سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۷ بهمن ۱۳۹۹ در ۷:۰۰ ب.ظ چاپ مطلب

نقد سیدمحمد حسینی بر فیلم‌های «تک تیرانداز» و «رمانتیسم عماد و طوبا»/ سنت «رَمبو‌»سازی

tirandaz-romantism

سیدمحمد حسینی در مطلبی که در شماره چهارم نشریه «نقدنوشت» منتشر شد، درباره دو فیلم «تک تیرانداز» و «رمانتیسم عماد و طوبا» نقدی به رشته تحریر درآورد.

سوره سینماسیدمحمد حسینی : نقد سیدمحمد حسینی فیلم‌نامه‌نویس و منتقد سینما بر دو فیلم «تک تیرانداز» و «رمانتیسم عماد و طوبا» به شرح زیر است:

تک ‌تیرانداز

اگر فیلم را با مؤلفه‌های ذاتی سینمای دفاع مقدس بسنجیم با اثری متوسط به پایین و در وضعیت سخت‌گیرانه ضعیف روبه‌رو هستیم. بااین‌حال اگر تک‌تیرانداز را با معیارهای سینمای جنگ بسنجیم و انتظار یک اثر عصر جمعه‌ای تلویزیون را داشته باشیم فیلم با نمره‌ای قابل‌قبول مواجه خواهد بود.

فیلمی که قصد دارد مقدمات عملیات خیبر و تلاش‌های شهید «عبدالرسول زرین» را برای موفقیت در این عملیات تصویر کند اما با داستان لاغر و کم‌مایه خود به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند از قامت یک رپرتاژ آماری که در تیتراژ پایانی قید می‌گردد بالاتر برود. و این نکته درست همان خطایی است که مسئولین امر در رویکرد اولیه خود به نگارش متن و تولید اثر بر مبنای زندگی شهید داشته‌اند. این سنت «رمبو‌»سازی از شهدا و دادن آمارهایی که گویی بناست در گوشه‌ای از کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت گردد و به نظر می‌رسد دوستان می‌خواهند با این گزاره‌های آماری، در وجهی خود‌توجیه‌گرایانه پاسخی درون انقلابی به فیلم تک‌تیر‌انداز آمریکایی بدهند و به‌طور مثال برای مخاطب احتمالاً کم‌سن‌وسال‌تر بگویند که «کریس کایل»ِ آمریکایی قریب به ۳۰۰‌شلیک موفق داشته و شهید زرین ما ۷۰۰تا و با این آمار بی‌شک ما از آمریکا سه‌-هیچ بازی را برد‌ه‌ایم. در‌حالی‌که عزیزان فراموششان شده که اساساً نقطه عزیمت دفاع مقدس با جنگ و میلیتاریسم آمریکایی متفاوت است و اگر آن‌ها را می‌توان با آدمکشی‌هایشان شناسایی کرد، دفاع مقدس سرشار از قواعد پهلوانی است و اتفاقاً نمی‌توان قهرمانانش را از دل تعداد زیاد آمارها و سرزمین‌های تسخیر‌شده و تانک‌های منهدم‌شده دشمن و اسراء جست‌وجو کرد بلکه آنچه دفاع مقدس را تبدیل به برهه‌ای بی‌بدیل از تاریخ ایران و جهان می‌کند درست همین وجوه انسانی و متعالی آن است.

شاهد مثال قوی برای این ادعا شاهکار ماندگار و بی‌بدیل مستند دفاع مقدس ما یعنی مجموعه روایت فتح سید شهیدان اهل قلم است که در سراسر پنج فصل آن پدیده‌ای که هرگز به چشم نمی‌خورد و حتی به‌قرار یک خط گفتارمتن ساده هم اعتبار حضور ندارد برخورد آماری با فتوحات رزمندگان است. گویی در مرام آوینی سنت قهرمانی دفاع مقدس ناظر به سلاح و ابزار و آمار و قدرت و حتی قومیت و نژاد و تبار نیست.

در نگاهی دقیق‌تر قهرمان دفاع مقدس متمایز با قهرمان سینمای جنگ که از دل انگاره «اراده معطوف به قدرت» نیچه بیرون می‌آید و بناست نماد اراده و قدرت و بی‌رحمی قساوت باشد. ازقضا انسانی است با سه مؤلفه که او را دچار پیچیدگی در روایت و تصویر می‌کند:

اینکه قهرمان دفاع مقدس به‌جای اراده معطوف به قدرت واجد عزم ناظر به جهاد و اقامه حق است ازاین‌رو قواعد مبارزه‌اش و قواعد کشتن طرف مقابلش فرق می‌کند.

