سوره سینما – محمدعلی حیدری : اینگمار برگمان در زندگینامه خود مینویسد: «من به جهان رمزآمیز کلیسا و قوسهای نرم، دیوارهای ضخیم، بوی جاودانگی و نور رنگین خورشید که در چمنزارهای نقاشیهای قرون وسطایی میلرزید و اشکال منحنی روی سقفها و دیوارها علاقهمند شده بودم. آنجا هر چیزی که تخیل یک نفر میتواند آرزو کند وجود دارد- فرشتگان، قدیسین، اژدهاها، پیامبران، شیاطین و انسانها.» [منبع: ingmarbergman.se]
کارل تئودور درایر، آندری آرسنیویچ تارکوفسکی، سرگِی پاراجانُف، روبر برسون، ارنست اینگمار برگمان و… از جمله سینماگرانی بودند که همواره در برخی از مضامین آثارشان میتوان نشانههایی از شاخصهای دینی و عرفانی را دید.
سینمای دینی در ایران اما تعریف دیگری دارد. این نوع [مضمون] سینمایی بعد از پیروزی انقلاب در بین برخی از سینماگران مورد توجه قرار گرفت. بودند سینماگرانی که راجع به این مقوله فیلمهایی ساختند که هیچ درکی هم نسبت به آن نداشتند و گاه برعکس کسانی وارد این عرصه شدند که نسبت به آن شناخت کافی داشتند. ابتداییترین و بدیهیترین شاخص سینمای دینی در بین برخی از فیلمسازان [بعد از انقلاب] استفاده از نمادهای دینی در فیلمهایشان بود؛ مسجد، امامزاده و…. این نوع سینما به دلیل حساسیت بالا و عمدتا عدم تعریف مشخص از سینما و هنر دینی، سبب قرائتهای مختلفی در بین هنرمندان شد. نماز، روزه، زکات، خمس، حج و… هر کدام از این نشانهها در آثار سینمایی [در تلقی برخی فیلمسازان] بیانگر سینمای دینی بود.
رفتهرفته اما بودند فیلمسازانی که با ورود به این حوزه توانستند آثار ماندگاری [دینی] را خلق کنند. سال ۱۳۷۰ ماندگارترین سریال تلویزیونی ساخته شد، فیلمسازی که شناخت و درک درستی از دین، تاریخ و مذهب داشت؛ داوود میرباقری با ساخت سریال «امام علی (ع)» در آن سال، کانون توجه مردم شد.
آنچه قرار است در این یادداشت به آن اشاره کنم، پرداخت تلویزیون به سریالهای مناسبتی است که در ایام ماه مبارک رمضان پخش میشود.
فیلم و سریالهای مناسبتی در سینما و تلویزیون [اغلب] بهانهای بود برای تولید یک مجموعه در یک تقویم زمانی که هیچ ارتباط مفهمومی و موضوعی با اصل مناسبت نداشت. شاید تنها ارتباط آن این بود که بازیگران فیلم در سریال روزهدار بودند و افطار میکردند. این تنها تصویری بود که در بیشتر آثار مناسبتی ساخته شده در طی این سالها دیدهایم.
«مهمان» به نویسندگی و کارگرانی ملکان و بازیگرانی چون: جمشید مشایخی، حمیده خیرآبادی، احمد قدکچیان، روحالله مفیدی، پروین سلیمانی، محمدعلی ورشوچی و… در نوروز ۱۳۷۰ از شبکه اول سیما پخش شد. در آن سال عید نوروز با ماه مبارک رمضان همراه بود.
داستان این سریال روایت پسر آقای ستوده است که در فرانسه درس میخواند و برای گذراندن تعطیلات نوروزی در کنار خانواده، به ایران میآید. خانوادهاش تصمیم گرفته بودند که در این فرصت، برای او همسری انتخاب کنند؛ ولی هنگامی که او به ایران میآید، متوجه میشوند که نه تنها او ازدواج کرده، بلکه فرزندی هم دارد. پس از وقوع ماجراهایی، سرانجام پسر آقای ستوده تصمیم میگیرد برای همیشه در ایران بماند.
