سوره سینما – احسان زیورعالم :شب گذشته سومین و واپسین مناظره سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و با تکیه هر هفت نامزد انتخابات بر موضوع معیشت و اقتصاد، میتوان گفت اهالی فرهنگ چندان موضع روشن نامزدها در قبال حوزه خویش را درک نکردند. با وجود اهمیت اقتصاد، حتی موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر نیز در گفتار هیچ یک از نامزدها عیان نشد. اگرچه علیرضا زاکانی در گفتاری خارج از مناظره گفته بود «فرهنگ اولویت من است»؛ اما این اولویت نیز وضعیت روشنی ندارد. جمله دیگری که خارج از مناظره به نوعی ترند شده بود تمایل سعید جلیلی برای ارتقای سینمای ایران در ابعاد هالیوود بود. جملهای که میتواند با چشمانداز اقتصادی و حتی استراتژیک زیبا جلوه کند؛ اما به سبب فقدان چشمانداز روشنی از چگونگی این مهم، در حد ترند شدن همین یک جمله باقی ماند.
با اینکه بستر مناظره در فضای رسانهای به نام تلویزیون خواه ناخواه با مقوله فرهنگ گره میخورد؛ اما این پرسش بیش از هر زمانی مطرح میشود چرا کلیدواژه فرهنگ در قاموس گفتار نامزدها جای نمیگیرد. اگرچه بخش مهمی از مشکلات کشور به موضوع اقتصاد گره میخورد؛ آیا موضوع فرهنگ اقتصادی در برابر اقتصاد فرهگ واجد اهمیت نمیشود؟ به عبارتی آیا بخش مهمی از مشکلات امروز ما ناشی از فقدان فرهنگ اقتصادی نیست؟ اینکه چگونه در مقام مسئول و مردم بایستی با اقتصاد رفتار کرد، از چه رفتاری تبعیت کرد و حتی اخلاق اقتصادی ما در جامعه امروز چه باشد. برای روشن شدن گفتارم به موضوع جامعهشناسی اشاره میکنم که در آن جامعهشناس با کاوش در رفتار عمومی جامعه پی میبرد به چه سان حرکت عمومی مردم مشکلات اقتصادی متعددی پدید میآورد و در نتیجه همین رفتار، شکستهای اقتصادی عظیم رقم میخورد. جامعهشناس نگرشی فراتر از عدد و رقمهای موجود در علم اقتصاد دارد. او به کنش اجتماعی دقت میکند که با نوعی فرهنگ سلبی همراه است. برای ایجابی شدن این فرهنگ چه باید کرد؟ این پرسشی بود که نامزدها از بیانش یا طفره رفتند یا آمادگی برای بیانش نداشتند و از همه مهمتر، سازندگان پرسشها از آن غافل شدند.
چهار برنامه صبحگاهی پیام فضلینژاد در شبکه پنج – که به نحوی زودتر از موعد به پایان رسید – موید همین گفتار است. او با اشاره به فقدان برنامه فرهنگی در دستور کار نامزدهای ریاستجمهوری و البته نامزدها دورههای پیشین، به نقد وضعیت موجود پرداخت. او تأکید داشت بدون چشمانداز فرهنگی هر حرکتی چه اقتصادی و چه اجتماعی محکوم به شکست است؛ چرا که نه اندیشهورزی در آن رایج است و نه مطالعهای درباره تأثیر فرهنگی رویکردهای سیاسی بر عامه مردم. در نتیجه محصول نهایی چیزی است خارج از ذهن معمار اقتصاد و اجتماع آینده.
در گفتگوهای پیام فضلینژاد او پیشنهاد داد نامزدهای انتخاباتی حداقل شخصیتهای مدنظرشان در کرسیهای فرهنگی از جمله وزارت فرهنگ، علوم و شورای انقلاب فرهنگی را معرفی کنند تا شرایط برای گفتگو با متخصص امر فرهنگ صورت گرفت. این موضوع زمانی میتوانست کمک شایانی هم در تفکیک مسائل مناظرهای داشته باشد و هم در شکل وسیعتری امکان شناخت عمومی از نگاه و نگرش شخصیتهای نامزد پدید آورد. متأسفانه این امر محقق نشده و امروز، یک هفته پیش از شروع رأیگیری نمیدانیم چه چشماندازی در انتظار وضعیت فرهنگی کشور است. نمیدانیم هر نامزد چه کسی را برای دستگاه عریض و طویل فرهنگ در نظر گرفته است و امکانی برای بررسی کارنامه عوامل فرهنگی آینده نداریم. از همین رو اگر جایی نامزدی تلویحاً به یک سریال شبکه خانگی اشاره میکند و احتمالاً آن را با موضوعاتی چون فساد اقتصادی یا رانت و پولشویی ربط میدهد، نمیدانیم هر یک از هفت نامزد رویکردشان در زدایش فرهنگ از پول کثیف چیست. این وضعیت زمانی مهم میشود که هر هفت نفر از مبارزه با فساد اقتصادی میگویند. چندی پیش مسئول سینمایی حوزه هنری از تزریق مالی به یک VOD خبر داده بود؛ آن هم در بحبوحه جدالها. لیکن در همین اثنا نیز شما نمیتوانید تکلیف فرهنگ با شائبههای اقتصادی را بدانید.
آینده فرهنگی ایران بیش از هر زمانی نامتعین است. برخی از حرفها با برخی از عملها همخوانی ندارد. با آنکه عمل فرهنگ با نوشتن و انتشار و چاپ گره خورده است؛ اما حتی توصیهها یا چشماندازهای فرهنگی نامزدها منتشر نشده است تا اهالی فرهنگ – که باید اهل خواندن باشند – از خواندنشان بدانند نگاهشان به کدامیک از نامزدها نزدیک است. بیشک سکوت جامعه فرهنگی در قبال انتخابات نیز ناشی از کملطفی ستادها نسبت به فرهنگ است. حداقل بازار میداند دنیای هر نامزد مبتنی بر چست؛ اما در فرهنگ داستان وارونه است. ویدئوهای انتخاباتی نیز دال بر دلسردی بیشتر است. عدم ادراک هنری دلیلی لازم نه کافی برای نقد نگرش فرهنگی نامزدهاست.
در پنج روز باقیمانده برای فرصت تبلیغاتی هنوز امید است کسی چیزی از فرهنگ بگوید. شاید در ظاهر فرهنگ و اهالیش تأثیری بر انتخابات نگذارند؛ اما باید دقت داشته باشیم وضعیت امروز یک وضعیت فرهنگی است. اگر دلخوری در میان مردم شکل گرفته است باید آگاه باشیم این دلخوری نشست کرده بر فرهنگ آنان است و نه چیز دیگری. پس اگر اتفاقی خارج از تصور سیستم رخ داد باید بدانیم این رفتار، رفتاری است فرهنگی.