سوره سینما – غزاله تنهایی : «دوزیست» چهارمین ساخته سینمایی برزو نیکنژاد است، فیلمسازی که به ساخت آثار کمدی و توجه به گیشه فروش گرایش بیشتری دارد . اما «دوزیست» یک اثر جدی در ژانر اجتماعی است. درامی غافلگیرکننده درباره سه دوست و همخانه که ناچار به پذیرش دختری غریبه در زیستگاه خود میشوند.
برگ برنده نیک نژاد در «دوزیست»، آشناییزدایی از چهره همیشگی و کلیشهشده در ژانر عموماً طنزِ بازیگرانِ شناخته شدهاش است.
پژمان جمشیدی، دیگر صرفاً لودگی نمیکند، بلکه تلخ و عصبی و پُر بغض است. جواد عزتی، از هیاهو میگریزد و کم حرف و درونریز شده است. مانی حقیقی، شخصیتهای اتو کشیدهاش را به کناری نهاده و رُخای از هیولای گنده لات محل را به تصویر میکشد. استاد سعید پورصمیمی، هم که جای خود دارد. او با وجود سن بالایش همچنان پُر انرژی و ریزپرداز است و یکی از بهترین و تکنیکیترین بازیهای کل دوران بازیگریاش را به نمایش میگذارد.
در «دوزیست» با داستانی پر شخصیت، روایتهای توو در توو، ریز قصهها و داستانکهای فرعی و دیالوگهای دو سویه پرتابی زیادی مواجه ایم و تقابلهای دو نفرهی بین بازیگران است که بار اصلی روایت را بر دوش میکشد و داستان را به پیش میبرد.
حضور هادی حجازیفر، که به چهره آشنا و پر مَحاسنِ فیلمهای رئال مهدویان در این سالها شهرت یافته بود، در فیلم «دوزیست» برزو نیکنژاد، شمایلی سورئال به خود میگیرد و به دلیل گریم فوق العاده و بازی حیرت انگیزش، تا آخرین دقایق، حتی به واسطه صدایش هم، قابل شناسایی نیست و میتواند بخت اول جشنواره امسال برای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد باشد. و پایان شگفتانگیز «دوزیست»، بی شک مدیون هنر بازیگری و استعداد غیرقابل چشم پوشی هادی حجازیفر در ارائهی هر گونه نقشی با لایههای پیچیده شخصیتی است.
پایانبندی غافلگیرکنندهی «دوزیست»، نه بر مبنای پنهان کاری و فریب دادن تماشاگر، که بهرهمند از نشانههای گوناگونی است که در طول فیلم به مخاطب ارائه شده، اما تماشاگر صرفاً نسبت به آنها بیتوجه بوده، فلذا بیننده در انتها، حسی از رودست خوردگی و توهین به شعورش را بر دوش نمیکشد. که خود، یکی از نقطه قوتهای این نوع از فیلمنامهنویسی به شمار میآید.
طراحی صحنه و لباس «دوزیست» هم قابل تمجید است و به فضاسازی اثر کمک شایانی کرده.
در «دوزیست»، دزدی برای به دست آوردن پول، بهانهای میشود برای سرک کشیدن به اعماق زندگی آدمها، آنهایی که زیر پوست شهر زندگی میکنند و اینگونه است که نوع پایانبندی قصه، از نام فیلم و دلیل انتخاب آن به خوبی رمزگشایی میکند. آدمهایی که برای ادامهی بقإ و حیاتشان، به شکل یک دوزیست، تغییر ماهیت داده و زیرآبی رفتن و پشت پا زدن به مرامهای اخلاقی را، به ماندن و ایثارگری و رفاقتهای دیرینه ترجیح میدهند.
یکدستی این حجم از بازیهای متفاوتِ شخصیتهای گوناگون، دیالوگهای کوتاه و مفهومی و کنایه برانگیز و گاه فلسفی و همچنین ارتباط زنجیرهای خُرده داستانکها با هستهی مرکزی داستان، میتواند کلاس درسی برای علاقهمندان به آموختن تکنیکهای موفق و امتحان پس دادهی رشتههای بازیگری، فیلمنامهنویسی و کارگردانی باشد.
توضیحات مختصر و روشن بود . ممنون