به گزارش سوره سینما به مناسبت روز گفت وگو و تعامل سازنده با جهان، گزیده ای از نظرات تنی چند از کارشناسان را به این بهانه باهم مرور می کنیم.
دکتر ابراهیم فیاض پژوهشگر و استاد دانشگاه در این باره اظهار می کند: قدرت و عملکرد علوم انسانی تا حدی است که منجر به ساخت غرب شده و در تحلیل مسائل مختلف به نحوی سیاست گذاری می کند که اجازه نفس کشیدن را از همه گرفته است و در شرایطی که به ظاهر شعار آن آزادی است، اما به شیوه ای دیکتاتوری عمل می کند. در حالیکه علوم انسانی در دانشگاه های ما کاربردی ندارد.
فیاض در خصوص تاثیر قدرت در حوزه دیپلماسی فرهنگی اظهار داشت: بزرگترین نرم افزار قدرت است که به واسطه آن می توان به پیشرفت رسید. گفتمان از جمله پیشرفت های ارتباطی است که لازمه اجرای آن نیز، قدرت است اما متاسفانه، ما از وجود آن محروم بوده و این کمبود منجر به پیچیده شدن امور شده است. در سینما و تلویزیون ما قدرت معنای تعیین و تکلیف به خود گرفته و افراد را ملزم به انجام برخی وظایف کرده است. برنامه سازی سازمان صداو سیما نمونه ای بارز برای اینگونه حاکمیت ها است که مدیران به واسطه قدرتی که دارند ما را نوکر خود حساب می کنند و برایمان تعیین و تکلیف می کنند. از طرفی دیگر، دانش آموخته های ما که عاملی برای قدرت هستند، با وجود تحصیلات آکادمیک توانایی بهره مندی از تحصیلات دانشگاهی خود را نداشته و با بی درایتی خود بر این بی قدرتی دامن می زنند.
وی یادآور شد: فعال بودن سینما مایه حیات آن است و اهمیت آن در همه ابعاد، تا مرز امنیتی کشورها هم، پیش رفته است.
فیاض گفت: سینما محدودیت ندارد و باید به همه موضوعات در قالب فیلم بپردازد چرا که اگر جای برخی از موضوعات را در این عرصه خالی کنیم، محصولات ضد ارزشی خارجی این خلا را پر کرده و منجر به مدیریت سینمای غرب بر ما می شود. فیلم تایتانیک، نمونه بارزی از رهبری فرهنگی آمریکا بر سایر کشورها است.
فیاض تاکید کرد: بدون سینما، ایران هیچ پیشرفتی نخواهد داشت. در حالیکه ما متفکرین پشت سینما را نمی شناسیم و با رفتارهای منفعلانه مسئولان در کشور، منجر به بروز مشکلات امروز سینمای ما شده است در شرایطی که صورت خارجی همه اشیا هنر است و هنر هفتم ما نیز سینما است که تکنولوژی، پیشرفت و امپراطوری و غیره را شامل می شود.
محمدرضا شرف الدین تهیه کننده سینما در ادامه این بحث ضمن تاکید بر تمدن غنی ایران گفت: سیاست های سینمای ما نیاز به هدف گذاری و ارائه راهکارهای جدیدی برای پیشرفت دارد. این در حالی است که از مهندسی فرهنگی غافل بوده و مدیریتی بر منابع مختلف اقتصادی و نیروی انسانی وجود ندارد. در این شرایط هر آنچه که وجود دارد جنبه ای کلی داشته و با وجود فرهنگ و تمدن غنی و با قدرت، به لحاظ بهره مندی از افکار و اندیشه های دینی و اعتقادات به صورت کلی عمل می کنیم. در این راستا با غفلت از نهادینه کردن آن ها، در بسیاری از زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره با خلا روبرو شده و ادامه حیات مشکل ساز شده است.
وی افزود: دیپلماسی فرهنگی، فن مدیریت تعامل با جهان خارجی در عرصه فرهنگی است و نیاز ما به مدیریت تعاملات فرهنگی با دیگر کشورها را نشان می دهد . علیرغم وجود کتاب ها و مقالات ارزشمند در این زمینه، تلاش ها کافی نبوده است؛ چرا که جامعیت این دیپلماسی تا حدی است که بیشترین موضوعات از جمله ادبیات، جغرافیا، حقوق، تاریخ و غیره را در برگرفته است اما در عرصه کاربردی و عملی هیچ اقدام جدی ای انجام نشده و مجموعه های فرهنگی مربوطه نظیر حوزه هنری باید میزان تعاملات ما با جهان خارج را بررسی و بهره برداری از این اصل مهم را مورد پیگیری قرار دهند.
