سوره سینما – یزدان عشیری : نیمه دهه پنجاه شمسی و به تعبیری دهه ۱۹۷۰ میلادی سینمای جهان و جهانِ اسلام در انتظار دیدن فیلمی بود که دیدنش حیرت همگان را برمیانگیخت. [The Message] و در ترجمه فارسی آن «محمد رسولالله» ساخته مصطفی عقاد در سال ۱۹۷۶ توانست تاثیرگذاری بسیاری در دو مخاطب داشته باشد. مخاطب جهان اسلام در ایران و کشورهای عربی و همچنین سایر کشورهای اروپایی و… . این فیلم همچنین توانست در فهرست نامزد جایزه بهترین موسیقی متن اسکار [۱۹۷۷] قرار گیرد. برای موریس ژار. همواره موضوعات تاریخی مخصوصا در شاخه مذهب در سینمای جهان تاثیرگذاری زیادی داشته و همواره واکنشهای مختلفی را از سوی حاکمان تا مردمان عادی را در پی داشته است. در ایران این قصه مستثنی از سایر تولیدات جهانی نبود. بودند انگشتشمار فیلمسازانی که با ساخت آثاری درخشان توانستند تاثیرگذاری مهمی در بین مخاطبان جهانی مخصوصا در جهان اسلام داشته باشند.
سینمای ایران به دلیل تنوع موضوعی و تنوع ژانر توانست همواره در مضامین گوناگون موفقیتهای بسیاری را از آنِ خود کند. آنچه در این یادداشت قصد اشاره دارم و در مناسبت این روزها نیز قرار میگیرد؛ نسبت سینمای ایران و تاریخ مهم دنیای اسلام یعنی واقعه عاشورا است.
آنچه در سینمای ایران با موضوع عاشورا و محرم تاکنون شاهد بودیم میتوان به آثاری چون: «سفیر- روز واقعه- رستاخیز- به خاطر هانیه- راه طی شده- افق- پرواز در شب- تعزیه آخر- دستهای خالی- کربلا جغرافیای یک تاریخ- ناسور- اربعین خون خدا- مصائب دوشیزه- سینه سرخ- من و زیبا- بالهای سفید- سهم گمشده- سلطان و…» اشاره کرد.
درباره این آثار و مضامین بسیار سخن گفته شده و مطالب بسیاری هم به نگارش درآمده. اما پرسش اصلی من و موضوع این نوشتار این است چرا سینمای ایران در طول بیش از چهار دهه خود پس از پیروزی انقلاب نتوانست در مضامین مذهبی اثری را خلق کند که جهان اسلام و سایر کشورها تحت تاثیر آن قرار گرفته و تاثیرگذاری موثری را در بین آن مخاطبان داشته باشد؟
در طول سالهای پس از انقلاب همواره تلویزیون در کنار سینمای ایران نیز به خلق آثاری پرداخت که گاهی حتی به لحاظ موفقیت و تاثیرگذاری از سینمای ایران نیز جلوتر بود. داوود میرباقری که نامش مخاطب ایرانی را به مضامین مذهبی سریالهای تلویزیونی ارجاع میدهد؛ از جمله آن فیلمسازان است. از سریال موفق «امام علی(ع)» تا «مختارنامه».
«مختارنامه» یک مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی و قیام مختار ثقفی به کارگردانی داوود میرباقری است. این سریال به داستان «المختار بن أبی عبید الثقفی»، و چگونگی قیام او که پس از حادثه عاشورا به خونخواهی حسین بن علی (ع) برمیخیزد، میپردازد. این سریال در ۴۰ قسمت ۶۰ دقیقهای از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید اولین قسمت این سریال در تاریخ جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ از شبکه اول سیما پخش و قسمت آخر آن در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۰ به پایان رسید. فیلمبرداری این سریال از سال ۱۳۸۲ آغاز شد و در سال ۱۳۸۸ به پایان رسید. فیلمبرداری این مجموعه در تهران، قزوین، تاکستان، ورامین، آبادان، شوشتر، شهریار، آران و بیدگل، اسلامشهر، زاویه، کویر سفیدشهر و شاهرود انجام شد. شبکه iFilm این مجموعه را برای مخاطبان عرب زبان پخش کرد. این استقبال تنها به شبکههای ایرانی معطوف نشد. شبکههای الانوار (۱و۲)، اهل البیت، المنار، العالم، آی فیلم(عربی)، المهدی، فدک، الفرات، بلادی، کربلاء، الثقلین، الغدیر، العهد، الکوثر،الفرقان، طه، السلام، الاتجاه، المصطفی، الامام الرضا و الصراط، مهمترین شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای بودند که مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» را پخش کردهاند.
