سوره سینما – محمدعلی حیدری : بحران COVID-19 دامن جهان را گرفت. اینبار مبارزان اصلی این بحران از قشری دیگر بودند. قشری که زندگیشان در مسیر بحران تعریف شده است؛ پرستاران و پزشکان.
کلمهی پرستار در [قاب هنر] ناخودآگاه ذهنیمان یادآور یک سریال ۴۹۳ قسمتی است. «پرستاران» [All Saints] عنوان سریالی بود که در ۲۴ فوریه ۱۹۹۸ پخش آن آغاز شد و تا ۲۷ اکتبر ۲۰۰۹ نمایش آن از شبکه سون نتورک ادامه داشت. به گمانم این تنها سریال تاریخ است که ۱۱ سال در قاب تلویزیون به نمایش درآمده است. سریال پرستاران در ایران هم بهعنوان سریالی پربیننده، سهشنبهشبها از شبکه یک سیما روی آنتن میرفت.
در سینما و تلویزیون ایران تصویر پرستاران و پزشکان، کمتر در شکل تخصصی و هستهی مرکزی داستان نشان داده شده است. «روزگار قریب» ساخته کیانوش عیاری اما تصویر ماندگاریست از روایت زندگی دکتر محمد قریب. او از نخستین پزشکان متخصص طب اطفال و بنیانگذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران و همچنین از بنیانگذاران نخستین بیمارستان تخصصی کودکان در ایران بود.
اینکه تصویر پرستاران و پزشکان در سینمای ایران چرا در یک گونهی سینمایی مستقل کمتر به آن پرداخته شده و یا تصویری محدود و نامحسوس از آن به چشم میخورد جای بحث نیست. در این گزارش سعی داریم در حد اشاره نگاهی داشته باشیم به تصویر این قشر فداکار در سینمای ایران.
تصویر «پزشک» در سینمای قبل از انقلاب
«فرزند گمراه»
امین امینی متولد ۱۳۰۹ مشهد، فارغ التحصیل رشته اقتصاد که در سال ۱۳۳۰ استودیوی دوبلاژ «عصر طلایی» را تأسیس کرد که از پرکارترین استودیوهای دوبلاژ بود؛ در سال ۱۳۳۴ فیلم سینمایی «فرزند گمراه» را ساخت. این فیلم به گمانم اولین فیلمی بود که در سینمای ایران تصویر پزشک در دل قصهاش جریان داشت.
«اتهام»
شاپور یاسمی متولد ۱۳۰۱ در تهران که فعالیت در سینما را با شرکت در سهام استودیو پارس فیلم و متعاقب آن، تهیهی فیلم «مادر» در سال ۱۳۳۱ (با مشارکت دکتر اسماعیل کوشان) آغاز کرد؛ در سال ۱۳۳۵ به سراغ ساخت فیلم «اتهام» با بازی ناصر ملکمطیعی رفت. داستان فیلم روایت پسریست، که دانشجوی دانشکدهی پزشکی است و دختری که دانشجوی رشتهی حقوق. این دو با هم آشنا شده و عاشق هم می شوند و…
از سال ۱۳۳۸ تا پایان ۱۳۵۷ تصویر «پزشک» در سینمای ایران به شکل محسوس و یا نامحسوی جریان داشت که از آن جمله میتوان به فیلمهایی چون:
آقای شانس/ در جستجوی داماد/ لاله آتشین/ ساحل دور نیست/ زن دشمن خطرناکیست/ مادر فداکار/ فرشتهای در خانه من/ جدال به خاطر عشق/ پرستوها به لانه باز می گردن/ لذت گناه/ جهنم زیر پای من/ اشک یتیم/ ده سایه خطرناک/ افق روشن/ عصیان/ دو انسان/ آشیانه خورشید/ هارون و قارون/ بیگناهی در شهر/ پا تو کفش من نکن/ دیوار شیشه ای/ آدمک/ در آمریکا اتفاق افتاد/ یک مرد یک شهر/ پستچی/ حکیم باشی/ صلاح الدین ایوبی/ صمد و فولاد زره دیو/ فرشته نجات/ آقا مهدی کله پز/ زنجیری/ علی کنکوری/ قربون هرچی خوشگله/ مترس/ نامحرم/ هشتمین روز هفته/ جوجه فکلی/ شکست ناپذیر/ نبرد عقاب ها/ مسافر/ دکتر و رقاصه/ قرار بزرگ/ پاشنه طلا/ خداحافظ کوچولو/ دو آقای با شخصیت/ راننده اجباری/ اگر برگی نریزد/ بیدار در شهر/ خاتون/ خدا قوت/ بوی گندم/ تا آخرین نفس/ تشنه باران و…
اشاره کرد.