آنکه قهرمان دفاع مقدس واجد مرام‌نامه نانوشته‌ای است که فراتر از تمام قواعد جنگی و حتی گاهی محاسبات عقلی قرار می‌گیرد و در بیشتر موارد او چنان مبتنی بر مرامش رفتار می‌کند که مخاطب از این‌همه انسانیت و رأفت و اخلاق حاکم بر رفتارش دچار حیرت می‌شود و او را به‌جا نمی‌آورد و دست‌آخر به دلیل همین مرام پهلوانی تمجیدش می‌کند.

اینکه قهرمان دفاع مقدس مضاف بر عزم و مرام در سویدای درون خود دردی پنهان دارد که او را مجاب به سلوکی عارفانه و صیرورتی استعلایی می‌نماید و «اسفار اربعه» ملاصدرا را در همان مسیر کوتاه عمر خود طی می‌کند تا آنجا که امام(ره) در توصیف آن‌ها به‌صراحت بیان می‌کند که راه صد‌ساله را یک‌شبه طی کرده‌اند.

اما این‌ها همه گمشده فیلم تک‌تیر‌انداز ایرانی هستند. شهید زرین در تک‌تیر‌انداز اساساً جغرافیای دفاع مقدس ندارد و این اشکال مهم‌ترین چالش فیلم‌نامه نحیف اثر است.

در خصوص تکنیک اجرایی هم اثر در پاره‌ای از موارد چنان خام‌دستانه عمل می‌کند که آن را از سطح کیفی یک اثر سینمایی بر پرده عریض فروکاست می‌دهد به یک فیلم تلویزیونی که با بودجه محدود ساخته شده و اساساً لجستیک محدود اجازه اجرایی از این قدرتمندتر به فیلم‌ساز نمی‌داده. به‌خصوص در صحنه‌های جنگی این ضعف ملموس‌تر است و تصویری که فیلم از افسر عراقی تک‌تیرانداز ارائه می‌کند همان کلیشه‌های مرسوم فیلم‌های جنگی دهه شصت را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند که رمق و قوت جدی‌گرفته شدن ندارند.

رمانتیسم عماد و طوبا

فیلم در قالب عاشقانه‌ای روان و داستانی معمولی و کمی شبه‌فانتزی دو مسئله و مشکل اساسی سینمای ایران را پشت سر گذاشته و به‌راحتی موضوع خود را بیان می‌کند.

نخست اینکه فیلم مملو از رنگ است و چونان رودخانه‌ای زیبا و شاعرانه و خوش‌آب‌و‌رنگ به نظر می‌رسد که در میان آثار بی‌رنگ و بی‌رمق حوزه سینمای اجتماعی که اساساً بناست تصویری ذاتاً چرک از فضای پیرامونی را به مخاطبان عرضه کنند، یک اثر ممتاز و دوست‌داشتنی غیر‌معمول محسوب می‌شود. فیلم تصویری رنگی و فوق‌العاده زیبا از تهران و گیلان ارائه می‌دهد به‌نحوی‌که حس زیبایی‌دوستی مخاطبان خود را در فضایی رمانتیک تحریک می‌کند تا آنجا که با استفاده از تابلوهای مشهور نقاشی و پنجره‌های رنگی و دکور استادانه، رنگ را با سخاوت بر جای‌جای اثرش جاری می‌کند و مخاطب را به ضیافتی الوان دعوت می‌نماید؛ هرچند پنجره‌های رنگی‌اش به‌جای بهره بردن از گره‌چینی‌های زیبای یزدی برساختی روشنفکرانه از تابلوی مشهور مربع‌های «پیت موندریان» است اما بااین‌حال بازهم تقدیس و تقدیم رنگ در سینمای بی‌رنگ و خاکستری ایران خود نوعی حرکت رو‌به‌جلو و احترام به روح زیبا‌پسند مخاطب ایرانی به‌حساب می‌آید. رنگی که در گوشه‌گوشه اثر -از درودیوار تا ماشین و لباس و پنجره و فضاهای عمومی- جاری است و امتداد می‌یابد.

بعدالتحریر

تقدیر عجیبی است که نگارش این سطور مقارن شده با شب درگذشت «علی انصاریان» یکی از بازیگران اصلی فیلم رمانتیسم عماد و طوبا. برایش از پیشگاه باری‌تعالی طلب مغفرت دارم.