سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ در ۳:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب
شادباشِ پیوند دو هنرمند آریایی از خاور و باختر ایران زمین؛

گلایه‌ای میهن‌دوستانه از بازیگر توانمند ایرانی

navid-fereshte

پیوند نویدمحمدزاده و فرشته حسینی، الگویی از همبستگی مردم سرزمین‌های ایران کهن است که از هم جدا شده‌اند. در پیشگاه این بستر تمدنی ۷ هزارساله، هنرمندانش باید تکاپویی شایسته برای پاسداشت آن داشته باشند.

سوره سینماماریاه بهمن‌پور * : ویدیوی چندثانیه‌ای ابراز مهر نوید محمدزاده به فرشته حسینی در آغاز اردیبهشت امسال چنان زیبا بود که فضای مجازی و اینستاگرام فارسی برای چند روزی در میانه هجوم اخبار ناخوشایند، از شادابی این عشق سرخوش شد. این تصویر کوتاه شهدی بود در کام فضای مجازی که از هجوم اخبار زوال اخلاق و افشاشدن فساد برخی مردانِ سرشناس سینمای ایران در تعرض به دختران جویای نام، تلخ شده بود! انتشار عمومی تصویری ساده و بی‌اغراق از پیوند مهرآمیز یک بازیگر بانفوذ با دختری تازه‌نفس در سینما، اگر نگوییم عملی شجاعانه؛ اما بی‌شک گامی ارزشمند بود در فرهنگ‌سازی احترام به حریم عشق و ایستادن پای تعهد و مسیری که پیموده شده است.

نوید محمدزاده که در این چندسال درخشش نشان داد در انتخاب نقش و اجرای هنرمندانه آن بسیار جسور و هوشمند است، در نمایش بخشی از زندگی خصوصیش هم این ویژگی را بروز داد. همراهی عاشقانه بازیگر جوان ایرانی‌تبار با اصالتی از سرزمین‌های خراسان خاوری (که به گواه تاریخ، افغانستان سرزمینی جداشده از تمدن ایران کهن است) و جوان ایرانی کُرد زبان از سرزمین‌های باختری، آن‌چنان جالب بود که این تصویر دو نفره در خاطر بسیاری از فارسی‌زبانان آغاز سده پانزده خورشیدی ماندگار شد. پیوندی نویدبخش که بی‌آلایش و فرشته‌گون به مخاطب ایرانی و افغانستانی و دیگر همسایگان مخابره شد. آن هم در زمانه‌ای که از یک‌سو ریاکاری و خودنمایی مردم را به تنگ آورده و از سوی دیگر درگیری‌های قومی و قبیله‌ای دوباره شعله‌ور شده است، ماندگاری این تصویر بیشتر شد.

اهمیت برجسته‌سازی پیوند این دو هنرمند در آن بود که پنج سال گذشته در رسانه‌های مجازی هر از چندگاه، کاملاً هدایت شده و جهت‌دار پر می‌شد از سیاه‌نمایی ایران با اخبار منفی درباره وضعیت مهاجران افغانستانی و نسبت دادن واژه‌های زشت «نژادپرستی و بهره‌کشی» به ایرانیان؛ بدون آنکه در این هیاهو روی دیگر واقعیت از جمله مهربانی و خدمات ایرانیان به این همسایگان رنج‌دیده و نیز بار سنگین «تحمیل اجباری» چند میلیون «مهاجر غیرقانونی» بر دوش ایران گفته شود، چیزی که شاید در جهان نظیر ندارد! هر مخاطب منصفی می‌داند که رفع همه مشکلات مهاجران افغان در ایران ناممکن است و بیرون از توان دولت ایران، به‌ویژه با مشکلات داخلی که ایران دست به گریبان است (تحریم، اقتصاد نابسامان، معضل بزرگ بیکاری جوانان و میانسالان ایرانی و انواع تهدیدهای مرزی از قاچاق مواد مخدر و اسلحه در شرق کشور). بدبختانه کم کاری صداوسیما در بازنمایی واقعیت مسائل مهاجران افغان هم باعث آسیب جدی به رابطه مردم دو کشور و عدم شناخت درست از یکدیگر شده است، چنانکه از چهار دهه خدمات ایران در اوج مشکلات داخلیش، چیزی گفته نمی‌شود و از آن سو خواسته‌های به حق مهاجران قانونی و مشکلاتشان در ایران هم بیان و پیگیری نمی‌شود.

