سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۹ اسفند ۱۳۹۹ در ۴:۳۲ ب.ظ چاپ مطلب
به مناسبت سالگرد درگذشت هنرمند نستوه؛

فرج‌الله سلحشور: معتقدم که گویاترین زبان، هنر است

salahshoor

فرج‌الله سلحشور معتقد بود اگر بخواهیم انقلاب و ارزشهای انقلابی را که اهداف آن است، در جامعه پرورش و گسترش بدهیم، بایستی با زبان هنر به این مقوله بپردازیم چون گویاترین زبان، هنر است.

سوره سینما – فروردین ۱۳۸۳، مجله ادبیات داستانی گفتگویی نسبتاً مفصل با فرج‌الله سلحشور، کارگردان آن روزهای سینما و تئاتر ایران ترتیب می‌دهد. شمسی خسروی، روزنامه‌نگار مجله در این فرصت با او درباره چگونگی ورودش به هنر و البته تشکیل حوزه هنری می‌پردازد. البته سلحشور در آن سال‌ها پس از ۲۰ سال می‌گوید چه شد او حوزه هنری را رها کرده و در تبیان مشغول به کار می‌شود. خواندن این مصاحبه تاریخی در سالگرد درگذشت این هنرمند نستوه، قابل‌تأمل است.

***

فرج‌الله سلحشور در سال ۱۳۳۱ در قزوین به دنیا آمد. آرمان‌های اعتقادی و انقلابیش او را به حضور فعالانه در مساجد و مراکز مذهبی جذب کرد. در سال ۱۳۵۶ به همراه تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تماشای نمایش «حجر بن عدی» رفت. دانشجویان با تأثیرپذیری از فضای مذهبی و اعتراض‌آلود نمایش به سربازان رژیم پهلوی حمله کردند که بیرون از مسجد بودند، دیدن این صحنه ها و تأثیر هنر او را به بازی در نمایش جذب کرد و به این باور رساند که هنر گویاترین زبان است.

سلحشور از آن زمان تاکنون در امر نویسندگی، اجرا و کارگردانی تئاتر و سینما حضور داشته و همچنین وی یکی از افرادی بود که در سال ۱۳۵۷ با همکاری عده‌ای از هنرمندان عرصه‌های مختلف هنری حوزه هنر و اندیشه اسلامی (حوزه هنری فعلی) را پی‌ریزی نمودند. او تا سال ۱۳۶۳ مسئولیت واحد تئاتر حوزه را به عهده داشت. وی، هم اکنون نیز مسئول و موسس تبیان است و در زمینه تحقیق و نگارش قصص قرآنی و روایات و احادیث ائمه فعالیت دارد. گفتگوی ما با ایشان را می‌خوانید:

کار در زمینه سینما و تئاتر را از چه زمانی شروع کردید؟

سلحشور: از سن بیست و شش سالگی که به عنوان یکی از نیروهای مسجدی به تماشای نمایش رفته بودم و تأثیر آن را دیدم و در واقع با یک هدف و آرمان مشخص به سمت نمایش رفتم. چون تأثیر نمایش مذهبی «حجر بن عدی» را در اذهان ملت دیدم. مردم بعد از دیدن آن نمایش بیرون از مسجد با سربازان درگیر شدند و من که قبل از آن پیشنهاد دوستان گروه تئاتر را برای بازی در نمایش رد کرده بودم؛ با دیدن آن صحنه به نمایش علاقه‌مند شدم و در نمایش بعدی آنها نقش «حر بن یزید ریاحی» را به عهده گرفتم که در اواسط نمایش با حمله ساواک به مسجد، متواری شدیم و نمایش نیمه‌کاره ماند، ولی من هرگز کارم را نیمه تمام رها نکردم و تقریباً از سال ۵۴ به شکل جدی وارد عرصه تئاتر، اعم از نویسندگی متن و بازی و کارگردانی نمایش‌های بسیاری شدم.

