این تلاش فیلمساز برای نزدیکی به دنیای زنان در جامعه امروز ایران قابل تقدیر است، چه او با ردیف کردن زنان و مردان سیاه پوش در دو سوی صحنه و قراردادن یک گاو سفید که نماد قربانی بودن و در عین حال بی گناهی است در میانه میدان، به بیننده این پیام را منتقل می کند که از نظر او زن فیلم فقط قربانی است: قربانی خشونت هایی که جامعه بر او تحمیل کرده است، قربانی قوانینی که بر ضد او عمل می کنند و قربانی سنت ها و آدابی که او را به ورطه نابودی می کشاند و این دغدغه اصلی او در فیلم بوده نه نمایش تنهایی انسان ها و این تلاش او برای غرق نشدن در ورطه احساسات گرایی به خوبی در متن و کلیت اثر جاافتاده.
فیلمنامه داستانی است که بدون افزودن حواشی اضافی و ناکارآمد قدم به قدم جلو می رود و رازهای پرسوناژها قدم به قدم آشکار می شود و در نقطه عطف داستان بیننده با فاش شدن هویت قاضی شگفت زده شده و البته در این میان از رضا متنفر نیست و تا حدود زیادی این عشق و بعد عاطفی ارتباط مینا و رضا را درک می کند، چرا که اشخاص داستان سیاه مطلق و سفید مطلق نیستند، توجه کنید که رضا هم از حکم اشتباهی که داده پریشان است و این پریشانحالی او بر زندگی شخصی اش هم موثر بوده و حتی ضربه های سختی هم از این حکم ناعادلانه خورده است و تاکید می کنم که بیننده می تواند خودش را جای اشخاص مختلف داستان بگذارد و همذات پنداری کند و این یکی از مهمترین نقاط قوت فیلمنامه است: شخصیت پردازی درست و کم غلط. گرچه نمی توان از نظر منتطقی دلیل حرکات مینا را فهمید چرا که او زنی است دردکشیده و رنجور اما قوی و با اعتماد به نفس و طبعا بیننده انتظار ندارد که او بدون حساب و کتاب و اینقدر غیرمنطقی در دام عشق رضا بیفتد گرچه تنهایی مفرط ایندو که البته رضا به صورت ناخواسته آن را رقم زده قابل درک و حس است. از دیگر نقاط قوت داستان دیدگاه سازنده است که او رضا یا قاضی را محکوم نمی کند بلکه تیر تیز انتقاد او مستقیما بر روی قوانینی است که ضمانت اجرایی ندارند و در این دیدگاه بیننده را سهیم می کند که چرا باید قوانینی وجود داشته باشد که بیگناهی را به کام مرگ بفرستد در حالی که گناهکار اصلی به زندگی مشغول است و بیننده نه چندان آشنا با زندگی طبقه فرودست جامعه گام به گام به تاثیر مرگبار اعدام را بر همه افراد نزدیک به اعدامی می بیند و درک می کند که اجرای یک حکم به ظاهر ساده چه تاثیرات خانمان براندازی بر زندگی همین افراد می گذارد.
پایان فیلم هم به خوبی با کلیت فیلم سازگار است و تنهایی عمیق و حتی همیشگی مینا همان چیزی است که بیننده از همان اول هم حدس می زد.
در این میان ریتم فیلم در بسیاری مواقع کند است و ضرباهنگ کند شاید باعث شود که بیننده از تماشای فیلم در لحظاتی دلزده شود که شاید با تدوین مجدد بتوان این ضعف کلی را حذف کرد ضمن اینکه نمی توان از فیلمبرداری خوب کار یاد نکرد.
در پایان لازم است اشاره کنم «قصیده گاو سفید» یک شاهکار هنری نیست اما گامی رو به جلو است برای صناعیها و این قطعا امتیاز کوچکی برای او نیست.