آنچه در این مورد اشاره و واجد اهمیت است این است که تلویزیون توانست در ورود موفق به مضامین مذهبی نه تنها از سینمای ایران موفقتر باشد که چه بسا تاثیرگذاری موثری را در بین سایر مخاطبان در دنیای اسلام نیز داشته باشد.
اینکه چرا سینمای ایران در ورود به این مضامین موفق نبوده و حتی در بین مخاطبان داخلی نیز تاثیرگذاری نداشته و نتوانسته موفقیتی کسب کند جای بسی تعجب است. همه ساله در ایام محرم شاهد تعطیلی سینماها هستیم و هیچگاه این اتفاق نیافتد که سینمای ایران محصولی را برای این مناسبت در سبد تولیدات خود به همراه داشته باشد و بتواند جای خالی آن را پر کند. آنچه باعث شگفتیست این است که چطور در سینمای جهان و ورود به مضامین مذهبی و تاریخی دست به ساخت آثاری میزنند که اکثر مخاطبان در نقاط مختلف دنیا را تحت تاثیر قرار داده و با خود همراه میکنند اما در ایران قصه به گونه دیگری روایت میشود و آثاری که ساخته میشود نه تنها در داخل مخاطبی همراهی نمیکند و حتی بالاتر خیلی زود از یادها میرود. سوال از متولیان سینما و سکاندارن آن این است که لزوم توجهشان به پرداخت این آثار در چه اولویتی قرار دارد و حتی اگر به ساخت چنین مضامینی هم ورود میکنند درجه کیفی آن را تا چه میزان در نظر میگیرند.
«عقاب صحرا» محصول بنیاد سینمایی فاربی در سال ۱۳۹۱ که به اصطلاح با بودجه فاخر ساخته شد تا چه میزان موفق بود و چه گروهی از مخاطبان اعم از مردمان عادی تا سینماگران حتی اسمش را شنیده و یا تصویری از آن را به یاد دارند؟
«داستان فیلم در سال ششم هجری روایت میشود. در این سال حضرت محمد (ص) و مسلمانان از مدینه برای زیارت خانه خدا عازم مکه می شوند. کفار مکی راه آنان را سد می کنند و اجازه زیارت نمی دهند. صلح نامه ای بین مسلمانان و کفار در مکانی به نام حدیبیه منعقد می شود. در یکی از بندهای این صلح نامه مقرر میگردد که هر نومسلمانی که از مکه فرار کند و به مدینه پناهنده شود، باید به مکه برگردانده شود… »
آیا وقت آن نرسیده تا پس از چهار دهه از پیروزی انقلاب بازنگری در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای فرهنگی کشور صورت گیرد تا با کاستی از نقایص و اشکالات شاهد تحول مثبتی در حوزه تولیدات فرهنگی و هنری باشیم؟ آیا زمان آن نرسیده که مسئولان فرهنگی حتی به خود بیایند و کارنامه کاری و حرفهای! خود را بازخوانی کنند؟ آیا زمان آن نرسیده که با هزاران ساعت صحبت و نقد و انتقاد و هزارن هزار یادداشت در نقدِ عملکرد ضعیف در عرصه فرهنگ و سینما- شاهد تغییراتی در این حوزه باشیم و کمی هم مخاطبان این یادداشت احساس تلنگری در خود داشته باشند؟ شاید پاسخ این سوالات همچنان منفی باشد!