قبل از تشکیل حوزه هنری و اندیشه اسلامی کانون هنرمندان اسلامی در مکان فعلی شد. می‌دانید اعضاء مؤسس این کانون، چه کسانی بودند؟

سلحشور: در آن نهضت آقایان موسوی گرمارودی، میر‌حسین موسوی، رخ صفت، شهید دکتر بهشتی و خانم طاهره صفارزاده بودند که آن کانون را تشکیل دادند؛ ولی به دلیل مسئولیت گرفتن اعضا اصلی کانون، آن تشکل منحل شد. بدین شکل که مدتی پس از تشکیل آن کانون، انقلاب به پیروزی رسید و از آنجا که هر یک از اعضا، از افراد انقلابی و فعال و جوان آن دوره بودند مسئولیت‌های متعددی را پذیرفتند و نتوانستند در اداره جلسات و تشکیل برنامه‌ها وطرح‌هایی که در نظر داشتند، فرصت و انرژی لازم را بگذارند، بنابراین ناخواسته آن کانون به انحلال کشیده شد. البته پس از آن تعدادی از همان اعضا و تعدادی از اعضا دیگر گروه‌های هنری جمع شدیم و حوزه هنر و اندیشه اسلامی را بنیان‌گذاری کردیم، تا جایی‌که من به یاد دارم از اولین افرادی که برای تشکیل حوزه، هنر و اندیشه اسلامی آستین بالا زدیم، من و آقای مصطفی رخ‌صفت بودیم که ایشان گرایش ادبی داشتند. شعر می‌گفتند و بیشتر در محافل ادبی شرکت می‌کردند و وجه اشتراک ما علاقه به هنر بود. فکر می‌کنم در حال حاضر در خارج از کشور به سر می‌برند. به هرحال ایشان شاعر و من بازیگر و کارگردان تئاتر بودم، در تشکیل حوزه هنر و اندیشه اسلامی عده‌ای همفکران از جمله عبد‌الحی شماسی، خانم ثقفی، آقای بابایی از مدرسه عالی شهید مطهری بودند که هفت نفر شدیم و رفتیم محضر آیت‌الله امامی کاشانی و مشورت کردیم و گفتیم که بنا داریم یک مکانی را برای جلسات و برنامه‌های هنری در نظر بگیریم و فعالیت‌های هنری و مذهبی خود را در آنجا به شکل منسجم و منظم، دنبال کنیم. آیت‌الله کاشانی بسیار استقبال کردند و طرح ما را پذیرفتند و مسأله را مستقیماً با رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) در میان گذاشتند و امام هم ما را مورد لطف و تشویق خود قرار دادند و فرمودند: حتی اگر شده از سهم من برای این کار، هزینه کنید این حرکت را انجام دهید. آن زمان ایشان در جماران، ساکن بودند. ما بعد از آن به شکل جدی‌تری مسأله را دنبال کردیم. به دنبال مکانی برای تشکیل جلسات و انجام فعالیت‌های هنری‌مان بودیم. مکانی که در حال حاضر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شده، آن زمان در اختیار مرکز تحقیقات و پژوهش جهاد سازندگی استان تهران بود و آیت‌الله همدانی ریاست آن را به عهده داشت. رفتیم و با آقای همدانی صحبت کردیم که در بخش تحقیقات جهاد سازندگی، جایی را به ما بدهند تا تعدادی از تابلوهای نقاشی دوستان تجسمی کار را به نمایش بگذاریم و ایشان هم پذیرفتند و آن نمایشگاه، برگزار شد. بعدها با آیت‌الله همدانی که مسئول مرکز پژوهش جهاد سازندگی بودند، صحبت کردیم و از ایشان خواستیم به خاطر فعالیت‌هایی که اعضا هنری داشتند، بخشی از این فضا را در اختیار ما بگذارند تا بتوانیم برای نمایشگاه‌های هنری و کلاس‌های بازیگری و جلسات هنری از آن استفاده کنیم. ایشان هم پذیرفتند و مکان را در اختیار ما گذاشتند. گرچه تا یکی دو سال پس از آن با نیروهای جهاد سازندگی کشمکش‌ها و اختلافاتی داشتیم، آنها نمی‌پذیرفتند که مکان حوزه را به ما بدهند و ما مصرانه جای خود را حفظ کردیم تا اینکه آنها این قضیه را فراموش کردند. بالاخره موفق شدیم و ساختمان به شکل کامل به دست ما افتاد. مدت‌ها به همین شکل کار می‌کردیم. تا اینکه سازمان تبلیغات اسلامی تصمیم گرفت یک واحدی را داشته باشد و گروه‌های هنری را تحت نظر و پوشش خود قرار بدهد.

