سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ بهمن ۱۳۹۹ در ۳:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب

نقد میلاد دخانچی بر فیلم‌های «یدو»، «تی‌تی» و «گیج‌گاه»/ رویارویی خرد مدرن و جنون حاشیه

yadoo-titi-gijgah

میلاد دخانچی در مطلبی که در شماره پنجم نشریه «نقدنوشت» منتشر شد، درباره سه فیلم «یدو»، «تی‌تی» و «گیج‌گاه» نقدی به رشته تحریر درآورد.

سوره‌سینمامیلاد دخانچی : نقد میلاد دخانچی دکترای مطالعات فرهنگی و پژوهشگر حوزه سینما بر سه فیلم «یدو»، «تی‌تی» و «گیج‌گاه» به شرح زیر است:

«یدو»

«مهدی جعفری» برای ساخت یدو همه‌چیز در خورجین خود داشت: تجربه کارگردانی، تجربه کار با بچه‌ها، طراحی صحنه خوب، فیلم‌برداری و نورپردازی عالی، موسیقی‌های بجا و البته بازیگرانی پا‌به‌کار و متناسب با نقش، اما جای یک‌چیز خالی بود: فیلم‌نامه!

یدو نه قصه منسجمی دارد و نه شخصیتی مناسب پرده، گویی جعفری داستان کوتاهی را خوانده، خوشش آمده و روی همان خوش‌آمدن، قمار بزرگی کرده است. یدو داستان مادری است در آبادان که به دلایل تقریباً نامشخص علاقه‌ای به ترک دیار خود در دوره جنگ ندارد و علی‌رغم اصرار یدو پسر نوجوانش ترجیح می‌دهد اقتصاد خانواده خود را با تکیه بر بُزهای شیردهش اداره کند. در این میان یدو در خیابان‌های آبادان سرک می‌کشد و در این سرکشیدن‌ها با موقعیت‌ها و شخصیت‌هایی روبه‌رو می‌شود؛ موقعیت‌ها و شخصیت‌هایی که هیچ‌کدام پایدار نیستند و حذف هرکدام از آن هیچ ضربه‌ای به سکانس پایانی فیلم نمی‌زند.

yadoo

درواقع جعفری تلاش کرده سبک نئورئالیسم را در کوچه‌پس‌کوچه‌های آبادان دهه شصت پیاده کند اما این نئورئالیسم چنان یارای جعفری نیست چراکه از اساس داستان بر اساس خواسته‌ها و آرزوهای یدو نمی‌چرخد. اگر برفرض یدو باید مهماتی و یا حتی آذوقه‌ای برای خانواده خود تأمین می‌کرد و در این مسیر با مشکلاتی مواجه می‌بود آن‌وقت سبک جعفری به کمکش می‌آمد، اما اینکه مادر نمی‌خواهد ترک دیار کند و اگر هم بخواهد نمی‌خواهد بُز خود را رها کند، دستمایه‌های کافی برای عرضه نئورئالیسم نیست. همچنین به نظر می‌رسد جعفری نسل جدید را در معادله روایی خود لحاظ نکرده: آیا واقعاً او انتظار دارد هم‌سن‌‌وسال‌های یدو در منزل و یا در سینما به تماشای یدو بنشینند؟ بعید است. گویی جعفری این فیلم را تنها برای دل خود ساخته و هیچ التفاتی به انتظاری که از او بعد از فیلم سخت و تحسین‌شده ۲۳‌نفر می‌رفته نداشته است. و اما یک سؤال: امثال جعفری قبل از ساخت فیلم‌های خود با چه کسانی مشورت می‌کنند؟ آیا کسی نبوده به او بگوید که علاقه یک مادر آبادانی به بُزش با امروز ما چه‌کار؟ آری می‌فهمم بُز اینجا استعاره است، اما استعاره‌ای بی‌جان. جعفری همه ما را ناامید کرد.

