سوره سینما – ماریاه بهمنپور * : «نجلا» مجموعهای پرمخاطب در صدا و بود. صدا و سیمایی که با پشتیبانی سرمایههای ارزشمند انسانی موجود در کشور اگر استراتژی ملی با هدف سود همگانی ملت در پیش گیرد، میتواند به سادگی و حتی با بودجههای اندک، بستر ساخت برنامههایی ارزشمند را فراهم کند که کاسبی تلویزیونهای فارسی خارج را کساد میکند.
سریال «نجلا» که رویهای عاشقانه دارد در کنار گیرایی داستانی عشقی، جزو اندک نمونههای پخش شده سیما است که گفتمان «هویت ملی ایرانی» را به شکلی غیرمستقیم اما اثرگذار پاسداری میکند. این مجموعه با اینکه برای وطن شعار نمیدهد و غلو نمیکند (حتی با بستر زمانی داستان در سال ۵۸) ولی در لایههای زیرین، نمایشی واقعی از «هستی و هویت ملی ایرانی» میدهد، چنانکه هم در جلوی دوربین و هم پشت دوربین دست بر تقویت آن دارد.
نجلا «هویت ایرانی» را در بستر رخدادهای واقعی و زندگی روزمره مردم استانی مرزی روایت میکند که با وجود تفاوتهای اندک ظاهریشان اما همزیستی متمدنانه و همبستگی «یک ملت واقعی»، ملت ایران، را نشان میدهند. همانگونه که در تاریخ ایران، اسناد استوار از سنگ نوشتههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی تا دست نوشتههای دولتهای ایرانی پس از اسلام روشن میکند که «ملت بودن» ایرانیان نه وابسته به قراردادهای استعماری است، نه وابسته به زور سرنیزهی حکمرانان، و نه برساختهی ایدئولوژیهای قومی-تباری جعلی و دستکاری شده؛ بلکه به گواه ایرانشناسان «ملت بودن» ما یک «انتخاب تاریخی آگاهانه» در بستر زمانیِ چندهزارساله است. این واقعیت امروز زهری بر جان ایرانستیزانی است که تلاششان را در آسیب زدن به یکپارچگی ملت ما از دو جهت به کار بستهاند؛ جعل کردن «مفهوم ملت ایران» و تخریب جایگاه «زبان ملی ایران، فارسی»
مجموعه «نجلا» به جز نمایشی آرام و بیسر و صدا از مفهوم همبستگی (وحدت) ملت ایران، جایگاه زبان فارسی را نیز به زیبایی بهسان ابزار پیوند دهنده شهروندان ایرانی و حتی عراقیهای آنسوی مرز با ایران نشان میدهد. این پیوند فرهنگی با هوشیاری در سریال تصویر شد (دیالوگهایی از زبان خویشان عراقی نجلا که به رسم مهماننوازی عشیره عربی و احترام مهمانان ایرانی همگی به فارسی سخن میگفتند). کاربرد زبان فارسی و عربی در دو سوی این مرز و ارتباط عراق با ایران دیرینگی بسیار دارد که ازدواجهای دو سوی مرز مُهری بر این مدعاست. به یاد آوریم که پایتخت باستانی ایرانیان در دوره ساسانی شهر تیسپون بود در عراق کنونی و نزدیک بغداد. خودِ بغداد نام کهن ایرانی به معنای «خدا داد» (بغ+ داد) است. حتی عراق، نامی از پارسی میانه است و عربی شدهی واژه «ایراگ/اراگ» (ایر+ اگ=سرزمین پست و کم ارتفاع). روشن است که خویشاوندی مردم عراق امروزی و ایران ریشه در جهان باستان دارد.
«نجلا» در برش تاریخیای که روایت میکند برخی همسانیهای شیعیان عراق در آداب و باورها را با ایرانیان نشان میدهد و حتی رنج مشترک آنها از حزب بعث را. رنج شیعیان و کردهای عراق (کردها در سه کشور عراق و ترکیه و سوریه تبار و آیین ایرانی دارند) از ستمها و جنایتهای حزب بعث خاطره تاریخی مشترک دیگری میان آنها و ایرانیان خلق کردهاست.
نجلا از سوی دیگر «مهرورزی و عشق» را در جایگاه هسته و شالودهی ملت ما جدا از تفاوتهای ظاهری نمایش میدهد؛ هم مهر میان زن عرب زبان و مرد غیرعرب، هم میان همشهریان عرب زبان و غیرعرب. اما در آنسوی مرز فقدان همین عنصر مهرورزی و همزیستی به شکل سرکوب شدید شیعیان به دست بعثیها نمود دارد. عنصر «مهرورزی» همان حقیقت تاریخی است که از پیش از زرتشت تا امروز و دین رسمی اسلام، همراه و همپای تمدن ایرانزمین بودهاست. در تاریخ مستند هفت هزار ساله ایرانیان یکی از تفاوتهای آشکار در شیوه برهمکنش و همزیستی آنها با دیگر تمدنهای همزمانشان «مهرورزی» و «دیگردوستی» بودهاست.