چه کسی مسئول این کار بود؟

سلحشور: آقای زم در آن دوره نماینده سازمان تبلیغات اسلامی بودند. چندین بار به جلسات ما آمدند. می‌گفتند سازمان تبلیغات اسلامی تشکیل شده، تا به حال دفتر تبلیغات اسلامی بود و حالا به همت امام خمینی (ره) به سازمان تبدیل شده، شما تا به حال به این شکل فعالیت کرده‌اید و بعد از این بهتر است که زیر نظر سازمان باشید و در واقع زیرمجموعه سازمان تبلیغات محسوب شوید.

 شما در آن زمان چه سمتی را در حوزه هنر و اندیشه اسلامی داشتید؟

سلحشور: از اعضا هیإت مؤسس بودم، ضمن اینکه مدیریت واحد تئاتر و بازیگری با هم بر عهده داشتم، فعالیت‌های مستمر و خوبی داشتیم و آقای زم هم از طریق شرکت در جلسات ما توانستند وارد جمع هنرمندان شوند و پیشنهاد زیرمجموعه، قرار گرفتن حوزه را بدهند. البته ما قبول نداشتیم. می‌دانستیم که سازمان تبلیغات به دلیل اینکه فعالیت هنری نداشته ممکن است مشکلاتی را برای هنرمندان حوزه هنر و اندیشه اسلامی به وجود بیاورد که اتفاقاً نگرانی ما هم بی‌اساس نبود و در واقع بعدها همان اتفاقاتی که از وقوع آنها هراس داشتیم به سرمان آمد. بالاخره با حضور مکرر و اصرارهای بسیار آقای زم، پیشنهاد آنها را پذیرفتیم که به شکل منسجم زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت کنیم. قرار شد حوزه با حفظ نام و بدون دخالت‌های سازمان تبلیغات و مسئولین آن، کارش را انجام دهد. به گونه‌ای که مسئولین آن دخالتی در برنامه‌ها و تشکیل جلسات ما و حضور و عدم حضور افراد هنرمند نداشته باشد. آنها ابتدا با روی باز این مسأله را پذیرفتند و شروط را قبول کردند که فقط بدانند یک چنین واحد هنری در حوزه هنر و اندیشه اسلامی تشکیل شده که به نوعی نیاز به تشکیل واحد هنری دیگری نیست. اما هنوز یک ماه از پذیرش ما نگذشته بود که متوجه شدیم سازمان تبلیغات هر آنچه را که اعضا حوزه هنر و اندیشه اسلامی با دشواری به دست آورده بودند و با تلاش به ثبات رسانده بودند، از آن خود می‌داند و در پی تبلیغات است که خود را با فعالیت‌های ما مطرح کند و نام خود را زیر اسم حوزه درج می‌کند. به هر شکل دخالت‌هایی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعمال می‌کردند. ما بارها تذکر دادیم؛ ولی نتیجه‌ای نبخشید. آنها به یکی از قول‌هایی که هنگام پذیرش و شروع کار به ما داده بودند پایبند نماندند. اندک اندک همه هیأت موسسین و مدیران واحدهای مختلف هنری که از ابتدای شکل‌گیری حوزه برای آن زحمات جدی کشیده بودند، رفتند و در واقع آخرین نفر از آن مجموعه من بودم که با مقاومت بسیار تا سال ۱۳۶۳ ماندم و در آن سال به صورت غیرمستقیم توسط آقای زم، اخراج شدم. گرچه ایشان کلمه اخراج را هرگز به کار نبردند.