تی‌تی

گویی بین «ارسلان امیری» و «آیدا پناهنده»؛ این زوج هنری و پرکار سینمای ایران، یک علاقه مشترک ایجاد شده: تقابل جنون و عقل! درون‌مایه مشترک زالاوا و تی‌تی همین است: رویارویی خرد مدرن و جنون حاشیه. در زالاوا استوار و خانم دکتر عقل مدرن را نمایندگی می‌کنند و در تی‌تی آقای فیزیک‌دان (پارسا پیروزفر). در زالاوا اهالی ده جنون و خرافه خارج از عقلانیت مدرن را نمایندگی می‌کنند و در تی‌تی ، این «تی‌تی» است که به جنون، کولی بودن و خارج ماندن از منطق شهر متهم است. اگر این قضاوت به دعوای زن‌و‌شوهری نمی‌انجامد باید گفت به‌مراتب زالاوا در پرداخت و به جان هم انداختن عقل و جنون موفق‌تر عمل کرده است. تی‌تی جاه‌طلب است و همین جاه‌طلبی کار دستش داده است. کاملاً واضح است که با کنار هم قرار دادن فیزیک‌دانِ بی‌روح طبقه متوسط شهری که به‌زعم خود درصدد نجات بشریت است و دختر روستایی خدماتی که رحِمش در اجاره دیگران است، پناهنده می‌خواهد علاوه بر قصه‌گویی، حرف‌های فلسفی نیز بزند! او احتمالاً می‌خواهد تحت‌تأثیر جهان پست‌مدرن به خرد مدرن حمله‌ور شود و با عشق پاک زنی زیبا، ساده و درعین‌حال چموش، عقلانیت شهر را به سخره بکشد. اما افسوس که ابداً در این مسیر موفق نیست.

titi

اساساً این فیلم‌نامه بارکش چنین پروژه‌ای نیست؛ هم به خاطر موقعیت طراحی‌شده و هم حفره‌های فیلم‌نامه. چرا باید تی‌تی از «ابراهیم» خوشش بیاید؟ کدام فقدان تی‌تی را ابراهیم پر می‌کند؟ اگر واقعاً عشق تی‌تی به ابراهیم عاری از جنسیت است، این دقیقاً چه نوع عشقی است؟ معلوم نیست! چرا «امیر ساسان» از همان ابتدا از دادن کاغذ مهم به ابراهیم سرباز می‌زند؟ معلوم نیست! چرا او دست به باج‌گیری‌های پیاپی می‌زند درحالی‌که به‌راحتی می‌تواند کاغذ را به ابراهیم داده و او را حذف نماید؟ اساساً کاراکتر امیر ساسان رحِم فروش است یا عاشق؟ چرا ابراهیم به‌یک‌باره تصمیم به اجازه خروج دختر خود می‌دهد و… . مقصود اینجا غلط‌گیری از فیلم‌نامه نیست، مقصود پررنگ کردن عدم تناسب ظرف و مظروف است. نمی‌شود هم مذمت عقل مدرن سخن‌سرایی کرد، اما ابژه شدن زن در نظام سنتی را به نقد کشید و هم‌زمان به عشق افلاطونی زنانه اصالت داد و هم اجازه خروج بچه را صادر کرد! نه نمی‌شود. حداقل با این فیلم‌نامه نمی‌شود! پناهنده بیش‌ازحد به علاقه فلسفی خود و همسرش «پناهنده» شد و قصه را قربانی تأملات فلسفی خود کرده است. از بازی خوب «الناز شاکر‌دوست» البته نباید غافل نشویم که به‌خوبی از عهده نقش برآمده و اما در مقام قیاس، «هوتن شکیبا»ی ابلق به‌مراتب بهتر از هوتن شکیبای تی‌تی عمل می‌کند. شاید مشکل از بازی نیست؛ مشکل همچنان از فیلم‌نامه است.

گیج‌گاه

اینکه با ارجاع سانسور و ویدئوهای یواشکی و جمع‌کردن‌های میهمانی‌های شبانه و تعارض فرهنگ رسمی و عمومی دهه شصت و هفتاد با چاشنی نوستالژی سینما فیلم طنز بسازیم اساساً ایده‌ای دستمالی‌شده و تکراری نیست؟ بعد از نهنگ عنبر چند بار باید این ایده دستمایه‌های کمدی شود؟ کمدی‌هایی که ازقضا به‌زحمت لبخند بر لب‌های ما می‌نشانند.

gijgah

گیج‌گاه گیج است، نه بازی خوبی دارد نه حرف خاصی و نه می‌خنداند. اگر به شما بگویند با شاهنامه و کاراته و ناپدری و فیلم هندی و ویدئوکلوپ و ازدواج مجدد و مواد مخدر یک جمله بسازید محصولش می‌شود همین. می‌شود گزاره‌ای آ‌ن‌چنان بی‌ربط و بی‌سروته‌ که گویی از زبان کسی بیرون آمده که به گیجگاهش چیزی خورده شده باشد؛ چیزی شبیه به گیج‌گاه. بعد از خط فرضی این دومین فیلمی بود که استحقاق حضور در جشنواره را نداشت. بگذریم که حضور «حامد بهداد» نیز به‌شدت بی‌ربط است و در مسیر بازیگری پرادعا و بیرون قابش، یک ابهام بزرگ.