سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۵ بهمن ۱۳۹۸ در ۳:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب

نگاهی به فیلم سینمایی «ابر بارانش گرفته»/ دریغ از ذره‌ای امید و میل به زندگی

abr-baranash-gerefte

دریغ از ذره‌ای امید و میل به زندگی و بیچاره تماشاگری که مجبور است شاهد نمایش این تلخی‌های دائمی باشد.

سوره سینمالاله محمودی : فیلم برای مخاطب خاص. این جمله را بارها برای فیلم های مختلف به کار برده ایم اما آیا همین مخاطب خاص هم نباید از فیلم لذت ببرد؟ نباید حداقل های ویژگی های ساخت یک فیلم بلند رعایت شود؟ صرف داشتن یک موضوع کمتر پرداخت شده، می توان مدعی ساخت آثار فاخر فرهنگی بود؟ و اصولا چرا فیلمی با صرف هزینه ساخته می شود که برای تماشاگر معدود به نمایش گذاشته شود؟ و از همه اینها مهمتر، چرا اصرار بر ساخت فیلم بلندی است که اصلا داستانش کشش و قابلیت تایم فیلم بلند را ندارد و با حذف صحنه های بیهوده و اضافه با اثری کوتاه مواجه خواهیم شد که حداقل در مدیوم فیلم کوتاه قابل تحمل تر است؟

فیلم داستان پرستاری است که برای نگهداری از یک بیمار رو به موت راهی شمال می شود و ماجراها آنگونه که او پیش بینی می‌کند جلو نمی رود.

پیرنگ اصلی فیلم اتانازی است یا همان مرگ خودخواسته. سارا گاهی به خواست بیماران و گاهی به خواست خود تشخیص می دهد که کدام بیمار بهتر است زنده بماند و کدام یک از این دنیا رخت بربندد! سوژه اثر جالب است و با پرداخت مناسب و گنجاندن ماجراهای پیش برنده داستان می توانست به اثری در خور و حداقل قابل تامل تبدیل شود اما با گنجاندن ماجراهای مختلف از همسر سارا و زنده ماندن پیرمرد و ماجراهای او با نوه اش که هیچ کدام قابلیت اثرگذاری بر کلیت داستان ندارند تبدیل شده است به یک فیلم بی سر و ته و کند و بدون هیچ جذابیت بصری و داستانی که در بهترین حالت تا دقایقی بیننده اش را با خود درگیر می کند و پس از آن تماشاگر دلزده یا سالن را ترک می کند یا با مشقت به تماشای بقیه فیلم می نشیند. درباره بازی بازیگران هم نمی شود به اینهمه بد بودن اشاره نکرد. سوای شخصیت پردازی ابتر و بی و سروته سارا، نازنین احمدی هم در مقابل دوربین سرگردان است و هیچ تلاشی در جهت به تصویر کشیدن این شخصیت از خود نشان نمی دهد و ویژگی خاصی با بازی خود به این پرسوناژ نمی بخشد و البته بقیه بازیگران هم از این قضیه مستثنی نیستند و به زعم نگارنده این بدترین قسمت فیلم است که همه بازیگران یکپارچه بد بازی می کنند و در این میان تلاش دارند گوی سبقت را از یکدیگر بربایند!

به اینها تدوین بدتر فیلم را هم اضافه کنید که با اشتباهات فاحش فیلمنامه و بازی بازیگران فیلم را تبدیل به اثری مضحک و تاسف بار کرده تا مثلا یک فیلم در ژانر سورئال و برای همان  مخاطب خاصی که دلزده از سینمای کمدی آبکی است و دلش برای دیدن فیلمی خوب لک زده!

به هر روی این اثر در بهترین حالت ممکن بعد از حذف حداقل هفتاد دقیقه از فیلم و صحنه هایی که هیچ اثری در پیشبرد داستان ندارند و فقط برای اضافه کردن تایم فیلم در آن گنجانده شده است شاید بتواند به عنوان یک فیلم تجربی کوتاه یا نیمه کوتاه مورد توجه قرار بگیرد و دیگر هیچ.

نکته دیگری که برایم بعد از تماشای آثار به نمایش درآمده در جشنواره فجر امسال بسیار جالب است نمایش این حجم از بدبختی و نکبت و فلاکتی است که در بسیاری از آثار این دوره گریبان قهرمانان قصه ها را گرفته و پایان محتوم به شکستی که برای فیلم ها در نظر گرفته شده، دریغ از ذره ای امید و میل به زندگی و بیچاره تماشاگری که مجبور است شاهد نمایش این تلخی های  دائمی باشد!