سوره سینما – ندا الماسیان طهرانی : فیلم «پوست» ترکیبی از چند ژانر است: وحشت، عاشقانه، آیینی و اسطوره ای و اتفاقا در سینمای ایران کمتر فیلمی در ژانر وحشت و آیینی و اسطوره ای ساخته شده است واین خود مایه تاسف عمیق است که با همه افسانه های محلی و باورهای قومی، در سینما به جز چند مورد انگشت شمار فیلمی در این مایه ها دیده نشده است و البته این بزرگترین اشکال فیلم است: عدم توانایی در برقراری ارتباط میان موضوعات مختلف و ساخت یک مولتی ژانر.
موضوع فیلم حول محورهای عشق، جادو و خرافه پرستی می گردد و برگرفته از افسانه های قدیمی آذربایجان است. برادران ارک برای باورپذیرتر کردن ماجراها و القای حس عاشقانه فیلم به مخاطب، زبان محلی و فضاهای محلی را برگزیده اند و برای ساخت بخش وحشت و جادویی ماجرا هم از جلوه های ویژه سنگین و هالیوودی استفاده نکرده اند و این شاید تنها نقطه قوت فیلمنامه است چرا که در پرداخت و ساخت سکانس های وحشتناک فیلم، با عدم بهره گیری از موسیقی و حرکات خاص دوربین و قاب بندی های نادرست از یکسو و نشان دادن اجنه و فضاهای وهم آور قبرستان در حالی که طراحی صحنه و لباس درخشانی ندارند، در نهایت تاثیری که مد نظر سازندگان است روی بیننده گذاشته نمی شود و آنطور که باید و شاید درگیر این فضاهای خوفناک نمی شود. توجه به این نکته ضروری است که ساخت فیلم در این ژانر بخصوص با امکانات کم هم میسر است، مثال قابل قبول برای بیننده ایرانی تماشای فیلم دیگران بر پرده سینما است که با بهره گیری از فضاسازی و طراحی صحنه و لباس و گریم و فیلمنامه چفت و بست دار درست، تا لحظات آخر و قبل از رازگشایی نهایی، بیننده کاملا درگیر فضا است و مشتاقانه فیلم را دنبال می کند و این اتفاقی است که در پوست نیفتاده چرا که فیلمنامه گره گشایی و نقاط عطف قوی ندارد و شاید بهتر بود که این فیلم هم در قالب فیلم کوتاه داستانی ساخته می شد تا تاثیر نهایی خود را روی بیننده بگذارد.
از دیگر سو ساخت فیلم به گونه ایست که انگار تماشاگر فیلمی مستند داستانی هستیم و همانطور که در سطور پیشین اشاره کردم، ناتوانی داستان و الکن بودن آن در دو بخش افسانه ای و باورهای عامیانه از یکسو و تم عاشقانه فیلم از سوی دیگر و عدم ارتباط این دو موضوع کلی و آن پایان هپی اند که انگار به فیلم سنجاق شده است همه و همه باعث می شوند که با فیلمی کشدار و حوصله سربر مواجه باشیم.
البته نمی توان از این موضوع غافل شد که جسارت کارگردانان در ساخت چنین اثری -آنهم در سینمایی که به جز فیلم های اجتماعی و پرداخت های اغراق شده از مشکلات و معضلات جامعه امروز ایران فیلم قابل توجه دیگری حداقل در این دوره از جشنواره شاهد نبودیم- قابل تقدیر است چه بدعت و نوآوری در ژانر، استفاده از افسانه ها و داستان های فولکلور ایرانی، استفاده از جغرافیایی غیر از تهران خاکستری در فیلم و به کارگیری زبانی پرکاربرد یعنی آذری در فیلم از یکسو و ورود به مسائل ماورایی که در دین هم به آنها اشارات فراوان شده و اثرات ورود عوام الناس به حوزه علوم غریبه و مشکلات پیش آمده از این ورود افراد ناآگاه و استفاده نکردن از چهره های مطرح و مشهور سینمایی، همگی در سینمای ایران تازه و نو هستند و برای تماشاگر دلزده و خسته از دیدن مشکلات ریز و درشت که از فرط تکرار در فیلم ها به ماجرایی ملال آور تبدیل شده اند، دیدن این فیلم در این فضا می تواند تازگی داشته باشد، به شرطی که همه اینها در یک قالب درست ساخته شده و در نهایت اثری روی پرده سینما برود که مناسب مدیوم فیلم بلند سینمایی باشد تا سازندگان اثر، به هدفی که داشته اند برسند و متاسفانه این فیلم علیرغم استفاده از سوژه ای نو و کمتر پرداخت شده و بازی نسبتا خوب نابازیگران فیلم نمی تواند تماشاگر را تا لحظات آخر به دنبال خود بکشاند.