بهاره کیان افشار «هیچ کجا هیچکس» را فیلمی با ساختار هوشمندانه معرفی کرد که شیوه روایی خاص خود را دارد.
سوره سینما- سارا سپاسیان: در جشنواره سال گذشته در حالی که تنها مدت کوتاهی از پخش سریال «کلاه پهلوی» با بازی بهاره کیان افشار می گذشت، این چهره را در دو فیلم «هیچ کجا هیچ کس» و «گناهکاران» هم دیدیم. آنها که حافظه قوی تری داشتند او را در فیلم «شیرین» هم به یاد آوردند و این سوال ایجاد شد که این بازیگر از کجا آمده؟ شاید اگر بدانید کیان افشار تقریبا یک دهه است که بازیگری را شروع کرده شنیدن صحبت های او درباره مسیر بازیگری اش جذاب تر باشد. او پیش از این، برای بازی در فیلمهای مطرحی پیشنهاد داشته که همگی به بهانه حضور طولانی او و همکارانش در سریال شبکه اول سیما، به ناچار رد شده است. بنا به درخواست خودش از اشاره مستقیم به نام آن آثار و کارگردان هایش خودداری میکنم. شاید در یک فرصت بهتر در آینده نزدیک، ناگفته های بهاره کیان افشار در مورد این فیلم ها هم بیان شود. او این روزها در یک نمایش هم روی صحنه است و با توجه به اکران یک فیلم و پخش یک مجموعه بازیگر پرکاری محسوب میشود.
اطلاعات زیادی از شما در دست نیست. برای شروع از پیشینه خودتان بگویید.
بهاره کیان افشار: تحصیلات دانشگاهى من در رشته مهندسی کامپیوتر، شاخه نرم افزاراست. البته شاید بتوان گفت شغل و درآمد اصلی من از کارهای اجرایى دکوراسیون و همچنین تبلیغات است.
و بازیگری کجای این دغدغه هاست؟
این هنر را از دوران بچگی دوست داشتم تا اینکه سال ۸۳ برای نقش شادی مستشارنیا به «کلاه پهلوی» معرفی شدم.
یعنی تا پیش از آن هیچ آموزشی ندیده بودید؟
نه من صرفا علاقه داشتم و هیچ وقت برای بازیگر شدن برنامه نریخته بودم. خیلی خوش اقبال بودم که دوستم داشتم و برایم اتفاق افتاد. شاید اگر پیشنهاد اولم این نقش با این کیفیت نبود جرات اینکه بخواهم در وادى بازیگری شیرجه بزنم در من وجود نداشت. به هر حال موقعیت خوبی پیش آمده بود و من تصمیم گرفتم این راه را شروع کنم. بعد از اینکه قرارداد بستم، شش هفت ماه در گروه تئاتر آزیتا حاجیان فعالیت کردم و یک سال و نیم بعد هم «کلاه پهلوی» کلید خورد که البته تولید آن ادامه دارد. من در طول فیلمبردارى این سریال نکات زیادى در بازیگری یاد گرفتم، اما پیشینه آن یک علاقه عجیب و غریب بود که ریشه در کودکی داشت. از همان سال های اول دوران ابتدایی با دیدن هر کارتون و فیلم و … خودم را به جای بازیگر آن تصور می کردم و این علاقه در من هر روز بیشتر رشد می کرد.
چرا بازیگری را به شیوه آکادمیک دنبال نکردید؟
به یک دلیل رایج. مخالفت شدید خانواده!
فکرش را هم نمی کردید که اولین تجربه بازیگری تان این قدر طولانی شود؟
به هیچ عنوان. اصلا فکر نمی کردم این همه سال با بی برنامگی پیش برود. من در این مدت نتوانستم سر کار دیگری بروم و طبیعتا فرصت های شغلی ام را از دست دادم. پیشنهادهای خیلی خوبی که اگر الان اسم ببرم، باعث تعجب می شود، اما چون اتفاق نیفتاد، اگر اشاره ای داشته باشم در نظر بعضی ممکن است یک بازیگر متوهم جلوه کنم که دارد از رویاهایش حرف می زند. من بعد از بازی در «شیرین» کیارستمی با هدیه تهرانی عزیز آشنا شدم و ایشان معرف من به بزرگانی بود که فعلا اسمی از آنها نمیبرم. در این میان برای بعضی از نقش ها در مرحله پیش تولید تمرین های خوبى داشتم که هرگز توسط خودم جلوی دوربین بازی نشد، اما باعث شد به صرف همان تمرین ها از نقش شادی مستشارنیا دور شوم و این اتفاق خوبی در مسیر بازیگری من بود. به همین دلیل برای بازی در «هیچ کجا هیچ کس» به یک آمادگی نسبی دست پیدا کرده بودم.
