سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ بهمن ۱۳۹۹ در ۱:۴۵ ب.ظ چاپ مطلب

یادداشت سجاد مهرگان/ مرثیه پُرخورها برای گرسنگان

zalava-hamechiz-shishlik

آقایان شوراهای ساخت و نمایش، به‌راستی متوجه نشدید چگونه مردم این سرزمین در فیلم‌هایی چون «شیشلیک» و «بی ‌‌همه ‌چیز» و «زالاوا» به سخره گرفته شده‌اند؟

سوره سینماسجاد مهرگان :جشنواره فیلم فجر هر سال الگوی مشخصی را به عنوان گفتمان اساسی خود به نمایش می‌گذارد. سالی گزاره «سینمای فلاکت» در آن برجسته و سال دیگر «سینمای ضد مرد»، یک‌بار قاطبه فیلم‌های جشنواره «رنگ‌باز سیاسی» می‌شوند و یک‌سال «خیانت» تم اصلی جشنواره فیلم فجر می‌شود. در تمام این سال‌ها نیز سازمان سینمایی و شورای پروانه نمایشی حضور داشته است که غیر از همراهی و جهت‌دهی به ساخت این گفتمان‌های پوشالی و بی‌نتیجه و دور از مردم کار دیگری نکرده است. اینکه در روز سوم جشنواره فیلم فجر، بتوانید با قاطعیت از «ضد مردم»‌بودن جشنواره امسال صحبت کنید، فقط نتیجه ناکارآمدی این شوراها و مدیران سازمان سینمایی است.

تا کی قرار است قیمومیت و تصمیم‌گیری برای محتوا را بجای سپردن به الگویی سیاست‌گذارانه و طراحی خط‌و‌مشی عالمانه، به دست افراد خاصی بسپاریم که تحت‌تأثیر جریان‌های سیاسی و صنفی و سلیقه‌ای در شوراهای پروانه ساخت و نمایش هر روز نسخه جدیدی برای رأی خود بپیچند؟ اگر این روش کارآمد بود وضعیت سینما و فیلم ایران هر روز تا این اندازه اسف‌بارتر نمی‌شد.

آقایان شوراهای ساخت و نمایش، به‌راستی متوجه نشدید چگونه مردم این سرزمین در فیلم‌هایی چون «شیشلیک» و «بی ‌‌همه ‌چیز» و «زالاوا» به سخره گرفته شده‌اند؟ به حتم «نقد مردم» و و تذکر اشتباهات آن‌ها را باید انجام داد. اساساً هنر بدون دغدغه و نقد، هنر بی‌ارزش است، اما شما حق ندارید مشوق و تأییدکننده و حامی سینمای «ضد مردم» باشید.

شاید نمی‌دانید سینمای ضد مردم چه شکلی است؟

سینمای ضد مردم، سینمایی است که در آن مردم، خودشان قهرمان خودشان را بالای دار می‌برند، همه به کشتن او رضایت می‌دهند و پای نامه اعدام او انگشت می‌زنند و «حتی یک نفر» (حتی یک نفر، تأکید عجیب و پرتکرار شخصیت «دهدار» است در فیلم بی‌همه‌چیز) از یک روستای پر جمعیت در برابر این کار مقاومت نمی‌کند.

سینمای ضد مردم، سینمایی است که در آن مردم ایران چنان اسب‌های دونده مسابقه، چشم‌هایشان بسته شده است و در یک ایدئولوژی کمنیستی-اورولی زیر نظر رئیس بزرگ (Big Brother) گشنگی و فقر را ارزش می‌دانند و حتی شهدا را به مثابه کارگر نفهم همین ایدئولوژی تعریف می‌کند (در فیلم شیشلیک).

سینمای ضد مردم، سینمایی است که در آن خرافه طوری به جان تمام (تأکید می‌کنم: تمام) مردم یک روستا نفوذ پیدا کرده است که منجیِ جسم خود را (دکتر روستا را) که بارها جان آن‌ها را نجات داده است، می‌کشند و پای جنازه او به رقص و پایکوبی می‌پردازند (در فیلم زالاوا).

سینمای ضد مردم، سینمایی است که در آن جای شهید و جلاد عوض می‌شود. فیلم‌سازی که روزی برای مسبب اصلی حال امروز مردم، فیلم انتخاباتی ساخته است حالا در مقام حامی مردم بنشیند و از اینکه چرا استخوان مردم را زیر چرخ‌دنده‌های قدرت‌طلبی خود خرد کرده‌اید بیانیه صادر کند.

وقتی سینمای ایران را مقابل سینمای مردم‌دوست ژاپن می‌گذارم، وقتی تکریم از مردم را در سال‌های سخت رکود اقتصادی و خیانت و دزدی در سینمای آمریکا می‌بینم، حتی زمانی که به ادبیات کلاسیک و دینی خودمان رجوع می‌کنم و داستان عشق و برادری و برابری را در نظام مقدرات ایرانی می‌خوانم؛ درک الگوی ضد مردم برایم سخت‌تر و دردناک‌تر می‌شود.

انگار بعضی از کارگردانان ایرانی عادت کرده‌اند با پول این مردم فیلم‌ساز شوند و بعد پشت به همین مردم کنند و ضد آن‌ها فیلم بسازند. اخلاق روشنفکرمآبانه‌ای که در تاریخ ایران بسیار تکرار شده و مشکلش در همین حمایت ارگانی و سازمانی و دولتی مستقیم است.

روشن‌فکرمآب در دنیای امروز اساساً بی‌آرمان است. و شدیداً به دنبال اِتیکت می‌گردد. او دوست دارد به او بگویند مخملباف، عاشق این است که او را بی‌همه‌چیز معرفی کنند، چون این برچسب‌ها از او تافته جدابافته می‌سازد. و او دوست دارد تافته جدابافته باشد. این جنس روشن‌فکران فقط به دنبال لاس زدن روشن‌فکری با جذابیت‌هایی عمومی مردم هستند. به قول «احمد شاملو» (که روشن‌فکری‌اش به این جوجه‌رنگی‌ها شرف دارد):

«این‌ها روشنفکر نیستند، سگ سیر پر خورده هستند، که دماغشون خوب کار می‌کنه…» همین!