در بیان مشکلات مهاجران افغانستان در ایران، زدنِ انگِ دروغینِ «نژادپرستی» به ایرانیانی که به گواه تاریخ دور و نزدیک، رد و نشان واقعی از رفتار نژادپرستانه (در مقایسه با آنچه در غرب و شرق جهان مرسوم بوده است) نداشته‌اند، اتهامی است که بر جان بسیاری از میهندوستان سنگینی می کند. و حالا عاشقانه ی این دو بازیگر سینمای ایران و استقبال مردم و اهالی هنر و رسانه از آن، مهر بطلانی بود بر بخشی از این سم پراکنی ها و اتهام‌ها. وقتی فضای مجازی ایران پُر شد از پیام‌های شادباش به این دو جوان، موج خوشایند آن به بسیاری از مردم افغانستان نشان داد که آنچه از مهربانی ایرانیان گفته می‌شود واقعیت است؛ بسیاری از مردم ایران رفتار شایسته‌ای با مهاجران دارند، و خطا و ضعف فرهنگی بخش کوچکی از مردم را نباید به پای همگان گذاشت. همچنین ضرورت دیگر تبلیغ مثبت درباره رفتار ایرانیان با مهاجران، آنجاست که بافت خاص جمعیتی مهاجران افغان و حضور غیرقانونی بسیاری از آنها که موجد معضلات امنیتی، اقتصادی و اجتماعی در چهار دهه گذشته برای ایران بوده است، ریشه رفتار ناخوشایند برخی ایرانیان است اما این ربطی به نژادپرستی یعنی نگاه تبعیض‌آمیز به نژادی خاص ندارد. نژادپرستی و شکل خشن آن، برده‌داری، رفتاری ضدانسانی است که رد سیاه آن در برخی کشورها به روشنی دیده می‌شود اما فرهنگ و آیین ایران عزیز چنین تباهی را برنتابیده است که کسی به‌خاطر نژادی خاص به بردگی گرفته شود و از هستی ساقط شود.

در کنار فرهنگ‌سازی خوب نوید محمدزاده، گلایه‌ای که می‌توان نسبت به این هنرمند داشت، این است: چندان که از کسی در جایگاه او انتظار می‌رود گاهی به ریزه‌کاری‌های «پاسداشت فرهنگ ملی» توجه نمی‌کند! درحالی‌که از نگاه تیزبین او توقع دقت و حساسیت بسیار بیشتری نسبت به استفاده از برخی واژگان و متن‌های منتسب به گروه‌های واگرا می‌رود. دو موردی که از دید نگارنده جای نقد جدی به آقای محمدزاده دارد یکی این است که در برگه اینستاگرامش خود را به عنوان یک «کورد» معرفی کرده است و نه یک «کُرد» و چندین بار، از جمله در زیر همان ویدئوی چند ثانیه‌ای با فرشته حسینی، از واژه «زبان کوردی» استفاده کرده! بر کارشناسان فرهنگ ملی روشن است که این شکلِ دگرگون شده از واژه ایرانی «کُرد»، جعل و دستکاری است که امروزه به عنوان یکی از نمادهای ویژه واگرایی پان‌کُردیسم شناخته می‌شود. این گروه‌ها به‌ویژه در پنج سال گذشته با تعصب و اصرار عجیبی استفاده از این نگارش نادرست را در متن‌های فارسی (و نه فقط متن‌های کُردی) تبلیغ کرده‌اند تا این شکل نگارش (کورد) را به نمادی برای واگرایی و جداکردن خود از نگارش رسمی کشور تبدیل کنند و به نوعی دهن‌کجی به فرهنگ ملی کرده باشند (چنانکه واگرایان پان‌ترک نیز همین رویه را دارند و با اصرار از شکل جعلی «تورک» به جای «تُرک» استفاده می‌کنند)!