تصویر «پرستار» در سینمای قبل از انقلاب
«مرجان»
شهلا ریاحی (با نام اصلی قدرتالزمان وفادوست) متولد ۱۳۰۵ تهران است. وی فعالیت هنری را در سن ۱۷ سالگی با بازی در تئاتر آغاز و محبوبیتی خاص در زمان خود پیدا کرد. او سینمای حرفه ای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خواب های طلایی» به کارگردانی معزدیوان فکری تجربه کرد. ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد. ریاحی در این فیلم تصویر «پرستار» را به شکل قابل محسوسی در فیلماش به تصویر میکشد. فیلمی که خود در آن ایفای نقش داشت.
داستان فیلم درباره دختری به نام مرجان است که برای دیدن پدرش که در مدرسه زندانی است به دهکده میرود و در آنجا با معلم جوان روبرو شده و کمکم بین آنها عشقی پدید میآید. پس از مدتی معلم به شهر میرود و مرجان نیز به دنبال معلم میرود. اما معلم را پیدا نمیکند و در یک بیمارستان به عنوان پرستار مشغول کار می شود…
از سال ۱۳۴۳ تا پایان سال ۱۳۵۷ نقش پرستار در سینمای ایران، چه به عنوان یک شغل در بیمارستان و یا به هر حالت دیگری در تعدادی از فیلمها به شکلی گاها محسوس و گاه در حاشیه به تصویر در آمد. که از آن جمله میتوان به فیلمهایی چون:
ستاره صحرا/ آلیش دختر کولی/ داغ ننگ/ خداحافظ تهران/ سه دیوانه/ بدنام/ کلبه ای آنسوی رودخانه/ یک مرد یک شهر/ سه دلاور بی باک/ راز درخت سنجد/ آزار سرخ/ قایقرانان/ لج و لجبازی/ مترس/ ابرمرد/ اوستا کریم نوکرتیم/ مهدی فرنگی/ مسافر/ شب غریبان/ جاهل و رقاصه/ قادر/ تلافی/ رفاقت/ کوچ/ حکم تیر/ مرد خدا/ امشب اشکی میریزد و… اشاره کرد.
سینمای ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷
سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب با بحرانهای متعددی روبهرو بود؛ مهمترین آن بحران بودن یا نبودن، بود. سینمایی در حال سرگیجه و بلاتکلیفی. این سینما تا مدتی تکلیف خود را نمیدانست- به سراغ انقلاب رود یا جنگ. از خانواده بگوید یا جامعه. اما در دل آن بلاتکلیفی باز بودند فیلمسازان مهمی که در دل آن تاریکی چراغی را برافروختند…
خط قرمز
مسعود کیمیایی بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۶۰ به سراغ «خط قرمز» با بازی سعید راد، فریما فرجامی و… رفت. خط قرمز بر اساس شب سمور بهرام بیضایی، بود. «خط قرمز» اولین فیلمی بود در سینمای پس از انقلاب ایران که تصویر «پزشک» در آن به نمایش درآمد. داستان فیلم درباره در کوران انقلاب میگذرد؛ یکی از مأموران عالی رتبه ساواک به نام امانی با زنی به اسم لاله ازدواج می کند. لاله، که فارغ التحصیل رشته پزشکی است، در طول روز به مداوای مجروحان تظاهرات خیابانی مشغول است.
