سوره سینما – علی دهباشی : ساخته جدید برادران محمودی بسان آثار پیشین ایشان باز هم نگاهی دارد به مساله افغانها، مهاجرت و مسائل و مصایب و مشکلاتی که اصلا مهاجران باید در کشوری مثل ایران با ان مواجه شوند. حامد از افغانستان به ایران آمده است و به همراه رونا که در راه رسیدن به ایران آشنا شده است، قصد مهاجرت به آلمان را دارند. حامد در تهران متوجه می شود که برای مهاجرت به کشور ثالث باید دین خود را تغییر دهد و این مساله درگیری های ذهنی فراوانی را برای او به وجود می آورد.
همانگونه که در خلاصه داستان هم می خوانید ظاهرا قرار است با کشمکش های ذهنی و خود درگیری های یک جوان مهاجر مواجه شویم که برای مهاجرت به یک کشور و فراهم شدن یک زندگی خیلی بهتر می بایست تصمیم سختی بگیرد. اما متاسفانه این مساله دار روساخت داستان برادران محمودی وجود دارد و زیر ساخت داستان مانند ساخته های پیشین ایشان قرار است به تلخی های مهاجرت به کشوری مثل ایران بپردازد. تصاویری که در این اثر جدید از ایران و مردمانش ارائه شده متاسفانه با واقعیت های روز جامعه تضادها و اختلافات بسیار زیادی دارد. ایران و تهرانی که برادران محمودی در «مردن در آب مطهر» نشان می دهند یک شهر سیاه و خشن و کثیف و عاری از هرگونه مدنیت و رفتارهای مطلوب اجتماعی است. ضمن اینکه آدمهای ایرانی موجود در قصه هم هریک خود دارای آسیب های اجتماعی فراوانی هستند و حتی برخی نیز بوجود آورنده این آسیب ها. در واقع ایرانیان طرف قصه «مردن در آب مطهر» هیچیک متمدن، نرمال و اصطلاحا آدم حسابی نیستند و به همین دلیل زمانی که بیننده با چنین تصویری از ایران و ایرانی مواجه می شود برایش این سئوال بوجود می آید که چرا سازندگان فیلم مذکور می توانند به راحتی و با مجوزهای دولت ایران چنین تصویری را از ایران و ایرانی ارائه کنند و با آن در کشورهای مختلف جولان دهند؟ اگر این قصه و ساختارش سیاه نمایی درباره ایران و ایرانی نیست پس چیست؟
محتوا همانگونه که گفته شد در چنین فضایی سیر می کند و فیلمنامه یک قصه کند و کشدار را بر خلاف تم مناسب و سوژه خوب آن روایت می کند. سرگشتگی های حامد و کشمکش های او در ایران از یکطرف با مسائل موجود و از طرف دیگر با موضوع تغییر دین در فیلمنامه فعلی اصلا کشش پذیری لازم را ندارد و نمی تواند مخاطب را با خود همراه سازد و شاید یکی از دلایل این مساله نقطه یا نقاط درگیری فیلمنامه باشد. اینکه قرار است فیلمنامه یا قصه موجود در چه نقاطی با بیننده درگیر شود و تعلیق ایجاد کنند و جذابیت لازم را برای پیگیری داستان بوجود آورد و اصلا چقدر قصه مذکور با واقعیتهای موجود در زندگی امروزه مهاجران افغان ساکن در ایران تطابق دارد تا با آن همذات پنداری کنند؟ همه و همه سئوالات بی پاسخی است که در فیلمنامه «مردن در آب مطهر» وجود دارد و برایشان سئوالی یافت نمی شود.
ساختار نیز همچون فیلمنامه دارای پراکندگی های بسیار زیاد است و کوچکترین نشانی از هوشمندی در کارگردانی، طراحی صحنه، فیلمبرداری در ان وجود ندارد. تو گویی برادران محمودی هر چه در چنته داشته اند در چند ساخته قبلی خود رو کرده اند و بنابر این حنایشان دیگر برای مخاطب رنگی ندارد. انتخاب غلط بازیگران، بازی های بسیار بد و بسیار بیرونی و گل درشت نیز قوز بالا قوز شده اند تا در مجموع با اثری ناموفق از سینمای افغانستان و البته تولید ایران مواجه شویم. سینمایی که بعید است حتی در آنسوی مرزها هم خریداری داشته باشد. بجز انکه کوپن سنگینی را برای برادران محمودی جهت ساخت فیلم بعدی در ایران سوزانده است.