سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۷ بهمن ۱۳۹۹ در ۷:۳۲ ب.ظ چاپ مطلب

نقد سیدعلی سیدان بر فیلم‌ «مصلحت»/ آشنایی‌زدایی از جمهوری اسلامی

maslehat2

کار مهم و اصلی فیلم «مصلحت» این است که از تصویر عمومی‌شده نظام جمهوری اسلامی «آشنایی‌زدایی» می‌کند.

سوره سینماسیدعلی سیدان :کار مهم و اصلی فیلم مصلحت این است که از تصویر عمومی‌شده نظام جمهوری اسلامی «آشنایی‌زدایی» می‌کند. این تصور عمومی‌شده را هم رسانه‌های رسمی نظام برساخت کرده‌اند و هم رسانه‌های ضدانقلاب. رسانه را در اینجا به معنای عام کلمه به کار می‌برم که شامل همه ابزارهای ارتباط فرهنگی است. ما در محاورات روزمره درباره جمهوری اسلامی احکام کلی و عمومی صادر می‌کنیم و پدیده جمهوری اسلامی را ابژکتیو و یکپارچه می‌پنداریم. حتی بسیاری از طرفداران نظام نیز همین‌طور فکر می‌کنند و معتقدند که همه این‌ها «سروته یک کرباس‌اند»!

فرصت تحلیل دلایل به‌وجود آمدن این انگاره در افکار‌عمومی نیست. اگر حاکم بودن این وضع را بپذیریم، می‌توان گفت که دستاورد چنین فیلم‌هایی شالوده‌شکنی از این انگاره و آشنایی‌زدایی از نظام است. می‌توان یکی از دیالوگ‌های مهم فیلم را که نماینده مضمونی است که می‌گویم به یاد آورد. آنجا که وکیل خانواده آریا به «بازپرس جلالی» می‌گوید: «این چه قدرتی است که به آدم‌های خودش هم رحم نمی‌کند؟!» تصور این وکیل از نظام، همانند تصور بسیاری از ما یک تصور بسیط است که بااطلاع از پیچیدگی‌های روابط قدرت در درون نظام متعجب می‌شویم.

مصلحت در کلیت خودش، نمایانگر ستیز درونی نیروهای حاکمیت است. اینکه برخلاف تصویر عمومی و رایج، نزاع اراده‌ها تا بالاترین سطوح نظام وجود دارد و ما با یک حکومت توتالیتر، یکپارچه و دارای یک نظام طولی قدرت طرف نیستیم. بلکه نظام، دربرگیرنده اراده‌های متعارضی است که این اراده‌ها در عرض هم وجود دارند؛ هم اراده‌های فاسد و ریاکار و هم اراده‌های صالح و بااخلاص. چرا چنین دستاوردی مهم است؟ چون علاوه بر اینکه قدرت سوژه‌یابی، ایده‌پردازی و قصه‌گویی را در سینما بالا می‌برد، درام و کشمکش را که محمل طرح مسئله است از بیرون نظام به داخل نظام می‌کشاند و زمین‌بازی را عوض می‌کند. حالا بیننده با فضایی مواجه است که در آن انواع و اقسام نیروها درگیر هستند و سرنوشت هر چه باشد درون نظام رقم می‌خورد؛ امری که قطعاً به مذاق جریان رسانه‌ای ضدانقلاب خوش نمی‌آید. زیرا آن‌ها تمایل دارند که سرقفلی نقد و اعتراض به سیستم همواره در دست آن‌ها باشد و سیستم فقط چهره محافظه‌کار خودش را به نمایش بگذارد تا بتوان آن را به‌راحتی محکوم کرد.

این، کاری است که در شرایط کنونی از مدیوم سینما برمی‌آید و مدیوم‌های دیگر توان و ظرفیت چنین عملیاتی ندارند. سینما این قابلیت مهم را دارد که افراد را در جهان خود غرق کند و قصه‌ای را برای مخاطب تعریف کند که الهام‌بخش او بیرون از سالن سینما هم باشد؛ و مصلحت به‌درستی این قابلیت سینما را تشخیص داده و جهانی خلق کرده که جز در سینما در جای دیگری نمی‌توان آن را ساخت.

اگر بناست نقدی جدی به فیلم مصلحت بنویسیم، نباید این مسئله اساسی را فراموش کنیم. اگر می‌خواهیم میزان توفیق فیلم را بسنجیم، نباید مسئله اساسی فیلم را فراموش کنیم و فیلم را به تکه‌تکه‌های سکانس و پلان و شخصیت و موقعیت و… فروبکاهیم. بلکه باید توفیق یا شکست فرم فیلم در رسیدن به این هدف را مورد پرسش قرار دهیم.

از این منظر درام فیلم بسیار نفس‌گیر است و گره در گره می‌اندازد و این التهاب و تنش را تا مرز ناامیدی مطلق جلو می‌برد و به وضعی می‌رساند که بخش قدرت‌طلب و فاسد سیستم در معرض پیروزی نهایی قرار می‌گیرد و همه راه‌ها به روی بخش درستکار نظام بسته می‌شود. تا اینجا، داستان بسیار تکان‌دهنده و درست جلو می‌رود؛ اما گره‌گشایی ناگهانی و پرداخت‌نشده، کار دست فیلم می‌دهد. ما تا اواخر فیلم نمی‌دانستیم که «آیت‌الله مشکاتیان» از کم‌و‌کیف پرونده فرزندش مطلع نیست و نمی‌داند او قاتل است و به‌محض اطلاع دستور برخورد داده است. اینکه یک اطلاع ساده را از مخاطب دریغ کنی و برای آنکه قصه فیلم شکل بگیرد آن را پنهان کنی و در انتها آن را ناگهان رو کنی، نامش گره‌گشایی نیست. این ضعف، کار را به‌جایی رسانده که عده‌ای این تفسیر را از فیلم ارائه کنند که آقای مشکاتیان از ترس آبرو و میز قدرتش حاضر شد که پسرش را اعدام کند! که البته این تفسیر با توجه به کدها و شواهد دیگر فیلم بسیار اثبات‌ناپذیر است. خضوع شخصیت و اذکاری که می‌گوید و خاطره‌ای که از مواجهه با شهید بهشتی تعریف می‌کند و درنهایت موزاییک لقی که تعمیر می‌کند، چنین تصویر دهشتناکی از آیت‌الله مشکاتیان نمی‌سازد که حاضر باشد برای حفظ قدرت، فرزندش را قربانی کند.

درباره فرم فیلم باید در فرصت مفصل‌تری نوشت. اجمالاً اینکه فیلم در مقام طرح مسئله، بسیار قابل‌دفاع و موفق است و کارکرد صحیحی دارد. مدیوم سینما هم برای طرح این مسئله به‌درستی انتخاب شده است و نشانه امیدبخشی از جدی گرفتن سینما در میان نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی است؛ اما این طرح مسئله کاش می‌توانست با شکل و فرم درست‌تری امتداد پیدا کند و اثر را ماندگار کند. اینجاست که نقد می‌تواند راهگشای مسیر فیلم‌ساز جوان ما باشد. به‌ویژه آنکه مسیر درست آشنایی‌زدایی از جمهوری اسلامی، مسیر خطیری است و در معرض هزاران لغزش.