مجموعه «نجلا» با گزیدهگویی و تمرکز بر یک بخش مرزی ایران در کنار نمایش عشق حرفهای مهم دیگری میزند. کاراکترهای ایرانی با دو زبان خانوادگی متفاوت (عربی و فارسیِ لهجه آبادانی) تمایزی در عنصر شهروندی به عنوان عضوی از جامعه ایران ندارند و حتی خمیرمایهی شخصیتشان بسیار همانند است. روابط گرم همشهریهای آبادانی و احساس هویتی همسان آنها به زیبایی همزیستی تیرههای مختلف ایرانی را نشان دادهاست. همچنین بستر برابری که جامعه ایرانی برای رشد اجتماعی و استقلال زن جوان از طایفه عرب فراهم کرده و احترامی که به عنوان یک زن ایرانی در این جایگاه به او گذاشته شدهاست بیتوجه به دستهبندیهای تنگنگرانهی قومی است. این تصویر همان واقعیتی است که برخی جامعهشناسان همچون استاد ارجمند دکتر حمید احمدی میگویند، «مردم ایران در کل ذهنیت قومی و محلی ندارند بلکه خود را جزیی از یک ساختار بزرگ ملی میبینند». چیزیکه برای عناصر تجزیهطلب بسیار ناراحت کنندهاست و برخلاف تلاششان برای تکهتکه نشان دادن ملت ما است! پیامهایی که سریال «نجلا» در پشتیبانی از گفتمان ملی میدهد دقیقا خلاف تبلیغات گستردهای است که عناصر واگرا درباره شهرهای مرزی ایران دارند تا تفاوت هویتی ایرانیان مرزنشین را با ایرانیان شهرهای مرکزی، بزرگ نشان دهند و ذهنیت مردم را از هم دورکنند اما پخش دو هفتهای یک سریال خوب میتواند زحمت ماههای طولانی آنها را برباد دهد!
تا اینجا سخن درباره تقویت گفتمان ملی در جلوی دوربین «نجلا» بود، اما پشت دوربین این مجموعه هم روایت زیبای دیگری از همبستگی ایراینان جریان دارد. چند تن از بازیگران اصلی سریال با اینکه از جنوب کشور نیستند اما گویش آبادانی و عربی را چنان زیبا سخن میگویند و زبان بدن شخصیتهای آبادانی را بازی میکنند که بیننده اگر آنها را نشناسد فکر میکند اهل آبادان هستند! این یکی شدن و غرق در نقش شخصیتهایی که از شهر زندگی این بازیگران دوراند درکنار اینکه نشاندهنده توانایی بالای بازیگریشان است اما از دیگرسو نمایشی عینی از همبستگی فرهنگی ملت ماست که حتی مردم شهرهای دور، درک نزدیکی از شخصیت و خلقیات هم دارند و یک بازیگر باهوش میتواند با کمک این شناخت قبلی، زندگی مردم بخش دیگرِ ایران را چنین واقعی بازی کند. نزدیکی و همسانی که در اندیشه و جهانبینی و باورهای ایراینان است به رفتارهای مشابه و درک مشترکی انجامیده که با کمک زبان مشترک فارسی، یک کُل منسجم ساختهاست، یعنی رسیدن به وحدت و یکانگی از دل کثرتها و تفاوتها.
رَویه زندگی ایرانیان در استانهای گوناگون در نگاهی فراگیر چنان مشابه است که تفاوتهای ظاهری (مانند گویش و زبان)، جزیی و کوچک مینماید. این دلیلی است که باعث میشود بازیگران عبد، نجلا، عمه سلیمه، شیرین و شیخ از نیمه شمالی ایران، داستان مردم جنوب را چنان دلپذیر بازی کنند که گویی خودشان آن را زندگی کردهاند. همان جنس امید، آرزو، رنج و عشق «شهروند ایرانی» در تهران و اصفهان و آذربایجان، در خوزستان و هرمزگان و سیستان هم جریان دارد. موج خرسندی مردم از بازیهای باورپذیر این سریال را میتوانید در برگههای اینستاگرامی دستاندرکارانش ببینید، به ویژه استقبال و ستایش مردم خوزستان از زبان بدن و لهجه درست بازیگران غیربومی.
این همسانی داستانهای زندگی ما حتی در ایرانیتباران کشورهای همسایه که یک یا دو سَده پیش از ایران بزرگ جداشدند دیده میشود. اگر با ایرانیتباران پاکستان، افغانستان، باکو، بصره، اقلیم کردنشین عراق، کردنشینهای شرق ترکیه و حتی تاجیکستان و ازبکستان آشنا شوید این همبستگی فرهنگی را به روشنی میبینید. ایرانیتبارانی که لزوما زبان امروزشان فارسی نیست اما بُنمایهی فرهنگ ایرانی از درازای تاریخ تا امروز همراهشان آمدهاست و به گواه دانش ژنتیک، تاریخ و باستانشناسی با خطوط مرزی که تا یکی-دو سده پیش وجود نداشتند از خویشان خود در اینسوی مرز جدا شدهاند.
نکته جالب دیگر اینکه «نجلا» حتی با پرداختن به پدیدهی «قاچاق کالا» در خوزستان بخشی از تبلیغات واگرایانه را زیر سوال میبرد. اینکه قاچاق در یک منطقه شیعهنشین هم روالی در جریان بودهاست و پدیدهای واقعی، از آن رو مهم است که برخلاف تبلیغات جهتدار گروههای واگراست که قاچاق را محدود به استانهای سنینشین ایران نشان میدهند. واقعیت این است که متاسفانه همه مرزهای ما در چهار سوی ایران به دلیل اشتغالزایی پایین، برنامهریزی غلط و توسعه نامتوازن دچار پدیده ناخوشایند قاچاق هستند و ربط دادن آن به تبعیض مذهبی، یک بازی فریب است.
* کارشناس رسانه، ارشد مدیریت استراتژیک