شاید می خواستند شما برای اولین بار در «کلاه پهلوی» دیده شوید.
بله همین طور است. البته می دانستم این مجموعه، کار تاریخی است ، دیده می شود و پروژه را دوست داشتم. فیلمنامه ای که من خواندم به قدری جذاب بود که هر بازیگری را ترغیب به بازى می کرد.
چطور با نقشی ارتباط برقرار کردید که ۶۰-۷۰ سال قبل زندگی می کرده؟
به هر حال نیاز به تحقیق و تفکر و برنامه ریزى داشت.من با چند نفر از خانم های مسن در طبقه های مختلف اجتماعی صحبت کردم که آنان را میان دوست ،اقوام و آشناها پیدا کرده بودم. بعضی هایشان خوب یادشان بود و بعضی هایشان نه. اما صحبتهایى کردند و یا عکس هایی نشانم دادند که خیلی به کارم آمد. من بیشتر از کتاب خواندن با کسانی که اطلاعات تاریخی داشتند به گفت و گو نشستم و فکر می کنم کاربردی تر هم بود. حس و حال زنان متجدد آن روز از تاریخ را شناختم و کارم از این جهت ساده تر بود که نباید به یک شخصیت واقعی عینیت می دادم. من فقط باید مجموعه ای از شناخت هایم را در قالب ترکیبی می ریختم تا پایه ای از یک شخصیت داستانی به وجود بیاید . شخصیتی که ما به ازای بیرونی هم نداشت و صرفا یکی از همه زنان مدرن آن روزگار بود. باید نشان می دادم او چطور فکر می کند و چه هدفی دارد و چرا و چگونه برای این اهداف تلاش می کند.
با توجه پیشنهادهای خوبی که در اول راه داشتید این سوال پیش میآید که چهره خوب یا توانایی بازیگر تان باعث این اتفاق بوده؟
امیدوارم صرفا به واسطه ظاهرم نبوده باشد. چهره مثل یک مشخصه برای معرفی است که قرار است به اتکای آن بعضی نقش ها را بازی کنی و بعضی را نه. اما قطعا صدا و بیان و شخصیت و سابقه کاری هم موضوع با اهمیتی است. من می بینم که خیلی ها به کارنامه کار نگاه می کنند و می پرسند به چند کار نه گفته ای. کارگردان ها حتی به سریال ها و تله فیلم هایی که بازیگر نپذیرفته هم توجه دارند و علت قبول کردن یا نکردن آنها توسط بازیگر برایشان اهمیت دارد. چون نشان می دهد بازیگر دارد با هوش و وسواس و دقت عمل می کند. تا امروز به نظرم همه چیز به درستی اتفاق افتاده و من این را لطف خداوند می دانم. بخشی دیگر به خوش شانسی ،بخشى صبورى و پرهیزکارى و بخشی دیگر به زحمت و تلاش من بر می گردد. شخصیت فردی بازیگر هم اهمیت زیادی دارد.
به نظر می رسد به تفاوت نقش ها اهمیت زیادی می دهید که از شادی مستشارنیا با آن ظاهر اتو کشیده به یلدای فیلم شیبانی می رسید که یک دختر ساده و متوسط است.
بعد از تمرین یک ماه و نیمه که برای یکی از فیلم هاى مهم داشتم ، اگرچه هرگز بازیگر آن نشدم، اما به واسطه آن تمرینها به این نتیجه رسیدم قطعا باید نقشی را تجربه کنم که از شادی دور باشد و به بطن جامعه امروز نزدیک. از اول دلم می خواست متفاوت ظاهر شوم . از اینکه بازیگری در یک نقش برجسته شود و کارگردان ها او را برای همیشه در همان قالب ببینند، فراری بودم. مگر می شود کسی فقط یک نوع توانایی داشته باشد؟ متفاوت بازی کردن به تصمیم گیری بازیگر بستگی دارد و هم به نوع نگاه و انتخاب کارگردان ها.
