سوره سینما – محمدصالح سلطانی : «مصلحت» یک فیلم عدالتخواهانه است. لحن، محتوا و بیانِ اولین فیلم حسین دارابی، در جهانِ عدالتطلبی شکل گرفته و حرفِ خلاصه و صریحی میزند. فیلم جدید تهیهکننده «دیدن این فیلم جرم است» بر خلاف فیلم قبلی، مناقشهبرانگیز نیست.
در میان تمام جریانات فکری و سیاسی کشور، دستکم ظاهراً اتفاق نظر کاملی بر سرِ اصالتِ عدالت وجود دارد و هیچکس چیزی را ارزشمندتر از عدالت نمیداند. اختلاف میان طرفهای مختلفِ دعوا از تعریف «عدالت» و مصادیق آن آغاز میشود که این فیلم با انتخاب یک سوژه سرراست و یک قصه صریح، از ورود به دعوای مصادیق پرهیز میکند. «مصلحت» اگرچه یک فیلم عدالتخواهانه است اما وارد بازیهای سیاسی درباره این مفهوم نمیشود و حرفی عمیقتر و ریشهایتر را وسط گذاشته است.
«مصلحت» تکلیفِ نسبتاً روشنی با مضمون خود دارد. این فیلم، بیش از آنکه دوگانهساز باشد، دوگانهسوز است و با طراحی روایتش، دوگانه «مصلحت-عدالت» را بیمعنی میکند. از منظر خالقان «مصلحت»، هیچ مصلحتی بالاتر از عدالت نیست و مصلحتی که در آن اجرای عدالت در نظر گرفته نشود، اصلاً مصلحت نام نمیگیرد. این حرفِ موردِ وثوقِ همگان، در «مصلحت» تبدیل به فیلمنامهای خوشریتم شده که با یک اجرای تکنیکیِ قابل قبول، در میان خوبهای فجر۳۹ قرار گرفته است.
یک دعوای یکطرفه
مضمون «مصلحت» مانند فیلم قبلی تهیهکنندهاش، بر دعوای بین دو گروهِ انقلابی یا اصطلاحاً «خودی» استوار است. این جا هم مثل «دیدن این فیلم جرم است»، دو گروه انقلابی با دو رویکرد متضاد بر سر یک مساله واحد، به جنگ یکدیگر میروند. در «مصلحت» اما برخلاف فیلم قبلی که از قضا پس از دو سال توقیف، همین روزها اکران عمومی شده، روند قصه امیدوارکنندهتر و پایان فیلم، شیرینتر است.
دعوای خودیها در «مصلحت»، یکطرفهتر از آن است که مخاطب را درگیرِ پرسشهایی جدی کند. این شاید بزرگترین ضعف فیلم باشد؛ اینکه بدمنها نه شخصیتپردازی درستی دارند و نه استدلالِ قانعکنندهای. شاید بهترین نمونه برای بدمنهای خیرخواه در سینمای ایران، کاراکتر «سلحشور» در «آژانس شیشهای» باشد که اتفاقاً با رویکردی مصلحتمحور، به دنبال حل مساله گروگانگیری بود.
قاضی و مامورِ مصلحتگرای «مصلحت» اما نمیتوانند برای کاری که میکنند، استدلال قانعکنندهای بیاورند و برای تماشاگر فیلم، درکشدنی نیستند. برای همین، تقریباً از دقایق میانی فیلم مخاطب منتظر آن اتفاق بزرگی است که باید در قصه بیفتد و میافتد. اتفاق بزرگی که حرفِ فیلم را در ذهن بیننده، تثبیت کرده و «مصلحت» را در آستانه تبدیلشدن به یک فیلم ناامیدکننده ضدساختار، به فیلمی امیدبخش بدل میکند.
فرم خوب، تکنیک امیدوارکننده
«مصلحت» آنچیزهایی که از یک کارگردان فیلماولی انتظار داریم را نه کامل، اما تا حد قابل قبولی محقق میکند. همه اجزای فیلم، تقریبا در یک سطح و متوازن شکل گرفتهاند. شلختگی و پراکندگی در روایت به چشم نمیخورد و فیلمنامه، ریتم درستی دارد. در میان گروه بازیگران، فرهاد قائمیان پایینتر از حد انتظار است و وحید رهبانی در ادامه روند رو به رشد خودش حرکت کرده است. حسین دارابی در فیلم اولش، سوژهای مهم را با فیلمنامهای روپا و تکنیکی قابل قبول در هم آمیخته و یک فیلمِ جدی و امیدوارکننده ساخته است. فیلمی که انتظارات را از او برای آثار بعدی، بالا میبرد.
حرفهای ناگفته روی پرده
«مصلحت» فیلمِ محتواست. مضمون، پیام کلی یا به عبارت خودمانیتر «حرف» فیلم، تازه نیست اما بازگویی آن به زبان سینما، تازگی دارد. تاریخ انقلاب اسلامی پر از این حرفهاست که میتوانند در قالب یک قصهی خوب، روی پرده بیایند. محمدرضا شفاه در ادامه روندی که با «دیدن این فیلم جرم است» آغاز کرد، با «مصلحت» نشان میدهد که برای گفتنِ حرفهای مهمِ کمترگفتهشده در مدیوم سینما مشتاق است. حتماً تماشاگران هم از دیدن فیلمهای ملتهبِ جدی بر روی پرده نقرهای، استقبال میکنند.
منبع: خبرگزاری آنا