شرف الدین خاطرنشان کرد: دیپلماسی فرهنگی با قدرت معنا پیدا کرده و قطعا بدون آن به سینمای پیشرفته ای نخواهیم رسید. در هر زمینه ای که قدرت وجود داشته، عملکردهای خوبی صورت گرفته است. موضوعاتی نظیر انرژی هسته ای، پیش درآمدهایی برای مذاکرات و برجام است تا تعهدات کشورهای عضو را یادآوری و تبادلات و ارتباطات با سایر کشورها را بررسی کند. موضوعات بسیاری در عرصه ۴۰ سال تعاملات ایران با سایر کشورها در دوران پیروزی انقلاب وجود دارد که نیاز به برون نمایی و اظهار دارد که سینما تنها راه بروز آن است.
وی عنوان کرد: در هریک از موضوعات چالشی و سیاسی ما، هزار سوژه برای ساخت فیلم وجود دارد و در حوزه مسائل محکومیت های سیاسی از جانب دیگر کشورها نیز جای کار بسیاری در سینما وجود دارد. این در حالی است که حتی برای مخاطب ملی هم فیلم های زیادی در این زمینه نداریم اما امریکا از این محتوا عقب نمانده و با تعداد زیادی از آثار مواجه است که نمایی از جنگ های خود با کشورهایی نظیرعراق را به تصویر کشیده و پیش درآمدی برای آن محسوب می شود.
در ادامه، سیدمحمد حسینی نویسنده و منتقد سینما، با اشاره به نقصان محتوایی فیلم های راه یافته به جشنواره های خارجی خاطرنشان کرد: نوع رفتار ما در قبال فرهنگ و خواستگاه کشورمان نیاز به تحقیق و پژوهش های غیرمتعارف ندارد و برای رسیدن به جمع بندی کافی است نگاهی به تولیدات راه یافته در چند سال اخیر به جشنواره های خارجی انداخته شود. سینمای ما مملو از آثاری است که با رویکرد جشنواره ای ساخته شده و به دنبال کسب جوایز و مطرح شدن در عرصه بین المللی هستند. که در نتیجه موفق به کسب جوایز متعدد از جشنواره های مختلف فیلم شده که صرفا، موجبات افتخار برای مدیران فرهنگی و اضافه شدن به کلکسیون جوایز را فراهم کرده است و معتقدم این نقصی برای سینما و پیشبرد اهداف آن در عرصه بین المللی است. بهره مندی از عوامل خارجی در تولید آثار شکل دیگری از اقدامات ما در حوزه سینما است که فیلم ها را با رویکردهای مختلفی نظیر به کارگیری داف های خارجی در فیلم های ایرانی مواجه کرده است تا اینگونه به جذب مخاطب می پردازد.
وی با طرح این سوال که آیا انسان امروز انسان تراز آدم های دیروز است، اظهار داشت: فیلم هایی نظیر «بچه های آسمان» مفهومی امروزی ندارند بلکه گویای مفهومی انسانی است. اهمیت علوم انسانی در این است که از کالبد موضوع خارج شده و مفهومی انسانی را به مخاطب ارائه دهد. دیپلماسی فرهنگی زمانی نتیجه مثبتی دارد که منجر به شناخت درست ماهیتی انسان شود و محتویات را با همان مفاهیم انتقال دهد.
حسینی یکی از شیوه های توسعه ارتباط فرهنگی را جشنواره های بین المللی فیلم دانست و عنوان کرد: به اندازه کافی در کشور ما نسبت به این رویدادها انرژی صرف شده و ژست مدیریتی گرفته شده است اما مسئله اصلی، اکران فیلم است. در این میان می توان به دو تفاوت اساسی سینمای آمریکا با سینماهای دنیا اشاره کرد که در وضعیت اکران و بیان قصه خلاصه می شود. سینمای امریکا در برهه ای از زمان مسئولیت تامین نیاز برای مخاطب را بر عهده داشته است اما امروز به تعیین نیاز برای مخاطب می پردازند و به صراحت مشخص می کند که باید چه چیزی دیده شود. از ابتدای شروع جریان سینما در آمریکا، بر سیطره اکران فیلم ها تاکید شده و مسئولان فرهنگی آن هیچ گاه از این قضیه پا پس نکشیده اند و اجازه تعدی به سیطره اکران در دنیا را به هیچ کشوری نمی دهند.