این فیلم پس از ۳۷ سال توقیف سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ در سالن سیفالله داد، خانه سینما [تک سانس] نمایش داده شد. مسعود کیمیایی پس از نمایش فیلم پشت تریبون رفت تا از صبرِ ۳۷ ساله بگوید: «امروز بیشتر از فیلم، دلتنگ بهرام بیضایی هستم. خدا کند روزی او را ببینم. «شب سمور» یک طرح و داستان کوتاه بود. دو صفحه بیشتر نداشت. بیضایی وقتی آن را به من داد، گفت هر کاری دوست داری با آن بکن. گرفتاریهایی را که با محمود دولتآبادی داشتم، با بیضایی نداشتم.» کیمیایی اشاره کرد به گلایه دولتآبادی از او به دلیل ساخت فیلم «خاک» بدون وفادار ماندن به داستان «آوسنه بابا سبحان».
هویت
هویت اولین ساخته ابراهیم حاتمیکیا در سال ۱۳۶۴ ساخته شد. دستیار کارگردان این فیلم کمال تبریزی بود. جلیل فرجاد و رضا اسدی بازیگران این فیلم بودند. این فیلم دربارهی فردی است که هویت خود را در اثر سانحه از دست میدهد: ناصر پویان فر به همراه گروهی از دوستانش با موتور سیکلت به شمال کشور می روند، بر اثر سهل انگاری با پسر بچه ای برخورد می کند. درد و عذاب وجدان سبب می شود که او از جمع دوستانش جدا شود و به تهران باز گردد. در راه با یک تریلی تصادف می کند و به شدت آسیب می بیند. آمبولانسی که او را به بیمارستان منتقل می کند به دلیل نقص فنی در راه می ماند و ناصر با آمبولانس مجروحان جنگی به بیمارستان منتقل می شود. او که هویت خود را به خاطر نمی آورد عکس العمل های مختلفی از خود نشان می دهد. پرستاران، دکتر و بیماران با او رفتاری عادی دارند و به او کمک می کنند تا هویت خود را بازیابد.
پرستار شب
محمدعلی نجفی اولین مدیر سینمایی پس از انقلاب در پنجمین تجربه فیلمسازیاش به سراغ پرستار شب رفت. میتوان گفت اولین فیلمی که به وضوح و کاملا محسوس تصویر پرستار در سینمای ایران [پس از انقلاب] را به تصویر کشید؛ این فیلم بود. مهناز افضلی، شهلا ریاحی و… بازیگران این فیلم بودند.
خلاصه داستان: [وظیفه پرستاری از رزمنده ای زخمی به زن جوان مسیحی به نام ماری سپرده می شود.پرستار احساس می کند که چهره مجروح برایش آشنا است.در طول مدتی که وظیفه پرستاری از مجروح را به عهده دارد درصدد است تا به راز این آشنایی پی ببرد. ماری با خواندن نامه هایی که همراه رزمنده نزدیکی بیشتری به او احساس می کند. سیر و سلوک در عوالم روحی ماری را به درک تازه ای از زندگی می کشاند. جوان رزمنده فوت می کند. ماری در می یابد که جوان حامل پیغام یکی از آشنایان او بوده که در جبهه کشته شده است.]
کیمیا
احمدرضا درویش در چهارمین تجربه فیلمسازیاش در سال ۱۳۷۳ به سراغ کیمیا رفت. فیلمی با بازی خسرو شکیبایی و بیتا فرهی. در این فیلم بیتا فرهی ایفاگر نقش پرستاری فداکار و از جان گذشته را ایفا می کند.