ملکان در گفتگو با روزنامه جام جم درباره این سریال میگوید: «اولین سریال مناسبتی را من در ایران ساختم. عید و ماه رمضان با هم مصادف شده بود. قرار بود برنامه خاصی کار نشود، اما در دی ماه گفتند برای عید برنامهای بسازیم. آن موقع هنوز رسم نبود برای ماه رمضان سریال بسازند. با مدیر شبکه یک به این توافق رسیدیم که به من اعتماد کند و اجازه دهد در فرصت کمی که باقی است کارم را انجام دهم. «میهمان» اولین سریال مناسبتی تلویزیون و اولین تجربه کار ویدئوییام بود. به بازیگرانی مثل آقای مشایخی، زندهیاد سلیمانی و خانم خیرآبادی زنگ زدم و گفتم میخواهم سریالی بسازم که هیچ چیز از آن نمیدانم، فقط چون دعای سحر را خیلی دوست دارم، میخواهم با دعای سحر شروع شود، همانطور که چمدان هم با دعای سحر شروع شد. تازه در فیلمبرداری آن با قواعد کار تلویزیونی آشنا شدم. حتی پایان داستان را نمیدانستم و هر قسمت که فیلمبرداری میشد برای قسمت بعدی برنامهریزی میکردم.» [جام جم. ۱۸ مرداد ۱۳۹۱]
اما این تنها سریال مناسبتی ملکان نبود. یک سال بعد با ساخت سریال «تعطیلات نوروزی» دوباره به تلویزیون بازگشت و این سریال در عید نوروز که همزمان با ماه مبارک رمضان نیز بود از شبکه اول سیما پخش شد. اسماعیل داورفر، ملیحه اکبری، مرتضی احمدی، پروین سلیمانی، محمدعلی ورشوچی، محمود بهرامی، کیومرث ملکمطیعی و… بازیگران این سریال بودند.
حسن فتحی با همسایهها آمد
حسن فتحی در سال ۱۳۷۲ با ساخت سریال «همسایهها» و بازی بازیگرانی چون بیوک میرزایی، شهلا ریاحی، فریبا متخصص، زهرا سعیدی، کتایون ریاحی، مریم معترف و… اولین تجربه خود را در تلویزیون و با ساخت این سریال آغاز کرد. این سریال در نوروز ۱۳۷۲ که همزمان با ماه مبارک رمضان بود از شبکه اول سیما پخش شد. داستان «همسایهها» درباره چندین خانواده و همسایه بود که همگی در یک محله زندگی میکردند و در هر قسمت برای هریک مشکلات و مسائلی پیش میآمد که در نهایت با همفکری و همیاری سایر همسایهها، آن مشکل برطرف میشد.
این تنها سریال مناسبتی حسن فتحی نبود. محرم سال ۱۳۸۱ با ساخت سریال «شب دهم» توانست سریالی ماندگار و درخشان را در کارنامه خود ثبت کند. این سریال در نوروز سال ۱۳۸۱ که همزمان با ماه محرم بود از شبکه اول سیما پخش شد». «میوه ممنوعه» و «در مسیر زایندهرود» دیگر ساختههای حسن فتحی ویژه ماه مبارک رمضان بود که به ترتیب از شبکه دو و اول سیما پخش شد.
از اوج تا فرود
متهم گریخت، خانه به دوش، گمگشته، بزنگاه، اغما، صاحبدلان، دودکش، پایتخت ۴، کمکم کن و… عناوین سریالهایی بودند (با مضامین کمدی، اجتماعی، مذهبی و…) که تواستند پرمخاطبترین سریالهایی باشند که ماه رمضان میهمان مخاطبان بودند. هرکدام از این سریالها با تیمی قدرتمند و بازیگرانی حرفهای و کاربلد ساخته شدند. حرفهای هایی که هرکدامشان به مرور از عرصه تلویزیون یا خارج شدند یا رانده. دوران اوجی که از اواخر دهه هفتاد آغاز شد اما رفته رفته در مسیر سقوط قرار گرفت. در مسیر از دست داده شدن. از دست دادن نخبههایی که در قاب تلویزیون متولد شدند و رشد کردند و در ذهن مخاطب تصویری خاطرهانگیز به یادگار گذاشتند. هربار که به ماه رمضان نزدیک میشویم کمتر خانوادهای را سراغ داریم که از دوران خوش این سریالها خاطرهای در ذهن نداشته باشد. انگار این سریالها تبدیل به تکهای از دل خاطرهای هرچند کوچک در زندگیشان به ثبت رسیده بودو یک عنصر جدایی ناپذیر بود. همچون اعضای یک خانواده. بلی شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که بعضی از این سریالها و یا کارکترهایشان به نوعی عضو کوچکی از خانواده هر ایرانی محسوب میشدند. رفتهرفته اما این مسیر موفقیت جای خودش را به مسیر سقوط و شکست داد. سریالهایی جایگزین شدند که نه در خاطر مردم ماندند و نه در اولیت مخاطبان برای دیدن آن. آغاز این سقوط را میتوان از اوایل دهه نود دانست. گرچه باز بودند تکسریالهایی که در این ده سال توانستند رضایت مخاطب را جلب کنند اما تعدادشان حتی کمتر از انگشتان یک دست بود. راز این سقوط چه بود؟ چه شد که پس از یک دوره درخشان، قاب تلویزیون آثاری را به نمایش گذاشت که تنها و تنها در یک چیز با هم رقابت میکردند و آن ضعف و فاقد محتوا بودن بود. هرچه تغییر مدیران را شاهد بودیم در کنارش تغییر در شعف آثار هم شدیدتر نمایان میشد.