به نظر شما «هیچ کجا هیچ کس» روایت شلخته ای ندارد؟
اصلا. تنها بهتر بود تعدادی از سکانس ها متقاطع روایت نشود. من به طور کلی نه با تقطیع مشکلی دارم و نه با روند داستان. به نظرم خیلی جاها هوشمندی برای روایت به کار رفته است. اگر ما از اول بدانیم با سه دسته زمانی در این فیلم طرف هستیم حتما راحتتر ارتباط می گیریم. زمان حال، از زمانی است که کاراکتر آقای کیانیان دارد دست خونینش را می شوید، شروع می شود. زمان قبل از این موقعیت ، موقعی است که آن سه نفردزدى می کنند وبعد در آن ماشین قرار دارند و زمان سوم هم زمان فلاش بک هاى قبل تر ، دلایلى که به حضور افراد در آن صرافی مربوط می شود. اگر ما به شناخت این دسته بندی ها و تقسیم ها دست پیدا کنیم می توانیم ذهن مان را مرتب کنیم و با کل فیلم ارتباط بگیریم.
البته یک سری سکانس ها هم حذف شد که فیلم را قدری گنگ کرد. مثل یک صحنه از دعوای توفیق و یلدا که موبایل یلدا توسط پدر خرد می شود ، که به شخصیت پردازی بیشتر توفیق کمک می کند و یک سکانس دیگر داشتیم که در آن توفیق سوییچ ماشین دوستش را می گرفت و ما می فهمیدیم آن رونیز یک ماشین قرضی است و صحنه مواجهه مرجان با مادر مهران و صراف و غیره. اینها به سلیقه کارگردان حذف شد. من اما فیلمنامه ای را در وهله اول خواندم که بسیار در نظرم جذاب بود و هنوز هم هست. فیلمنامه «هیچ کجا هیچ کس» با تغییراتی جلوی دوربین رفت که از نگاه من به سود فیلم تمام نشد. به طور کلی به نظرم از فیلم های بسیار پر زحمت ،با سلیقه و خوبی است که در سال های اخیر ساخته شده. گذشته از این سینما را باید با تمام مولفه های آن نگاه و تحلیل و قضاوت کرد.این فیلم قصه، کاراکتر و طراحی صحنه و لباس، طراحى گریم، موسیقى، فیلمبرداری، بازی و تدوین و صداگذاری و … هم دارد و ناعادلانه است که تنها از زاویه شیوه روایی به آن نگاه کنیم. فیلم ابراهیم شیبانی کاراکتر محور است و دارد آدم های زیادی را با شرایط و دغدغه هایشان تعریف می کند. عدم وجود ارتباط خوب و درست امروزه بین اهالی خانواده، موضوع اصلی فیلم است.
ژانر نوآر در کشور ما جایگاهی ندارد و با این حساب، بازی شما در «گناهکاران» جالب توجه است.
پذیرفتن آن نقش هم ریسک داشت. اولین فیلم سینمایی من هم به حساب می آمد. فرامرز قریبیان اما، بازیگری است که همیشه برای من بزرگ و قابل قبول بوده و نام او براى کارگردانی، اولین معیار من برای همکاری بود. البته سعی کردم نقش را متفاوت از آنچه کلیشه شده اجرا کنم.
بیشتر دوست دارید سینما کار کنید یا تئاتر؟
سینما و تئاتر را موازی پیش می برم اما علاقه قلبی من صد در صد تئاتر است. در تئاتر نقش کوچک و زحمت بیشتر و دستمزد کمتر را راحت قبول میکنم، اما در سینما سخت گیری خیلى بیشتری دارم. تئاتر انگیزه اصلی من برای بازیگر شدن بود، تئاتر موثرترین مکان آموزش و تربیت و خودشناسى در بازیگرى است. در عین حال اعجازی که بین بازیگر و تماشاگر در صحنه تئاتر ایجاد می شود وصف شدنی نیست و آن تمرکزی که هر دو روی موضوع مطرح شده دارند، اتفاق شیرینی است که لذت بزرگ من هنگام ایفاى نقش روى صحنه است. هر یک روزی که بازیگر بازی روی صحنه را تجربه می کند، به اگاهى و شناخت بیشتراز بازیگری خود میفزاید. چون وى نقاط ضعف و قوت خودش را می شناسد و در صدد بهبود توان خویش است.