 به چه شکلی از حوزه کناره‌گیری کردید؟

سلحشور: به من گفته بودند ما واحد بازیگری به این شکل را نمی‌خواهیم، وضعیت خودت را مشخص کن.  من بعد از روزها فکر و نتیجه‌گیری رفتم و گفتم من واحد تئاتر را به همان شکل سابق دوباره راه‌اندازی می‌کنم؛ ولی دخالتی نباید از سوی سازمان، اعمال شود. آقای زم به همان صورتی که روی صندلی نشسته بودند و مرا نگاه می‌کردند، بدون هیچ عکس‌العملی به چهره من خیره ماندند و من حس کردم معنای این که نه تأیید می‌کنند و نه تکذیب این است که باید سریع‌تر حوزه را ترک کنم. پنج دقیقه سکوت، کافی بود که بفهمم دیگر نمی‌توانم با حوزه فعالیت کنم. البته بسیار خوشحالم که در آن خبط و خطاهایی که در حوزه ایجاد شد و در انحرافاتی که در مسیر فعالیت‌های هنری و فرهنگی حوزه پدید آمده شریک نبوده‌ام و در آن زمان از حوزه کناره‌گیری کرده بود، تا زمانی که ما در حوزه بودیم سعی کردیم درست فعالیت کنیم. هر عامل، موضوع، مطلب یا شخصیتی را کنار می‌گذاشتیم که ما از مسیرمان منحرف می‌کرد و هرگز از راهی که برای رسیدن به آن حوزه را افتتاح و تأسیس کردیم، حتی ذره‌ای منحرف نشدیم. در صراط مستقیم حرکت می‌کردیم و با عوامل مخالف برخوردهای جدی داشتیم. خدا را شکر می‌کنم که در طول حضورم در حوزه هیچ فعالیت ضد‌فرهنگی و غیراسلامی انجام نشد. بعد از اخراج غیر‌رسمی و غیرعلنی من خیلی از افراد آمدند و کارهایی انجام دادند که همیشه خوشحالم از اینکه من عامل و باعث آن نبودم.

چند نمونه از این قبیل فعالیت‌هایی که به آنها اشاره می‌کنید، مثال بزنید.

سلحشور: هنرپیشه‌هایی آمدند که فساد، انحراف، سوابق غیراخلاقی و ضد‌انقلابی و توده‌ای بودن آنها اظهر من الشمس بود. سر فیلم‌ها شنیده بودم که بعضاً شرابخواری می‌کردند. خانم‌هایی وارد این مرکز و سازمان به اصطلاح اسلامی می‌شدند که هیچ حجاب یا قیدوبندی نداشتند و اینها ناشی از عدم مدیریت و یا تعمد مدیران آن مرکز بود، هیچ حد و حدودی را نمی‌شناختند. روابط دختر و پسر و هنرمندان جوانی که به آنجا می‌آمدند مورد نظارت قرار نمی‌گرفت، به شرعیات توجهی نداشتند. در واقع روابطی و تقیداتی که ما قبلاً به آنها تکیه می‌کردیم و نظارت جدی بر آنها داشتیم، پایمال شده بود، هرکسی با هر شکل و قیافه و رفتاری می‌آمد و می‌رفت. فیلم‌ها و سناریوهایی در آنجا مورد تأیید قرار گرفت و زمینه‌های تولید و ساخت آن فراهم شد که در نهایت ضد‌رژیم و ضداسلام بود و صدای مسئولین، روحانیت و مراجع را در می‌آورد. فیلم‌هایی که محتوای آن باعث اعتراض علما می‌شد و موضوع ضدانقلابی داشت. در واقع به حدی آشکار و رو بود که صدای مسئولین و حتی مردم در می‌آمد.

از طرف دیگر، هنرمندان متعهد و مذهبی انگیزه کار را از دست داده بودند. به دلیل اینکه ناخالصی را به شکل جدی در این قبیل امور مشاهده می‌کردند و نمی‌توانستند بازدهی خوبی داشته باشند. به همین دلیل آسی‌بهایی از این طریق به کار و هنر آنها وارد می‌شد و برای رفع این صدمات از حوزه کناره‌گیری کردند و در جاهای دیگری مشغول شدند. و من با جدیت مانده بودم و کار می‌کردم تا اینکه در سال ۶۳ با اخطار آقای زم و باور اینکه نمی‌توانم در حوزه مؤثر واقع شوم، از آنجا بیرون آمدم.

