سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۴ بهمن ۱۳۹۹ در ۲:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب

منتقدان در دفاتر فیلم‌سازی به دنبال چه می‌گردند؟/ نقش یک روابط‌عمومیِ ناخواسته

mellat-fajr39

منتقد در جایگاه تخصصی خود، وظیفه راهنمایی و تفسیر فیلم را برای صاحب اثر (کارگردان) ندارد. بلکه منتقد رویش به سمت مخاطب است.

سوره سینماسیدسعید هاشم‌زاده : بیایید بی‌تعارف اطرافمان را نگاه کنیم. منتقدان جوان این روزها اعتبار خود را با نزدیکی به فیلم‌سازان بدست آورده‌اند. دوست و رفیق فیلم‌ساز شده‌اند؛ به دفاتر دعوت می‌شوند و برای اظهار‌نظر فیلم می‌بینند و اغلب تشویق به تبلیغ برای فیلم می‌شوند تا نقد آن. بگذارید به موضوع نزدیک‌تر شویم، از «چارلی چاپلین» و «وودی آلن» و بسیاری از بزرگان دیگر شنیده‌ایم که نقد نمی‌خوانند و حتی دست به تحقیر و تمسخر منتقد زده‌اند. آن‌ها بی‌شک درست گفته‌اند. زیرا منتقد در جایگاه تخصصی خود، وظیفه راهنمایی و تفسیر فیلم را برای صاحب اثر (کارگردان) ندارد. بلکه منتقد رویش به سمت مخاطب است. او با مخاطب سر‌و‌کار دارد یعنی بیننده فیلم، و محصول هنری را برای بیننده قابل فهم و تحلیل می‌کند و نه فیلم‌ساز. به معنای دیگر منتقد، مدرس یا غلط‌گیر نیست. بسیاری گمان می‌کنند که دعوت منتقد از سوی کارگردانان از روی کارشناسی اثر است. این نگاه را به شدت غلط می‌دانم زیرا هر فرد به‌اصطلاح منتقد امروزی (به‌خصوص در میان این هیاهوی مثلاً منتقدها)، دیدگاه کارشناسانه و تحلیل‌گر را دارا نیست و فیلم‌سازان یا دفاتر فیلم، بیش‌از‌پیش، به برش رسانه‌ای منتقدان نگاه انداخته‌اند تا کارشناسی اثرشان. در آن سوی مرزها این استفاده -یا سوءاستفاده- از برش رسانه‌ای در جست‌و‌جو و پژوهش نگارنده جای پایی بسیار کم‌رنگ دارد و تقریباً نخوانده و نشنیده‌ام که فیلم‌ساز یا تهیه‌کننده‌ای، منتقدی را به دفتر فیلم دعوت کند و از او نظر بخواهد. نظر منتقد استاندارد در دیدن فیلم در سالن سینما و در قالب چاپ مقاله و یادداشت در روزنامه‌ها محقق می‌شود و نه دفتر فیلم‌سازی. مثلاً هرگز شنیده‌اید که کوبریک یا اسکورسیزی، «پالین کیل» یا «راجر ایبرت» را به دفاترشان دعوت کنند و از آن‌ها نظر بخواهند؟!

اما نمونه‌هایی وجود دارد که حضور نویسنده و منتقد نظریه‌پرداز برای صاحب اثر مفید است و به کارش می‌آید. صاحب اثر از او دعوت می‌کند تا در محصول هنری تأثیر بگذارد؛ مثلاً مشاوره دهد و یا دراماتورژی کند، نه در تبلیغ اثر برای مخاطب بلکه برای ارزشمندتر شدن اثر. «سوزان سانتاگ» این کار را چندین‌بار در مقام دراماتورژ انجام داده است؛ اما سانتاگ کیست؟ او منتقد، جستار‌نویس و نظریه‌پردازیست که هم به هنرهای اجرایی تسلط دارد و هم بر ادبیات و تئوری آن. آن‌قدر نویسنده معتبریست که کتاب‌هایش ارزش تئوریک پیدا می‌کند و هر نقد او به مثابه اضافه شدن یک گزاره تحلیلی به نقد هنری است؛ همچون مقاله مشهورش «علیه تفسیر».

حالا به وضعیت و جغرافیای خود بازگردیم. منتقدان بسیاری وجود دارند که مواجهه استاندارد با مخاطب را بر‌می‌گزینند و به فیلم‌ساز و دفاتر فیلم‌سازی اهمیت نمی‌دهند اما تعدادشان به اندازه انگشت‌های یک‌دست هم نمی‌رسد. باقی دوستان بده‌بستان‌هایی با فیلم‌سازان دارند که منجر به اختلال در نقد و نقد‌نویسی می‌شود و ناخواسته نقش یک روابط‌عمومی را در قبال یک فیلم بازی می‌کنند. هر قدر هم که می‌خواهند از این نقش ناخواسته فرار کنند، روابطشان و زنده‌ماندشان در فضای رسانه‌ای را مدیون ارتباط با فیلم‌سازان هستند و نه مردم و مخاطب. آن‌ها حتی موفق نمی‌شوند در ذهن مخاطب اخلال ایجاد نمی‌کنند که توسط این اخلال مخاطب در اثر تردید کند و به کند‌و‌کاو در آن بپردازد چه برسد به اینکه با نقدی تئوری‌پردازی کنند. بعدها خواهیم فهمید که در ارزش نقد و چیزی که به عنوان منتقد می‌نامیم چنین روابطی مخرب و ویرانگر است.