و اما ترانه سرایی. این هم ریشه در کودکی شما دارد؟
نوجوانى. من همیشه انشاهای خوبی می نوشتم و اساسا به ادبیات و واژه های زیباى فارسی علاقه دارم. حتی وقتی جایى زبان افغانی می شنوم، گوش هایم ناخودآگاه تیز می شود. آنها فارسی را به شکل زیباتر و شیوا تری استفاده میکنند و مثلا به جای شانس میگویند اقبال یا به بیمارستان میگویند شفاخانه که بسیار جذاب است.
چطور شد که با بهرام رادان همکاری کردید؟
ایشان به طور دوستانه به من پیشنهاد کار داد و من اصلا فکرش را هم نمی کردم خارج از چارچوب میل شخصی خودم و به شکل سفارشی هم بتوانم ترانه بنویسم. مثلا می گفت موضوع این فیلم برای من جذاب شده یا فلان مشکل اجتماعى را ترانهاش را بنویس. امروز فهمیده ام درباره هر موضوعی که به محرک هاى حسی من علامت بدهد، می توانم بنویسم. هر چیزی که به عاطفه و دغدغه هاى من ربط دارد. از معضلات اجتماعی گرفته تا روابط آدمها و غیره.
با توجه به اینکه شما و اندیشه فولادوند ترانه سرایان آلبوم بهرام رادان هستید، بر ترکیب بازیگران برای تولید یک آلبوم موسیقی تاکید خاصی وجود داشت؟
ما هشت، ۹ قطعه با ترانه های من آماده کرده بودیم اما بعد از اینکه با کارشناسان موسیقی صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که باید سلایق مختلف را پوشش بدهیم، چون این اولین آلبوم بود و تعیین می کرد کدام سبک ها و کدام نوع از موسیقی باید برای آلبوم بعدی مورد توجه بیشتر قرار بگیرد. به همین دلیل بهرام رادان به اندیشه فولادوند پیشنهاد کار داد که اتفاقا هم بازیگر خوبی است والبته قوی تر از بازیگری، بسیار زیبا ترانه میگوید.
شما در ترانه ها، درونیات خودتان را با کلمات بیرون می ریزید. این اتفاق در بازیگری شما هم رخ می دهد؟
این دو خط موازی و جداست. ترانه های من از نگاه من نسبت به جهان صحبت می کند اما در بازیگری من در نقشی فرو می روم که می تواند کاملا در تضاد با شخصیت خودم باشد و لزوما برآمده از تفکر من نباشد.
ممکن است با خواننده دیگری هم همکاری کنید؟
بله اگر سبک کاری و شخصیت آنها مورد پسندم باشد. یادم هست رادان از من خواست قطعه ای درباره بچههای خیابانی بنویسم که بدهد به یکی از خوانندگان رپ و او قسمتى از یکى از آهنگها را به این سبک بخواند و اول ترسیدم که نمیتوانم و تا به حال ننوشتهام ولى در نهایت ناباورى توانستم یک قطعه براى خواندن رپ بنویسم و این براى خودم جالب بود.
ترانه «خداحافظ» در آلبوم بهرام رادان به رفتن او از ایران ربط دارد؟
نه ندارد. آن موقع من پاریس بودم برای «کلاه پهلوی». رادان کانادا بود و از طریق ایمیل کار را پیش میبردیم و این ترانه ربطی به رفتن ایشان نداشت، ضمن اینکه ایشان هم بزودى بر می گردد و قصد مهاجرت ندارد.
الان فقط به بازیگری فکر می کنید؟
بله ،البته اگر در سنین بالا به سطح خوبی از تجربه،توانایی و دانش برسم کارگردانی تئاتر را تجربه می کنم.
۱۰ سال از بازیگر شدن شما گذشته و به نسبت این زمان کارهای زیادی از شما ندیده ایم. این روند کند آزاردهنده نیست؟
از عوامل «کلاه پهلوى» باید طلبکار بود. البته برای من مهم است که مسیرم را خوب و درست طی کنم، پس روند کندش را صبورانه می پذیرم. در جشنواره سال گذشته کارهایم پشت سر هم دیده شد، اما برای خودم به همان سرعت اتفاق نیفتاده بود.
بسیار هم خوب!
ایشالا همینطور درست و موفق بمونند
من که بازیشونو در هیچ کجا هیچکس واقعا پسندیدم