تا جایی که نگارنده می‌داند، در اسناد تاریخی پارسی از گذشته تا کنون هیچگاه شکل نوشتاری «کورد» ثبت نشده است؛ بلکه همواره نگارش «کرد» استفاده شده است. بدون شک منظور کنشگران فرهنگی و ملی کشور از اعتراض به تبلیغ نگارش «کورد»، رعایت شکل درست این واژه در زبان پارسی است و نه در زبان کردی (که اگر کردها تصمیم به پذیرش این شکل جدید نگارش در زبان کردی دارند، از سوی فعالان ملی ایران در این باره بحثی نیست). توجه به نگارش درست این کلمه در فارسی از سوی هنرمندی پرطرفدار چون نوید محمدزاده در مقطع کنونی اهمیت فراوان پیدا می‌کند که تبلیغات کاملاً هدفمند گروه‌های واگرا بسیار شدت گرفته و شوربختانه شکل جعلی این واژه حتی در برگه‌ها و کانال‌های سرگرمی فارسی هم گسترش یافته است. به‌ویژه وقتی در میانه این جنگ سخت رسانه‌ای و  نشانه گرفتن بخش‌های مختلفی از هویت فرهنگی و یکپارچگی ایران، صداوسیما در مبارزه با گفتمان واگرا و ایران‌ستیزانه گروه‌های پرهیاهویی، با راهبری بودجه و اتاق فکر سرویس‌های بیگانه خارج کشور، سکوت کامل پیشه می‌کند و هیچ به وظایف خود تن نمی‌دهد! حال اگر هنرمندان کُرد (و آذری)، «خویشکاری و وظیفه ملی» خود را در پاسداری از فرهنگ ملی و خنثی کردن بخشی از این شبیخون سخت انجام دهند، بسیار ارزنده و شایسته است.

دومین مورد نقد به آقای محمدزاده، پروژه کتاب صوتی «هیچ دوستی جز کوهستان» است که پارسال با خوانش او به بازار کتاب‌های آنلاین فارسی آمد. گرچه متاسفانه این کتاب مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد را دریافت کرده است؛ اما برخلاف جایزه ای که در خارج کشور به آن داده شد، پر است از توهمات و تصورات دروغین نویسنده (بهروز بوچانی) درباره فرهنگ و ملیت ایرانی، چنانکه اگر کسی آشنا به ایران نباشد، با خواندن این کتاب تصویری غیرواقعی از شرایط کردهای ایران و کلیت ایران خواهد گرفت. شوربختانه انتشار قانونی چنین کتاب‌هایی، نشانه دردناک دیگری از بی‌توجهی نهادهای رسمی فرهنگی کشور به ترویج گفتمان واگرا و آسیب‌‌زا به فرهنگ ملی است! توییت‌های نویسنده این کتاب، هیچ شکی در خاستگاه فکری ضدملی و تجزیه‌طلبانه او و نسبت منفیش با مفهوم و کلیت ایران باقی نمی‌گذارد. بنابراین از هنرمندی چون نوید محمدزاده که در عرصه بین‌الملل و حتی میان کردهای ترکیه، عراق، و سوریه هم برندی از «سینمای ملی ایران» است، انتظار می رود با دقت بسیار بیشتر و نگاه کلان‌تر، و نه صرفاً از دید هنرمندانه، به انتخاب متن‌های هنری بپردازد و چارچوب‌های ملی را بر انتخاب‌هایش در نظر آورد.

شاید انگیزه آقای محمدزاده در دو مورد گفته شده بالا، همراهی با بخشی از مردم عام کُردزبان باشد که تحت تأثیر گفتمان واگرا قرارگرفته‌اند و به نوعی بخواهد با این سیاست گروه بیشتری از کردها را زیر سایه هنر خود گردآورد؛ اما باید به ایشان یادآوری کرد در هنگامه‌ای که ایران با خطرات آشکار برون‌مرزی روبه‌رو است، مشکلاتی از درون کشور هم توان و همبستگی ملت ما را جداً نشانه رفته است. همسایگانی که تا یکی دو قرن پیش خاکشان یکی از استان‌های ایران بود برای مرزهای ما خط و نشان می‌کشند، اولویت هنرمندان ملی و سرشناس مانند نوید محمدزاده که خوشبختانه خود را بارها عاشق ایران دانسته‌اند، باید بها دادن به «گفتمان ملی» و همبستگی میهنی باشد و مرزبندی روشن با جریان‌های واگرا و دوری از تکرار نمادهای آنها. اتفاقاً از این رهگذر، مردمی هم که به سبب مشکلات و کاستی‌های داخلی، فریب گفتمان تجزیه‌طلب را با سودای سرابی خشک خورده‌اند، احتمالاً با پیروی از هنرمند محبوبشان تغییر دیدگاه دهند و از آن فضای فکری مسموم دور شوند.