۱۴۰۰ و آغاز دههای متفاوت
با آغاز سال ۱۴۰۰ تصور این بود که در دوران جدید و دهه جدید با رویکری متفاوت در حوزه سریالسازی در قاب سیما مواجه باشیم. اما گویا این ماجرا قصدی برای استارتی دوباره ندارد. یا فعلا ندارد. هرچه هست فعلا در مسیر درجا زدن پیش میرود.
یاور
شاید بتوان گفت یاور (سعید سلطانی و اصغر نعیمی) پربینندهترین سریال ماه رمضان امسال است، این سریال، پرداختی ساده و عامهپسند دارد. آدمها پیچیدگی ندارند، رویدادها برای درک شدن نیاز به فکر کردن ندارند و همه چیز با سرعت ختم به خیر میشود.
داستان رفاقت، خیانت، پدر حامی و مردی که از خیانتش متنبه شده و دوباره به همسرش بازمیگردد تا حدی قابل توجه است که جامعه در این روزهای تلخ و سخت ترجیح میدهد تماشاگر «یاور» باشد. سعید سلطانی و اصغر نعیمی کاری را که در آن تبحر دارند و بسیار ریشه در سنت سینمای عامهپسند دارد، به درستی انجام میدهند.
بچه مهندس ۴
«بچه مهندس ۴» این سریال قرار است ادای دینی به دانشمندان ایرانی باشد، برای انجام آن بستری ملودرام طراحی شده که تا اندازهای موفق است. «بچه مهندس ۴» جذاب نیست؛ اما اگر پای آن بنشینید میتوانید دنبالش کنید. مسئله این است که وقتی هیجان و تعلیقی وجود ندارد چنین پروژهای در جذب مخاطب شکست خورده به حساب میآید. درام معمایی را نمیتوان با نگاه ملودرام ساخت.
اگرچه بعضی معتقدند اشاره به موفقیت رضا عطاران و سریالهایش در یک دهه گذشته، بیتوجهی به روند سریالسازی در سالهای اخیر است؛ اما میشود گفت سریال متهم گریخت و ترش و شیرین که ماه رمضان امسال (از شبکه آیفیلم و تماشا) روی آنتن رفت بیش از مجموعههای تازه امسال «احضار»، «یاور» و «بچه مهندس» میتوان تصویری از جامعه ایرانی و مردمانش را دید. سریالهای طنز عطاران که به سطحی نگری متهم میشدند، بیش از اغلب سریالهای تلویزیون به مردم ایران نزدیک هستند. فقر، رویاها و عشقهای این مردم را در سریالهای او میشود دید.
احضار
علیرضا افخمی و علیرضا تخشید در سالهای دور و در گروه فیلم و سریال شبکه سه منشا تولید آثار پرمخاطبی بودند. حالا زمان گذشته و در دوران جدید «احضار» یک تجربه شکست خورده است. بازیگرانی که اشتباه انتخاب شدهاند، بازیهای ضعیف و قصهای که ربطی به ماورایی بودن یا زمینی بودن ندارد، این قصه ضعیف است، کارگردانی اشکال دارد و «احضار» شکست خوردهترین پروژه بین سه مجموعهای است که هیچ کدام کامل و استاندارد نیستند.
با گذشت دو دهه از ساخت سریالهای مناسبتی میتوان گفت، در چند سال گذشته با وجود تنوع و تعدد این سریالها و حضور ثابت در کنداکتور پخش، کیفیت سریالهای مناسبتی پایین آمده است. دوره «صاحبدلان»، «در مسیر زایندهرود»، «میوه ممنوعه»، «او یک فرشته بود» یا «متهم گریخت» گذشته است. این روزها سریالهای مناسبتی، تنها کنداکتوری که در ماه رمضان بسیار پرمخاطب و با اهمیت بود، پر میکنند و تنها ویژگیشان این است که به یاد نمیمانند.