امیررضا مافی منتقد سینما، از دیگر صاحب نظران این عرصه با اشاره به عدم دستیابی به مرحله گفتمان و دیالوگ در فرهنگ ایران گفت: زمانی که میشل فوکو در پاریس مشغول نوشتن کتاب های خود بوده است تا قدرت را به دانش معطوف به قدرت بدل کند، این امر نیاز به مقدمه ای داشت که در نظریه لوئی آلتوسر قابل ره گیری است. آلتوسر معتقد بود قدرت مختص طبقه قدرتمند است. در حالی که فوکو معتقد است قدرت در هر چیزی وجود دارد و هر چیزی که معطوف به قدرت است اما نکته قابل توجه آن است که اگر گفتمان وجود ندارد و مفهوم گفتمان در همه ادبیات یمان اعم از ادبیات بازار مغفول مانده به این دلیل است که در روند دیالوگ سازی، برای گفتمان ارزشی قایل نشده ایم. بنابر این، زمانی که دیالوگ نداریم پس گفتمانی هم نخواهیم داشت چنان که اگر سازه ای وجود نداشته باشد پس ساختمانی هم نداریم چرا که ساختمان مجموعه ای از سازه ها در کنار هم است. ما شباهت بسیاری به قرن بیستم و پدید آمدن چهره هایی همچون فوکو داریم چرا که فرانسه ۱۹۶۸ ، فرانسه بعد از جنگ بوده است یعنی ما با جامعه ای بی مبنا و فلسفی مواجه هستیم که فقط می تواند فریاد بکشد و اوضاع را بدون گفتمان به سر کند. ما چیزی به نام گفتمان انقلاب فرهنگی نداریم.
وی افزود: ما تعریفی از قدرت و معنای روشنی از آن نداریم. ما قدرت را حصر در امر سیاسی می کنیم در حالی که امروز امور سیاسی ما بسیار سیاست زده شده و تنها قدرت را به صورت کلاسیک می شناسیم . تکنولوژی امری است که انتزام بخش ذهن ما نسبت به جهان است. در واقع، تکنولوژی ابزار نیست و بلکه با ماهیتش ما را طبقه بندی و چارچوب بندی می کند. ما با تکنولوژی ای مواجه هستیم که سازنده است و در حالیکه امروز فیلم سه بعدی، رنگی و تکنیک های خوبی در این عرصه می بینیم اما هنری در این زمینه نداریم. بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که امروز در جهان با دازاین مواجه هستیم اما من معتقد هستم که در حال حاضر با انسان آنلاین مواجه هستیم یعنی مفهوم امروز دازاین با انسان آنلاین، سینما و تلویزیون معنا پیدا می کند. در واقع رسانه حواس ما را تغییر داده است و با تجربه زیستی و تجربه شناسی برابری می کند. در حال حاضر خویشتن در زمانه ما به تلفن همراه و فضاهای مجازی تعریف می شود که برای رسیدن به هر پاسخی به آن مراجعت می کنیم .
مافی عنوان کرد: همه جهان متاثر از سینما است و به طور کلی سینما بازسازی یک جهان در برابر یک مخاطب است و سینمای غرب نیز از ان قضیه مستثنی نمانده است. در شرایطی که غرب را خوب نخوانده ایم، یا به کپی برداری از آن پرداخته ایم و یا برعلیه آن پیش رفته ایم و همواره آن را تماشا کرده ایم. ما غرب را به خوبی نخوانده ایم تا مستقلا از آن هویتی برای خود بسازیم. غرب گرایی، لیبرال سوسیالیستی و غیره تعابیری است که از این عدم شناخت و بی هویتی نشات می گیرد.
وی یادآور شد: تا مدت ها وظیفه رسانه بازنمایی جهان حقیقی بوده است. اما برای همه ما مشخص شده است که از سال ۷۰ به بعد، مسیر رسانه دیگر بازنمایی نیست بلکه به وانمایی حقیقت می پردازد. در این حالت حقیقت از بین رفته و کتمان حقیقت را مکتوب می کند. طی ۲۰ سال اخیر این اتفاق از کتمان حقیقت فراتر رفته و حقیقت های جعلی نیز ساخته می شود و چنان متورم و حجیم می شود که جلوی دید را می گیرد. در واقع امروز، روز کوری و ناشنوایی ما است که با پیشرفت فضای مجازی،تکنیک و تکنولوژی و گذر زمان به اوضاع بدتری رسیده است و ما آن را دوران پسا تکنولوژی می نامیم.