خلاصه داستان: در آغاز جنگ تحمیلی، همسر «رضا» باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا او را به بیمارستان میرساند و خود به اسارت قوای دشمن در میآید. همسر «رضا» حین عمل جراحی میمیرد و «شکوه» جراح، فرزند «رضا» را نجات میدهد. پس از گذشت نه سال، وقتی «رضا» از اسارت آزاد میشود پی میبرد که همه اعضای خانوادهاش را از دست داده. حال او در جستجوی تنها بازمانده ی خود، فرزندش است. «کیمیا» فرزند «رضا» نزد «شکوه» در مشهد زندگی میکند. مشکل اینجاست که «شکوه» به طور کامل به «کیمیا» وابسته است…
نجات یافتگان
رسول ملاقلیپور در هشتمین تجربه فیلمسازیاش در سال ۱۳۷۴ به سراغ نجات یافتهگان با بازی عاطفه رضوی و علی یعقوب زاده رفت. داستان فیلم درباره بیماران یک بیمارستان صحرایی است. در جبهه پس از بمباران عراقیها به همراه مددکاران و پزشکان با چند آمبولانس به سمت مریوان حرکت میکنند، اما در راه راننده یک آمبولانس به همراه تنی چند از مجروحان شهید میشوند و تنها یک مددکار به نام مریم و یک مجروح جنگی به نام رضا زنده میمانند. مریم رضا را که قطع نخاع شده به برانکارد میبندد و به راه میافتد. در راه یک سرباز عراقی به دست رضا کشته میشود و پدر سرباز کشته شده که ابتدا مقصد رساندن آب به مریم و رضا را داشته به آنها حمله میکند؛ ولی پس از مدتی، عبدالرحمن، پدر سرباز عراقی به کمک مریم میآید تا به او در حمل برانکارد کمک کند. در ادامه مسیر، آنها به میدان مین میرسند و رضا و عبدالرحمن مشغول خنثی کردن مینها میشوند ولی عبدالرحمن با انفجار یک مین کشته میشود و مریم با وجود حال وخیم رضا با تلاش بسیار راه خود را از میان مینها جستجو میکند.
سرزمین خورشید
پنجمین ساخته احمدرضا درویش همچون اثر قبلیاش در دل جنگ روایت میشود. در ابتدای فیلم تصویر پزشکان و پرستاران فداکار که در حال خدمترسانی به مجروحان جنگی هستند را میبینیم. خسرو شکیبایی و گلچهره سجادیه بازیگران این فیلم هستند.
خلاصه داستان: با شروع جنگ، بیمارستانی در خرمشهر به محاصره دشمن درمی آید و از هوا و زمین مورد هجوم قرار می گیرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پیشنهاد می کند مجروحان و پزشکان با یک آمبولانس و لندرور، به دنبال جیپ به غنیمنت گرفته شده که در آن رزمندگان راه را باز می کنند، از بیمارستان خارج شوند. در شهر، نیروهای عراقی که در حال تسخیر شهر هستند، مقابل آنها ظاهر می شوند و رزمندگان برای نجات دادن سرنشینان آمبولانس و اندرور، با عراقی ها درگیر می شوند و به شهادت می رسند….
شوکران
یکی از آثار مهم سینمای دهه هفتاد ایران شوکران بود. فیلمی به کارگردانی بهروز افخمی و بازی هدیه تهرانی و فریبرز عربنیا. این فیلم در گیشه فروش قابل توجهی داشت. در این فیلم هدیه تهرانی در نقش یک پرستار است.
خلاصه داستان: مهندس خاکپور که قرار است معاون وزیر شود، طی حادثهای ساختگی مصدوم و به بیمارستان دی در تهران منتقل میشود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقات وی به تهران میآید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا میشود. مرد که زندگی خانوادگی آرامی را در کنار همسرش ترانه و دو فرزندش دارد به سیما علاقهمند شده و او را صیغه خود میکند اما به مرور زمان رابطه آنها دستخوش تغییر شده…
شیدا
کمال تبریزی در ششمین تجربه فیلمسازیاش در سال ۱۳۷۷ به سراغ شیدا رفت. فیلمی با بازی لیلا حاتمی و پارسا پیروزفر. در این فیلم لیلا حاتمی ایفاگر نقش شیداست که شغلش پرستاری است.
