سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ بهمن ۱۳۹۹ در ۷:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب

نقد محمدتقی فهیم بر فیلم «شیشلیک»/ معاشقه با سرمایه، اشک برای گرسنگان

shishlik2

فیلم گرسنگی ساختن، گرسنه‌کشیده می‌خواهد یا اهل جهان کارگری از طریق پژوهش و پیوند خوردن با این اصلی‌ترین طبقه مولد جامعه. نمی‌شود با سرمایه ضد‌تولید معاشقه کرد و برای گرسنگان اشک ریخت.

سوره سینمامحمدتقی فهیم :فیلم شیشلیک فاقد قواعد سینمای مدعی ژانر است. ادعایی که برخی‌ها از پیش سعی کردند به آن الصاق کنند، یعنی کمدی سیاه!

عجب! حالا که فیلم را دیدیم نه کمدی است و نه سیاه و نه اساساً فیلمی که بدون اذیت به مخاطبش حال خوب ببخشد. بدتر از این، فیلم اذیت می‌کند. هیچ‌چیزش درست نیست. فیلم‌ساز نتوانسته حتی چند قاب زیبا و لذت‌بخش از منظر بصری بسازد. عقیم است. خنثی. بی‌بو. کم‌خاصیت برای کسانی که دنبال فیلم خوب و سینمای آرام‌بخش عمیق و معترض هستند. تعجب نکنید؛ فیلم می‌تواند آرام‌بخش باشد در عین اینکه عمیقاً مخاطبش را نسبت به اطرافش هشیار کند. او را در برابر ناملایمات اجتماعی ناشی از سوء سیستم ناراضی کند. چنین سینمایی هواخواه پیدا می‌کند. فیلمی که به خاطر ضعف در داستان‌پردازی و فقدان پرداخت و دوربین الکن بی‌کنشِ ناتوان در زیبایی‌سازی، فقط دادوبیداد دارد. بازیگران در نبود شخصیت مجبورند شلنگ‌تخته بیندازند و با انرژی‌سوزی مضاعف در مقام جبران کم‌کاری کارگردان و نویسنده برآیند؛ کاری که «رضا عطاران» در طول فیلم انجام داده است. او هر‌چه در چنته داشته به کار گرفته تا شاید مخاطبش را بگریاند، در بعضی لحظات به نیشخندش وادارد، ولی نمی‌تواند نه دلش را بسوزاند و نه از او لبخند بگیرد، چون شخصیتی در کار نیست. به ضرب‌و‌زور دست‌اندازی خودش و مردم که نمی‌شود. مخاطب، آگاه و باهوش است و زود می‌فهمد که این بامبول‌بازی‌های متأثر از لمپنیسم دلالی علیه او است. تا یکجاهایی می‌شود سر مخاطب کلاه گذاشت ولی برای همیشه نمی‌شود. اتفاقی که حالا در شیشلیک افتاده است. دست فیلم‌ساز بالاخره رو شده که از هنر و خلاقیت در ارائه فیلمی با ریخت‌وقیافه و خوش‌بصر ناتوان است.

ممکن است بپرسید پس شیشلیک چیست؟ اگر فیلم نشده پس چه موجود و مصنوعی است؟ حتماً فیلم شیشلیک یک‌چیزی شده و به‌ دردی هم می‌خورد. مثلاً برخی نماها و فصل‌هایش را می‌شود تقطیع کرد و فرستاد به خاستگاه و پایگاه دستمایه‌ای فیلم، یعنی فضای مجازی تا در صف سرگرمی‌سازی مبتذل، برخی را لحظاتی مشغول کند. مثلاً چند سکانس از هم‌آغوشی رضا عطاران و «پژمان جمشیدی» دارد که نوع میزانسن و حرکت دوربین دلالت بر هم‌جنس‌گرایی دارد (فریب تماشاگر!). خب، چنین دست‌پختی مستقلاً کارکرد جوک‌های غافلگیرکننده اینستاگرامی دارد و شاید در همان‌جا کار کند. تکرار سه‌باره چنین سازه اروتیکی تا نمای درشت از زیپ باز اصلاً موتیف نیست (بحث درباره سبک، که شوخی است)، بلکه بی‌تردید ابتذال در هنر است. اساساً دوربین مهدویان در شیشلیک بی‌حیا، بی‌اخلاق و قبح‌شکن است.