اصولاً چه عاملی یا ضرورتی باعث تشکیل حوزه هنری شد؟

سلحشور: آنچه باعث ایجاد انگیزه شکل‌گیری حوزه هنر و اندیشه اسلامی در درون ما بود. این طرز تفکر بود که انقلاب و دین مبین اسلام از طریق هنر، خلق آثار هنری و با بیان هتری به بهترین نحو و بارزترین شکل میتواند ترویج و تبلیغ شود و اگر بخواهیم انقلاب و ارزشهای انقلابی را که اهداف آن است، در جامعه پرورش و گسترش بدهیم، بایستی با زبان هنر به این مقوله بپردازیم. چون معتقدیم که گویاترین زبان، هنر است. در واقع تنها انگیزه ما این بود. نه آرزوی سینماگر شدن داشتیم و نه می‌خواستیم کارگردان و بازیگر و هنرمند شویم، یک انگیزه کاملاً آرمانی و انقلاب باعث شکل‌گیری چنین طرز تفکری در ما شد و آن را به آیت‌الله کاشانی و سپس به امام خمینی (ره) انتقال دادیم و به یاری خدا توانستیم زمینه تأسیس حوزه هنر و اندیشه اسلامی را ایجاد کنیم. و بعد از شکل‌گیری آن هم گرچه از اعضا هیأت مؤسس بودم؛ ولی مزد روزمره می‌گرفتم و کار می‌کردم، یعنی هر روز کارمزد داشتم. حقوق ثابت و مشخصی به ما داده نمی‌شد. پس انگیزه مالی یا مطرح شدن هم در این کار نبود. با ماهی ۲۵۰۰ یا ۳۰۰۰ تومان نقش بازی می‌کردیم. کارگردانی فیلم به عهده می‌گرفتیم. یادم هست به خاطر بازی در «توبه نصوح» مبلغ ۸۰۰۰ تومان اضافه به من دادند که آن را به صندوق حوزه برگرداندم و فیش برگشت پول به صندوق را هنوز دارم. غرضم این است که ما بی‌هیچ توقعی و با صداقت محض، کار می‌کردیم.

 آن پول اضافه را بابت چه کاری به شما پرداخته بودند؟

سلحشور: من اضافه بر کاری که در حوزه به من محول شده بود و علی‌رغم کاری که انجام می‌دادم، بازی در توبه نصوح را هم به عهده گرفتم و به عنوان پاداش می‌خواستند آن مبلغ را بدهند که من بدون چشم‌داشت به حقوق یا مزد جداگانه کار کرده‌ام و من آن پول را برگرداندم. از این نمونه‌ها که بدون توقع، کار می‌کردیم بسیار پیش می‌آمد. واقعاً کار را برای عشق و علاقه‌ای که به هنر و سینما داشتم، می‌کردم و خوشحالم که هیچ‌وقت خودم را ارزان نفروختم. هنوز هم برای هنرم قیمتی را تعیین نکرده‌ام و هرچه از مراکز و نهادها بابت کارهایم پول گرفته‌ام، در نهایت آن را به مراکزی که اهداف یکسانی با من دارند برگردانده‌ام تا آن را صرف هزینه‌های سینمایی و اسلامی کنند. برای خودم به قدر هزینه‌ها و خرجی که دارم پول برمی‌دارم و مازاد بر نیازم به دنبال کسب درآمد از طریق سینما و هنر نبوده‌ام و حتی کمتر اتفاق افتاده که برای مردم قیمت تعیین کنم و قرارداد بنویسم. مگر اینکه این کار را به شکل صوری انجام دهم. پس از آن سال‌ها به صورت آزاد با سینماگران مختلف و تلویزیون و جهاد سازندگی همکاری داشتم و از سال ۷۲ تقریباً کارگردانی در سینما را هم شروع کردم. چهار سال قبل تصمیم گرفتم مؤسسه‌ای را با عنوان تبیان تشکیل بدهم و تعدادی از محققان و نویسندگان را دعوت به کار کنم تا در زمینه قرآن و ائمه اطهار علیهما سلام، مطالبی را آماده کنیم و به شکل فیلمنامه درآوریم. در این مدت، قصص قرآنی و روایات بسیاری را به نگارش درآورده‌ایم.