خلاصه داستان: فرهاد که در جنگ مجروح شده و موقتاً بینایی اش را از دست داده، به بیمارستانی صحرایی منتقل شده که در آن پرستاری به نام شیدا از مشاهده ی مقاومت فرهاد در تحمل درد شگفت زده می شود و بتدریج می فهمد که می تواند با تلاوت قرآن، التیام بخش او باشد. مراقبت شیدا از فرهاد به مرور پیوندی عاطفی بین آن ها ایجاد می کند که با مرخص شدن ناگهانی فرهاد از بیمارستان منجر به جدایی شان می شود. فرهاد در جستجو شیدا به جبهه بر می گردد، ولی جنگ تمام می شود و جستجو را دشوار می کند. …
روزهای زندگی
هفتمین تجربه فیلمسازی پرویز شیخ طادی در سال ۱۳۹۰ فیلم روزهای زندگی بود. فیلمی که آخرین روزهای جنگ تحمیلی [سال ۱۳۶۷] را به تصویر میکشد. هنگامه قاضیانی و حمید فرخنژاد بازیگران این فیلم بودند.
خلاصه داستان: [سال ۱۳۶۷، آخرین روزهای جنگ تحمیلی. در یک بیمارستان صحرایی نزدیک خط مقدم جبهه، دکتر امیرعلی علوی که سرپرستی بیمارستان را به عهده دارد با تمام تخصص و علاقه و توانش به مداوای مجروحان جنگ مشغول است و همسرش لیلا نیز که پرستار و دستیارش است با او کار می کند. دکتر جوانی به نام سامان امینی از مرکز برای خدمت در این بیمارستان اعزام می شود اما او که آدمی ترسو و بی اعتقاد است و به اجبار به این مأموریت آمده، از همان ابتدا با دکتر علوی و همسرش و سیما پرستار وظیفه شناس بیمارستان درگیری دارد. با این حال مدت زیادی نمی گذرد که با پذیرفته شدن قطع نامه ۵۹۸ به نظر می رسد جنگ به پایان رسیده اما ساعتی پس از اعلام پذیرفتن قطع نامه عراقی ها با بمب افکن و هلی کوپتر و تانک و نیروی پیاده حمله سخت و مرگ باری را آغاز می کنند و این بیمارستان نیز در سر راه آنهاست….]
امروز
هفتمین فیلم سیدرضا میرکریمی با بازی پرویز پرستویی و شبنم مقدمی در سال ۱۳۹۲ با نام امروز ساخته شد. فیلمی متفاوت در سینمای میرکریمی. شبنم مقدمی در این فیلم سیمرغ بلورین نقش مکمل زن را در سیودومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.
داستان فیلم: یونس راننده تاکسی کهنهکار، در پایانِ یک روزِ کاری به زن جوان بارداری کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقاتِ زیادی در انتظارِ اوست. پزشک و کارکنان بیمارستان پیشداوریهایی گوناگون درباره راننده و ارتباطش با زن دارند، اما در مقابل پرسشهای خود فقط با سکوت راننده روبرو میشوند.
بهمن
اولین تجربه فیلمسازی مرتضی فرشباف در سال ۱۳۹۳ با فیلم بهمن و با بازی متفاوت فاطمه معتمدآریا آغاز شد. این فیلم داستان زنی به نام هما، از مجربترین پرستاران بیمارستان است که پیشنهاد شبکاری دهروزهای را میپذیرد. هما دچار بیخوابی میشود و نحوه رویارویی او با کار خود و خانواده چنان میشود که در آستانه فروپاشی قرار میگیرد.
اما در این سالها فیلمهایی هم ساخته شد که در آن تصویر پرستار به شکل نامحسوس در قصه جریان داشت که از آن جمله میتوان به فیلمهایی چون: زخمه، ما ایستادهایم، بازمانده، مادر، تماس، عشق و مرگ، انفجار در اتاق عمل، ردپای گرگ، آنها هیچکس را دوست ندارند، زیر سایه کنار، مسافر غریب، و… اشاره کرد.