سوره سینما – سیدسعید هاشمزاده :یک : یدو ایده داستانی جذابی دارد. خانوادهای که در اوایل جنگ هشتساله تن به ترک شهرش نمیدهد. این ایده تکخطی در خود کشمکشی غنی و پرتنش دارد. فیلم هم با همین کشمکش از آغاز تا پایانش دستوپنجه نرم میکند. فیلم دوم «مهدی جعفری» در داستان بشدت جلوتر و با ایدهای نابتر روبهروست. ایدهای که منجر میشود دلهره و تنش بتواند هرلحظه در داستان شدتش بیشتر و بیشتر شود.
دو: اما یدو تنها یک ایده دارد و داستانپردازی یک ایده نیازمند داستانهای فرعی قانعکننده، پرکشش و متصل به ایده اصلی است و نیز شخصیتهایی که هرکدام در شبکه خردهداستانها و روایت قابلقبول و مؤثر باشند. یدو داستان دوم یا لایه دوم داستانی پرکششی ندارد. پر از خردهقصه است که در بستر ایده اولیه تعریف میشود اما نمیتواند همطراز با آن جذابیت ایجاد کند. بهعنوانمثال ایده داستانی بُز شیردهی که برای کاراکتر مادر ارزشمند است بااینکه در لایه دوم داستانی میخواهد پراهمیت جلوه کند بدون ضرورت باقی میماند، ما نمیتوانیم ضرورت علاقه مادر یدو به آن را بیابیم همانطور که ماندن مادر یدو تا مرز قانعکنندگی برای ما پیش میآید اما این اتفاق نمیافتد. فیلمنامه در ایجاد ضرورت است که نمیتواند ما را در اتصال به شخصیتهایش قانع کند.
سوم : کارگردانی مهدی جعفری در یدو سبکوسیاق متفاوتی در نسبت با ۲۳نفر، اثر قبلیاش دارد. او به سبکی شیوهپردازانه پلان-سکانس را برای گذر زمان انتخاب میکند و با این راهکار میکوشد روندی سیال در سیر زمانی وقایع را دنبال کند. دو پلان-سکانس که در آن زمان تغییر میکند یکی در خانه یدو و دیگری در کنار رودخانه اتفاق میافتد که هر دو چیدمانی دقیق دارند و دومی، یک طراحی صحنه تئاتریکال که در نوع خود نقاشی است بینظیر. تصویری از لوازمخانگیهای متعددی که در میان سبزهزار با فاصله از یکدیگر و در چیدمانی خارج از بافت واقعگرایانه اثر چیدمان یافته است. دوربین به این اینستالیشن سرک میکشد و هنگامی از درون آن بیرون میآید که زمان تغییر کرده است.
چهارم: اما این سبک و سیاق در فیلم دوم مهدی جعفری انسجام و ریتم نمیسازد بلکه در دو فصل میآید و ناپدید میشود. انتظار میرفت که چنین ترفند تصویری در میزانسن و حرکت دوربین تبدیل به ایده اصلی بصری فیلم شود که اینگونه نیست. مهدی جعفری در باقی فیلم کارگردانی یک فیلم داستانی با تقطیعهای استاندارد را از خود ارائه میدهد. شیوهای که بههیچعنوان در بافت دو فصل ذکرشده حل نمیشود.
پنجم: بازیگری و بازیگردانی اثر قابلتوجه است. این دو عنصر بیشازپیش به باور ما از فضاسازی و داستان فیلم کمک میکند. اجرای قابلقبول بازیگران کودک و نوجوان به همراه بازی خوب «ستاره پسیانی» که به یاد ندارم نقشی را اینگونه متفاوت اجرا کرده باشد. حفظ و تداوم لهجه، ژستها و اندازه بودن احساسات به نظر کمک شایانی در نمایش شخصیت مادر به او کرده است. بااینحال زمانی که باید اوج احساسات و غلیان شخصیت مادر را در کنار لنج دید، چون فیلمنامه اثر نتوانسته تا این عشق به بُز شیرده را برای ما تبدیل به ضرورتی جداناشدنی از کاراکتر کند تمام اجرای این فصل از بازی پسیانی هدر میرود و تبدیل به صحنهای زیادهگو میگردد.
ششم: یدو از مقدمهچینی، ایجاد ضرورت، غرق شدن در خردهداستانهای ناکارآمد رنج میبرد. بازیهای خوب بازیگران با شوخیهایی که خارج از دهان شخصیتهاست و از بیرون به درون متن آمده بیثمر میشود و کلیت فیلم را دچار پرش در انسجام روایت میکند. به این شکل است که یدو فیلمی متوسط میشود، فیلمی میانهرو.