مرزهای روابط و مناسبات میان اعضای خانواده مخدوش است. پدر خانواده (جمشید هاشم‌پور) «بدمن» ناخواسته است. احترام و ارزش دورهمی خانواده را نقض می‌کند. مستبد سنتی نیست، احمق و آنتی‌پاتیک است. سفره را پایمال می‌کند. حقوق کودک نادیده گرفته می‌شود. یعنی زجرش می‌دهند. می‌شکنندش تا نفوذی شود، راپرتچی بار بیاید. مدرسه و معلم و ناظم را به سطحی‌ترین شکل و شمایلی تنزل می‌دهد. همه این‌ها در لحن زننده فیلم اتفاق افتاده. بد‌سلیقگی و فقدان تسلط بر میزانسن و از همه بدتر قاب‌بندی و پرداخت شعاری به متن و دیالوگ‌ها، باعث شده‌اند تا مضمون‌زدگی بروز کند؛ مضمونی که از ورای خانواده کارگر کشورمان می‌آید. فیلم کارگری ساختن کار هرکس نیست. «ویتوریو دسیکا» باید باشی یا حداقل رهرو سینمای با تشخص کارگری. فیلم گرسنگی ساختن، گرسنه‌کشیده می‌خواهد یا اهل جهان کارگری از طریق پژوهش و پیوند خوردن با این اصلی‌ترین طبقه مولد جامعه. نمی‌شود با سرمایه ضد‌تولید معاشقه کرد و برای گرسنگان اشک ریخت. بیرون می‌زند؛ یعنی همین چیزی که در شیشلیک اتفاق افتاده است. گرسنه و گرسنگان مستمسک خالی شدن بیشتر جیبشان برای افزودن بر حساب بانکی فلان مارکت می‌شوند. این نظر خارج از فیلم نیست، عین سروشکل اثر است. همه اجزای فیلم دلالت بر خدمت به جریانی از سرمایه‌داری دارد که مانع راه افتادن تولید و کارِ منتج به رشد و توسعه کشور است.

میزانسن‌ها هم طراحی شده‌اند برای خنده‌گیری؛ مؤلفه‌ای که در کمدی سیاه محلی از اعراب ندارد. اما فیلم‌ساز که این ‌گونه را نمی‌شناسد می‌افتد به قهقهه گرفتن. اما چون بلد نیست از پس همین کار هم برنمی‌آید. در نطفه می‌ماند. خفه می‌شود. همچنان‌که در کلیدی‌ترین فصل فیلم، شخصیت اول در میزانسی سیاه‌بازی و مطرب‌مآبانه قرار است از جمع گریه بگیرد. الحق که عطاران همه تجربه و توان بازیگری‌اش را خرج می‌کند، ولی وقاحت دوربین، لنزها، میزانسن و تقطیع نماهای مردم سرخوشِ بی‌خبر از واقعیت، کنشی در هر دو سو ایجاد نمی‌کند و هر چه بازیگر زَنجِموره می‌زند و مردم حاضر در مجلس صدای خنده‌هایشان بالاتر می‌رود، مخاطب فیلم بیشتر از فیلم بدش می‌آید. تحقیر مردم در اوج است.

خدا بیامرزد رفتگان همه را. قدیمی‌ها از روی تجربه می‌گفتند، می‌خواهی کسی را بشناسی و بدانی که عمق و سطح درکش چقدر است، ببین با چه کسانی نشست‌وبرخاست می‌کند. وقتی خبر ساخت شیشلیک با فیلم‌نامه‌ای از «امیرمهدی ژوله» منتشر شد، شوک عجیبی به علاقه‌مندان سینمای جدی وارد شد؛ نویسنده‌ای که دستمایه‌هایش خیلی پایین‌تر از استانداردهای سینمایی بود و پایگاه پذیرش او را فضای زردسالارانه مجازی رقم می‌زد. هم‌‌اویی که البته در مدیوم خودش -ساختن جوک‌های یک‌بار‌مصرف و استندآپ‌کمدی‌های روده‌بُر- موفق ظاهر شده بود.

همین‌طور، خدا بیامرزد، منتقد صاحب سبک جهانی، «رابین وود» را که حتماً آمرزیده خواهد شد چون دوران مفید بودنش بر برخی سلوک فردی‌اش غلبه داشت. وود می‌گوید فیلم‌سازانی که در هر قدم روبه‌جلو، بنیه تکنیکی و خصوصاً فرمی خود را تقویت می‌کنند بی‌تردید از حاشیه‌ها و سیاست‌زدگی دوری می‌کنند و متقابلاً پیوندشان با دستمایه‌های ادبی انسانی میهنشان محکم‌تر می‌شود، چرا‌که فرم جذاب و رادیکال، الزاماً اثر عمیق مضمونی می‌آفریند، یعنی کم‌کم به جرگه هنرمندان می‌پیوندند (نقل به مضمون). دقت کنید؛ این تحلیل صاحب‌نظری است که فیلم بی‌ارتباط با سیاست، اقتصاد و اعتراض را «ضد هنر» می‌شناسد، اما هم‌او به‌شدت در نقد بی‌هنران شبه‌سیاسی می‌تازد.

شیشلیک ، فیلم بی‌هنران است. بی‌فرم و هردمبیل است. فقدان شکل و ریخت، یکی از چند کمدین خوب سینمای ایران، یعنی رضا عطاران را سوزانده است.