به ویژه که زوج نوید و فرشته با توجه به شرایط خاصشان، توانسته‌اند نسبت به دیگر سلبریتی‌های ایرانی، فضای آزادتری در شبکه‌های مجازی داشته باشند (چنانکه رابطه‌ای بدون نام بردن از ازدواج را علنی کرده‌اند یا عکس‌هایی که فرشته با پوشش‌های خاص و حتی سیگار کشیدن در اینستاگرام دارد، به‌وضوح نمایشی بیش از آزادی عمل دیگر هنرپیشه‌های زن ایرانی است)، که نشان دهنده نگاه پُرمدارا و توجه ویژه نهادهای بالادستی به آنها است! پس بسیار بجاست که از فضای باز پیرامون خود استفاده‌ای برتر داشته باشند و در خدمت به آنچه عمل کنند که از فرهنگ و هویت ملی مغفول مانده و پاشنه آشیل آسیب به ایران عزیز شده است. «بستر فرهنگی» که موجب شکفتن رابطه زیبای نوید و فرشته و موفقیت های هنری ایشان شده است، «حوزه تمدنی ایران بزرگ بر پایه زبان پارسی» بوده که از خاور، سایه خود را تا بدخشان و پاکستان گسترانده، از باختر پایه های تمدنیش تا قونیه و فرات رفته، در شمال به دو سوی کاسپین کشیده شده، از جیحون تا قفقاز و در جنوب تا بحرین جدامانده از مادر رفته است. زبان پارسی، یکی از پنج زبان برتر جهان با ادبیات کلاسیک و استوار هزار و دویست ساله و ریشه ای بیش از پنج هزار سال؛ زبانی «فراقومی» است یعنی زبان رسمی دربار، دیوان حکمرانی، دانش و ادبیات ایران بوده است؛ نه زبان قوم و تیره ای خاص. پاسداشت این زبان که زنجیر پیونددهنده چنان گستره تمدنی پُرباری است از سوی اهالی هنر ایران بسیار مهمتر از دیگران است چون هنرمندان وامداران بزرگ این تمدن هستند برای تاثیر فراگیر بر توده‌های میلیونی.

پایان سخن، با نوشته‌ای میهن پرستانه از «سهراب پورناظری»، موسیقیدان سرشناس و جوان کُرد خاتمه می‌دهم که خرداد پارسال در واکنش به درخواست‌های نابجا و پیام های ضدملی تجزیه‌طلبان، در اینستاگرامش گذاشت:

تا توانی پا منه در فراق. «هه ر بژی ایران». من «کُرد» کرمانشاه هستم نه «کورد» و به ریشه‌ام افتخار می‌کنم. ریشه‌ام در خاک شاه بزرگ «خسرو پرویز» ساسانی است و من میراث‌دار «ایران کهنم». هر کردی در هر نقطه از جهان، ایرانی است چه در عراق، سوریه و ترکیه. من و هم ریشه‌های آگاهم تا آخرین نفس از «ایران» و فرهنگش پاسداری خواهیم کرد و به زبان «پارسی» عشق می‌ورزیم و به زبان کردی افتخار می‌کنیم که میراث‌دار زبان «پارسی میانه» و پارسی باستان است. هم ریشه‌های غیور کُرد بیاییم پیش‌برندگان سیاست‌های جدایی‌طلبانه انگلیس و امریکا و اسراییل نباشیم. به اندازه کافی در این چند صدسال میان ما فاصله افکنده‌اند. ایرانمان را تنها نگذاریم.

* کارشناس رسانه، ارشد مدیریت استراتژیک