به گزارش سوره سینما، درست وقتی که فکر کردید لیبرالها دیگر دستشان رو شده و عامه مردن خریدار این قبیل فیلمها نیستند، «قدرت سگ» (The Power of the Dog) شانس اصلی جایزه اسکار، سناریوی تکراری و نخنما شده این دور و زمانه را مجدداً برای تماشاگرانش آورده است. سازنده این فیلم هم از مردان و هم از فیلمهای وسترن متنفر است و گویا این فیلم برای افرادی که هم از مردها و هم از فیلم وسترن متنفرند ساخته شده است؛ اما جین کمپیون در خویش چیزی دید تا فیلمی وسترن درباره مردها بسازد.
امضای هیئت نظارتی لیبرالها در جای جای این بهاصطلاح فیلم در چشم بیننده است. به اینگونه از فیلمها، اسکاری میگویند.
اکثریت منتقدان لیبرال نمیدانند که دیگر از چه صفاتی برای ستایش «قدرت سگ» استفاده کنند؛ آنها آنقدر این فیلم را پسندیدهاند که به نقل از خودشان، زبانشان بند آمده است.
داستان این فیلم در ایالت مونتانا میگذرد. فیل بربنک با بازی بندیکت کامبربچ و جورج بربنک با بازی جسی پلمونز نقش دو برادر را بازی میکنند که با پرورش گاو و اسب به ثروت چشمگیری رسیدهاند. روزی این دو برادر به همراه مابقی کابویها به رستورانی میروند که توسط زنی بنام رز گوردن با بازی کریستین دانست، اداره میشود. این زن یک پسر سوسول ظریف و نحیف دارد که به دلیل علاقه به ساختن گلهای کاغذی، سر میز رستوران توسط کابویها و فیل مورد تمسخر قرار میگیرد.
کارگردان از همین سکانس استفاده کرده تا تصویری خشن، بیرحم، بداخلاق و بی مروت از فیل بسازد. مادر این پسر پس از این اتفاق به داخل آشپزخانه رفته و زیر گریه میزند. پس از این که فیل و کابویها رستوران را ترک میکنند، جورج برادر فیل، به آشپزخانه میرود و به رز دلداری میدهد.
جورج پس از اینکه شیفته این مادر مظلوم و معصوم شد، با او ازدواج کرد. این وصلت سبب خشم و قساوت برادرش میشود.
تمام داستانهای بالا به کندی زجرآوری رخ میدهد، لذا این فیلم خوراک اسکار است. داوران اسکار عموماً نرفتن بر سر اصل مطلب را به منزله مهم و شایسته بودن یک اثر تلقی میکنند. برای نمونه فیلم «منک» (Mank) که نامزد دریافت ده جایزه اسکار شد. این فیلم بهمانند «قدرت سگ» توسط کمپانی نتفلیکس ساخته شده است. کمپانی که هرساله کمکهای «بشردوستانه» زیادی به آفریقاییها میکند و شکم تعدادی گرسنه را سیر میکند؛ البته تمامی این بهاصطلاح کمکها عمل «ریاکارانهای» نیست و هیچ نیت دیگری وجود ندارد! نتفلیکس با استفاده از همین مسائل و تبلیغات سنگین به داوران جشنوارهها یادآوری میکند که به فیلمهایشان رأی بدهند. در ضمن اعضای آکادمی اسکار یادشان باشد که این فیلم توسط یک «زن» ساخته شده است، (جین کمپیون استرالیایی تبار بیشتر بهخاطر فیلم «پیانو» شهرت دارد) لذا برای داورانی که بیشتر سیاستهای لیبرالی برایشان مهمتر از شایستهسالاری است، «زن بودن» امتیاز بزرگی محسوب میشود؛ لذا بدیهی است که اسکار برازنده ایشان باشد.
روی اعصاب بودن خشونت و خصومت و مردسالاری و پرخاشگری و گردنکلفتی کاراکتر بندیکت کامبربچ و البته همجنسباز بودن، دلیل اصلی اسکاری بودن این فیلم است.
داستان فیلم طوری جلوه میکند که در اواسط فیلم، تماشاگران متوجه همجنسباز بودن فیل بشوند. اما دست کارگردان از همان اوایل فیلم رو میشود.
چرا فیل اینقدر با یک پسر سوسول ظریف و نحیف، خصمانه برخورد میکند؟ چون در صدد فرونشانی هوسهای همجنسبازانه خودش است. چرا فیل اینقدر مردمگریز است؟ زیرا از همجنسباز بودن خویش متنفر است. در نیمه پایانی فیلم، فیل شروع به محبت کردن به آن پسرک میکند و راه و چاه مرد شدن را به او نشان میدهد. اما نیت اصلی او در سیر کردن هوس همجنسبازیاش است.
کاراکتر کریستین دانست گویا از دل کمپین تصویری «زنان مظلوم و معصوم» عالم گرفته شده است. این زن آنقدر تحت فشار سایه سنگین فیل است که متوسل به شرب خمر میشود. میگرید و عصیان میکند.
دقیقاً تصویری که لیبرالها از زنان میسازند. زنانی که توسط مردان بی درک و بیرحم و بیعاطفه به درماندگی و جنون میرسند.
کارگردان در اواخر فیلم یک توئیست مثلاً ناگهانی رو میکند که به جای برانگیخته کردن حس غم و اندوه، حس خوابآلودگی به آدم دست میدهد. ۱۳۰ باید این فیلم را دید که در آخر به پیام آزادی همجنسبازی برسیم.
پسرک در نهایت مرد بد دل را مسموم کرده و میکشد و سبب آرامش مادر مظلومش میشود.
کارگردان این ماقبل فیلم، گویا قصد تسویهحساب با مردان عادی (غیرهمجنس باز) و دنیای وسترن را دارد. اگر بر فرض تقریباً محال، در فیلمهای وسترن زنان را عریان میکردند، جین کمپیون در فیلمش مردها را عریان کرده است.
موزیک متن بسیار سخیف این فیلم از دیگر جوانب روی اعصاب است. بههیچعنوان این سبک موسیقی به دنیای وسترن تعلق ندارد. صرفاً باید هنگام شکنجه یک بمبگذار استفاده شود.
در پایان باید گفت که «قدرت سگ» یک آش مشوش و بدمزه لیبرالی است، نه یک وسترن آمریکایی. هاوارد هاکس و سرجیو لئونه مردند تا چنین فیلمهایی را نبینند.
ما زجر دیدن این فیلم را به جان خریدم؛ اگر شما میخواهید تجدید میثاقی با دنیای وسترن داشته باشید، پیشنهاد ما سریال «یلواستون» (Yellowstone) است. ما در چندین خبر و گزارش این سریال و سریالهای نظیرش را پوشش دادهایم.