سوره سینما – احسان زیورعالم :خبر بسیار کوتاه و مختصر و بدون اطلاعات اضافی منتشر شد. فلورانس ژیرو مدیر امور جشنوارههای فیاپف درباره ثبت جشنواره جهانی فیلم فجر در این فدراسیون گفت «۳۶ سازمان ملی تهیهکننده فیلم از ۲۹ کشور جهان در فدراسیون بینالمللی انجمن تهیهکنندگان فیلم (FIAPF) به اتفاق آرا با ثبت جشنواره جهانی فیلم فجر به عنوان «جشنواره فیلم رقابتی» از دوره ۲۰۲۱ موافقت کرد. با این تصمیم، فدراسیون بینالمللی انجمن تهیهکنندگان فیلم نقش بنیادین جشنواره جهانی فیلم فجر را جهت معرفی فیلم و همچنین حمایت از صنعت ملی و منطقهای را تأیید میکند.»
برخلاف تصور شخصیم خبر چندان بازخوردی در فضای خبری نداشت. البته با وجود اتمسفر جشنواره چندان عجیب هم نبود. بیشتر واکنشها از سوی برخی سینماگرانی است که به نوعی با جشنواره ارتباط ماهوی دارند. برای مثال رضا میرکریمی، دبیر سه دوره جشنواره و البته از شخصیتهای تأثیرگذار دوره ۳۸ام به ایسنا گفته است «ثبت این رویداد وظیفه همه ما را سنگینتر میکند و برای استمرار آن باید تلاش مضاعف داشته باشیم . به هرحال شاهدیم یک جشنواره باسابقه در آمریکای شمالی با وجود اینکه سالها در فهرست جشنوارههای الف قرار داشت به خاطر عملکرد ضعیفش در سالهای اخیر در حال خارج شدن از این فهرست است و جشنواره فجر به جای آن بهعنوان عضو جدید در نامش در میان پانزده جشنواره برتر رقابتی قرار میگیرد، بنابراین اگر جشنواره ما هم در آینده نتواند حرکت رو به رشدی داشته باشد، نمیتوانیم این جایگاه ارزشمند را حفظ کنیم.»
اما اتفاق ثبت جهانی فیلم فجر میتواند حاوی پیامهای غیرمستقیم هم باشد. حالا اصرار برگزاری جشنواره بیش از پیش عیان میشود. میراث تفکیکسازی جشنواره حجتالله ایوبی با چشمانداز سیاسی پیشرو در خطر است. به نظر میرسد مخالفان تفکیک جشنواره فجر در دولت آینده نقش پررنگی در سیاست فرهنگی کشور ایفا کنند و این به معنای در خطر بودن جشنواره جهانی فیلم فجر است. با ثبت جشنواره اما دست متولی فرهنگی آینده بسته میشود. با ثبت جهانی امکان ادغام دو جشنواره – با در نظر گرفتن تبعات سیاسی و بینالمللی – غیرممکن است یا اگر ادغامی در کار باشد، این جشنواره ملی است که باید از بهمنماه عازم ماه می میلادی شود. بماند که با قوانینی چون محدودیت آثاری داخلی در بخش مسابقه، رویکرد جشنواره جهانیتر نیز میشود و این موضوع باز با تفکر تقویت سینمای ملی مخالفان جشنواره نیز همسویی ندارد.
حالا متولی فرهنگی آینده با عمل انجام شده قرار گرفته است. باید هزینه بیشتری برای جشنواره پرداخت کند و البته از ظرفیت تبلیغاتی آن هم بهره برد. همین نکته آخر شاید تنها دلیلی باشد که متولی فرهنگی آینده درگیر تصمیمات هیجانی نشود. البته این جهانی شدن با وجود فقدان شفافیتهای متعدد بیشتر شبیه جمع اضداد میماند. به عبارتی اطلاعات مشخصی درباره چگونگی برگزاری جشنواره فجر، محل درآمدها، منابع مالی، نقش سیاستگذار، عوامل محرک جشنواره و … وجود ندارد.
جشنواره جهانی فیلم فجر حتی میتواند پایههای جشنواره ملی را هم متزلزل کند یا بهتر است بگویم جشنواره ملی را به واقعیت اصیل خودش هل دهد. جشنواره ملی با بومیتر شدن و بستهتر شدن در جغرافیای ایران بدل به جشنوارهای برای بازاریابی آثار ایرانی بدل خواهد شد. هرچند با وضعیت کنونی سینما، میل فیلمسازان به سریالسازی و افول گیشه و در نهایت کیفیت آثار – با توجه به آثار دو جشنواره اخیر – میتوان حدس زد جشنواره فیلم فجر دیگر کارکرد دهههای گذشته خود را نخواهد داشت. اگر روزی سیمرغ تضمین فروش بود، حالا با بررسی برندگان چند دوره اخیر میتوان دید همواره چنین نبوده است.
از سوی دیگر جشنواره جهانی فیلم فجر که کارکرد گیشهسازی برای سینمای ایران ندارد، خود را به عنوان سکوی تبلیغاتی سینمای ایران در جهان تقویت خواهد کرد. شاید در دولت بعد حتی کار به جایی رسد که جشنواره فیلم فجر بدل به جایزه فیلم فجر شود. میل برخی از چهرههای سینمایی اصولگرا به ساختارهای هالیوودی، میتواند به چنین چشماندازی تجسد ببخشد. همه چیز مستلزم صبر و حوصله است. اینکه آیا در آینده برای حفظ ظاهر ماجرا، دولت آینده به چهرههای محبوب ایرانی در مجامع بینالمللی – همانند میرکریمی یا مجیدی – برای برگزاری جشنواره جهانی روی میآورد – که نشان از برنده بودن سیاست تیم سینمایی کنونی است – یا آنکه فرصت را به چهرههای تازه ناشناختهای میدهد که با نیروی جوانی جشنواره را از شکل و شمایل سرد امروزش خارج کند و یا در فضای سیاستزده فرهنگ ایران، جشنواره را به شخصیتهای قابلحدس هشتسال پیش دهد. همه چیز مستلزم صبر است.