سوره سینما – محمدعلی حیدری :میگویند در کودکی است که انسان آداب زندگی فردی و اجتماعی را میآموزد. در آن سالهای میان تولد و بزرگسالی است که صاحب چیزی به نام شخصیت میشود و بسیاری از رفتارهای درست و نادرست آدمی، با مطالعه کودکی او بررسی و درمان میشود. منصفانه که نگاه کنیم، سینمای ایرانِ پس از انقلاب، از نو متولد شد و هیچ چیزِ این سینمای نوزاده شده، شباهتی به قبل نداشت. در همان سالهای طفولیت، هر که از راه رسید برای او نسخهای پیچید. برخی با وجود و حیات او کنار نمیآمدند و عدهای میخواستند چنان گستاخ و آشوبگر بارش بیاورند که پیش از رسیدن به بلوغ،جوانمرگ و ناکام و ناپدید شود. دشوار بود مصون نگه داشتن این کودک، از این دایگان دلسوزتر از مادر. در آن سالها، هم بودن یا نبودن سینما موضوع مناقشات بود و هم انتظارات نابهجایی که از آن میرفت. آنها که هر نوع تصویر متحرکی را بر پرده سینماها، مترادف ظهور دوباره ابتذال طاغوت میدانستند، نمیدانستند که طلوع این خورشید با ساعت خوابیده آنان هماهنگ و همزمان نیست، و دیگرانی که یکشبه توقع چرخه آزاد سینمای صنعتی با معیارهای هالیوود را داشتند، نداشتند آن سعهصدر را که بدانند جان نحیف کودکی خردسال، یارای کشاندن این بار سنگین را ندارد. اما در دل این توفان، آن کودک پاک و نجیب رشد کرد و بزرگ شد و به بلوغ رسید و خود آموخت که چه در سر بپرورد، از کدام راه عبور کند و چگونه از خود دفاع کند.
اما این مسیر نیاز به تغییر داشت. با شرایط جدید و دوران جدید باید همآهنگ میشد. و مشکل و پاشنهآشیل بزرگ از همینجا آغاز شد. درجا زدن و مقاومت در برابر تغییر! همانطور که در بالا اشاره شد، سینمای دولتی بعد از پیروزی انقلاب یک ضرورت بود و ضرورتی که تردیدی در آن نیست. اما نه برای همه زمانها! ماموریتهای دولت باید پس از یک دوران [دهه شصت] تغییر میکرد. سینما در دهه هفتاد به بعد بر مدار همان سینمای دولتی چرخید و نه تنها نقش دولت کاسته نشد که بیشتر و بیشتر هم شد. ساختار مدیریتی این سینما در هر دولتی صرفا با جابهجایی آدمها [در ویترین] تغییر کرد و میز همان میز بود و ساختار هم همان ساختار. با آمدن هر دولت سینماگران چشمانتظار برنامهای نو و طرحی نو بودند. چیزی که از آن بتوان تغییر را احساس کرد. اما این تغییر تنها و تنها یا در تعطیلی و انحلال خودش را نشان داد یا در سانسور! از تعططیلی خانه تا انحلال موسسه رسانههای تصویری. فیلمهای توقیفی همچنان در صندوق توقیف باقی میماندند و فیلمهای در سف اکران نیز همچنان در صفی ایستاده تا روزیروزگاری نوبتشان شود!
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، باز هم صدای انتظار دولت و سینما را میشنویم باز هم صدای حمایت دولت از سینما؛ آنهم پس از چهار دهه از پیروزی انقلاب- منتظر حمایتی و بودجهای برای تولید هستند. مسیر این سینمای دولتی انگار تمامی ندارد. آیا نمیدانند که نهادهای دولتی خود رقیب این سینما نیستند و بلکه باید ماموریت شتابدهی داشته باشند؟ آیا احساس نمیکنند که دیگر ماموریتهای گذشته وقت پایانش رسیده و باید جای خودش را به طرحی و برنامهای نو دهد؟ همچنان باید منتظر رئیس جدید این سازمان باشیم و معاونینش و دبیران فجر و کودک و جهانیاش؟ تا کِی؟!
انتظار میرود در دولت جدید این سینما ماموریت تازهای برای خود لحاظ کند، ماموریتی که تنها و تنها وظیفهاش این باشد که سینما را از مسیر دولتی شدن رهایی بخشد و سینما یکبار برای همیشه از دایره دولت رهایی یابد. دولت برنامهاش حمایتی از کلان این سینما باشد و حمایتش از چیزهایی که برای بخش خصوصی غیر ممکن. ماموریتش شتابدهی باشد و نه ایفاگر نقش تُرمز برای این صنف.