سوره سینما – ماریاه بهمنپور : برخی هنرمندان ما را چه شده است که در اعتراض به حوادث تلخ و نادر، به جای هدف گرفتن ریشه واقعی مشکلات، علیه “ملیت ایرانی” حکم صادر میکنند؟ گویا بیدفاعتر و مظلومتر از “هویت ملی” جایی برای فرافکنی مشکلات و تخلیه خشم خود نیافتهاند! گرچه از هنرمندانی که وامدار میراث هزاران ساله هنر ایرانند، انتظار است در پاسداشت فرهنگ میهنی و عرق ملی بسیار پیشروتر از دیگران باشند.
مثلا در واکنش به این قتل دردناک، انتقادهای درست باید به “نبود نهادهای مدرن و موثر در حمایت از فرزندان” و “نبود فرهنگسازی در آموزش-پرورش و صدا-سیما درباره خشونت خانگی و حقوق اعضای خانواده” متمرکز میشد، نه سنگاندازی به فرهنگ مظلوم ایران و پراکندن حس ناامیدی و نفرت از خویشتن!
پس از پخش جلسه بازپرسی پرونده این قتل، رسانههای ایرانستیز و برخی خبرنگاران عمدتا خارج نشین که کارشان سیاهنمایی مسایل ایران است و هدفمند از هر رخدادی برای توهین و تحقیر ایرانیان دستاویز میسازند، سخنان روانپریشانه و نژادپرستانه قاتل را که بدبختانه با واژگان مقدسی چون “دین، وطن، عبادت، دفاع از خاک میهن” آمیخته بود، دستمایه حملات جدیدی به فرهنگ و هویت ایرانی کردند!
از آنجا که قابل پیشبینی بود در موج تبلیغاتی پس از پخش اعترافات قاتل، به حریم این واژگان ارزشمند تجاوز معنایی دردناکی شود (همان کاری که خود قاتل با این واژگان کرد و اتفاقاً با شکل دفاع شعاری و رفتارهای نمایشی تلاش بر تبلیغ برداشت بیمارگونه شخصیاش داشت و بازی با احساسات مردمی که دین و وطن برایشان مقدس است)، بسیار عجیب بود که چرا مسئولان پرونده، مسئولان صداوسیما و خبرگزاری رکنا برای حفظ حرمت این مفاهیم هویتی و حفظ سلامت روانی جامعه مانع پخش چنین اعترافاتی نشدند!
از سوی دیگر، برخی حقوقدانان ایرانی درباره این پرونده باتوجه به “قانون دادرسی کیفری” و اصل “محرمانگی” مراحل تحقیقات در جرائم خلاف “عفت عمومی و ضد امنیت اجتماعی” بر رعایت نشدن این اصل از سوی مسوولان دادسرای جنایی تهران اعتراض داشتند. به ویژه گام نخست تحقیقات، یعنی گفتگو با قاتلان در جلسات مهم بازپرسی اولیه، به جای محرمانه بودن با افسوس بسیار روبروی دوربینها انجام شد! کاری خلاف مصالح همگانی و قوانین کشوری، گویی به قاتلان فرصت تبلیغ گسترده برای افکار تبهکارانهشان داده شد! در این میان هیاهوی اصلی فضای مجازی را خبرگزاری “رکنا” برپا میکرد و دردآور آنکه صداوسیما و خبرگزاریهای دیگر هم پابهپای آن میرفتند!
این بلبشوی تبلیغاتی ناشی از بیتدبیری مسوولان “دادسرای جنایی تهران” در پوشش خبری گسترده سخنان جنایتکارانی که با سوءاستفاده از مفاهیم “ایمان، اخلاق، و وطندوستی” تلاش داشتند پلیدی ذهن خود را پنهان کنند، هم به منافع ملی در داخل کشور و هم به بازتاب تصویر ایرانیان در رسانههای خارجی و منطقه آسیب زد، به ویژه بیان واژههای نژادپرستانه علیه اعراب از زبان قاتل؛ حال آنکه از صداوسیما به عنوان نهادی “ملی” و به اصطلاح “فرهنگساز” توقع میرفت در چنین رویداد دردناکی که احساسات همگانی مردم به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان را آشفته کرده بود، با تحلیل و بررسی دقیق ابعاد جنایت و راههای پیشگیری از موارد مشابه، خلاف موج رسانهای تباهی که سالهاست اخلاق، هویت، و انسجام خانواده ایرانی را نشانه رفته است، گام بردارد. اما شوربختانه صداوسیما هم در همین رودخانه پرتلاطم، ضربه بر در و دیوار فرهنگ ملی کوبید!
افسوس دیگر در این ماجرا، برخی هنرمندان سرشناس ایرانی بودند که در برگههای اینستاگرام با سخنان آسیبزننده و مأیوسکننده تیغشان را بر هویت ایرانی و روان مخاطبان چندهزار نفری زدند! از جمله این هنرمندان آقای آتیلا پسیانی بود که مقایسهای ناشایست داشت از رستم، اسطوره دلیر ایران_زمین، با جانیان فرزندکش! در حالیکه از ایشان در جایگاه هنرمند باسابقه و توانمند ایرانی توقعی بسیار بیش از تکرار طوطیوار چنین کلیشههای سیاهنمایانهای از “فرهنگ ایرانی” میرفت!
آقای پسیانی حتماً در ادبیات فارسی خواندهاند که به گواه شاهنامه، “رستم دستان” پهلوان نامدار ایرانی از نبرد با فرزند برومندش در لشگر دشمنان ایران آگاه نبود و زمانیکه پیکر غرق خون سهراب را به آغوش کشید، تازه دانست چه فریبی از اهریمن خورده و نسل “یل دستان” را به دست خود نابود کرده است! غمنامه “پر آب چشم” رستم که تا پایان عمر خون دل بر چهره او نشاند، چه ربطی داشت به جنایاتی که آگاهانه و وحشیانه از سوی تعداد بسیار کمی از پدران علیه فرزندان رخ میدهد و بدبختانه همه جای دنیا هم مرسوم است؟!
آقای پسیانی! برخلاف دیدگاهی که در اینستاگرامتان نوشتید، اتفاقا “وطن” جایی است که در آن زاده و بزرگ میشویم و به خاکش آغشتهایم، حتی اگر در آن احساس “آزادی و شادی” نکنیم؛ از این رو هرجای دیگر جهان که بمانیم دلواپسی بیگانگی و غریبی رهایمان نمیکند! “میهن” هتل نیست که هرگاه از خدماتش ناراضی شدیم ترکش کنیم، بلکه اگر امروز چنان که باید آباد و شاد نیست، به خویشکاری و وظیفه خود برای ساختنش قیام کنیم. باید بیتعارف از خود بپرسیم؛ در برابر آنچه از تمدن و تاریخ پرافتخار، و طبیعت و منابع بیمانند وطن گرفتهایم، چه چیزی به آن دادهایم که حالا اینگونه به جفا طردش میکنیم؟! اگر اکنون “خانه نیاکانی” ما به قدر نیازمان بهروز نیست، به جای بهسازی آن، با خشم و کین دیوارهای کهنش را ویران نکنیم؟
«روز رستاخیز، از همه ما درباره پاسداری از سرزمینمان حسابرسی میشود» (قرآن کریم)
«وطندوستی از بزرگواری است، و با آن شهرها آباد میشود» (امام علی ع)