سوره سینما – حمید خرمی :فیلم «پسرم رسول» ساخته نبی قلیزاده هرچند تلهفیلم است اما بنمایهای سینمایی نسبتأ قوی دارد و در زمینه سینمای نوجوان، حائز اهمیت است. درواقع این فیلم، تلاشی است برای بازنمایی برکات اخلاقی اسطورهای شهید سردار سلیمانی در شهر کرمان.
فیلم، قصهای ساده در مضمون اخلاقی در یک سفر معنوی دارد و به مفهوم «قصه» به معنی کهن الگوی اسطوره نزدیک میشود و البته نقب مختصری هم به ماجراهای عامیانه میزند. در این سفر، حتی اشیایی مانند موتور و لاستیک و وانت و… معنا میگیرند.
فیلم در راستای غیرت و جوانمردی، از کهنالگوی مذهب و مرام شیعی ایرانیان بهره جسته است و اسم پسر فیلم هم «رسول» است که مانند فیلم «نیاز» (علیرضا داودنژاد – ۱۳۷۰) از نوجوانی سخن میگوید که اگرچه پدرش را بهظاهر ازدستداده اما با پیداکردن «ابژه مردانگی» به روح عزت دست مییابد.
داستان فیلم که در کرمان روایت میشود درباره پسری به نام رسول است که پدری بدحال دارد. او میداند عمر پدر به دنیا نیست و باید نانآور خانه باشد. او هرطور شده باید برای امری مهم خود را به حاج قاسم برساند اما خبر شهادت سردار منتشر میشود. بعد از چند روز رسول تصمیم میگیرد به مراسم تشییع سردار دلها برود و سپس داروهای پدرش را تهیه کند اما در میانهٔ راه اتفاقاتی میفتد …
«پسرم رسول» در دسته آثار نوجوانان قرار میگیرد و تقریباً یکی از بهترین نمونههای این ژانر در سینمای بعد از انقلاب است. چه اینکه ساخته نبی قلیزاده با مدل فیلمهای کانون پرورش فکری نوجوانان تفاوت جدی و ماهوی دارد. در مدل کانون، خصوصاً قبل از انقلاب، «نوجوان شرور» همراه با زیست نامتعارف و غریزی نمایش داده میشود که در برخی از آثار حتی قومیتها، طبقات و لهجهها هم مسخره میشد. «پسرم رسول» اما مشابه آثاری در سینمای دهه ۷۰ است، از مدل اروپای شرقی و سوسیالیستی فاصله میگیرد و سعی در بازنمایی «نوجوان عفیف و کنشگر» دارد.
اهمیت مضاعف فیلم اینجاست که «رسول» بهنوعی، شخصیت خود سردار سلیمانی در نوجوانی است که حاضر نشد پدر مریضش را رها کند.
این نوجوان هرچند از طبقات ضعیف جامعه است اما فیلمساز بدون هیچ تحقیری و فارغ از عضویت در دستهبندیهای سیاسی، نوجوانی را نشان میدهد که برای یافتن نشانههایی از سردار سلیمانی که مظهر قطعیت و صمیمیت است، خود را به آبوآتش میزند. در اینجا «سردار سلیمانی» ابژه گمشدهای است که توسط میل سوژه، یعنی رسول، برساخته میشود تا خلأ و شکاف وجودی او را پر کند. هرچند در ادامهٔ مسیر، این ابژه (امر واقع) وقوع خود را در قالب یک مفهوم استعلایی از مراسم تشییع سردار میسازد، اما درواقع آنچه که در نهایت گم شده است، نه یک سردار، بلکه خاطرهای است عاشقانه از مواجهه نوجوان جستجوگر با پدیده «غیرت و مردانگی». موقعیتهای ملتهب نوجوان برای رسیدن به پیکر سردار، در نهایت بستری است برای ملاقات مومن با یکی از مظاهر معشوق. اگرچه او در پایان پدرش را ازدستداده، اما پدری معنوی و بزرگتری را یافته است.
و نوجوان نهایتاً به «غایت» این سفر میرسد و گویا وصال سردار، لذت تمام رنجهای این سفر کوچک بود. در واقع او از «سفر برای تشییع» پیکر سردار، به «سفر برای تشیع» میرسد.
در مکتب دفاع مقدس، «ذات تشیع» یعنی «ولایت» ظهور یافته است و «انقطاع کامل» و اساساً حضور در معرکه جهاد مقدس نیازمند عشقی است که بر عقل متعارف غلبه پیدا کند. رسول با پای اختیار به تشییع سردار – بخوانید جبهه – آمده، نه بر اساس وظیفهٔ ارگانی یا مطامع دیگر. او برای نیازهای معنوی و مراحل سلوک آمده است، هدفی که تماماً مقدس و متعلق به اسلام است.
با همهٔ این اوصاف، این فیلم تلاشی خالصانه برای دعوت مخاطب نوجوان، به یک سلوک اخلاقی است.
هرچند سیر تحول اخلاقی نوجوان فیلم، میتوانست بهتر کار شود تا همذاتپنداری بیشتری با مخاطب نوجوان ایجاد کند.
«پسرم رسول»، به سینما و انتقال حس بومی ایرانیها، وفادار است و چه خوب است که تحلیل شهید آوینی را بر سریال «قصههای مجید» مرور کنیم که ایرانی بودن «قصههای مجید» و «نیاز» و فیلم «هور در آتش» را میستاید و همین «هویت ملی» گمشدهٔ سینمای امروز است.