سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۲ بهمن ۱۴۰۰ در ۱۲:۲۲ ب.ظ چاپ مطلب
نگاهی به فیلم «بی‌رویا»؛

چگونه یک ساختار علّی-معلولی کاملا خراب بسازیم

Bi-Roya

با اکران فیلم «بی‌رویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری در سینمای رسانه‌ها، فاطمه ترکاشوند کارشناس سینما و رسانه به بررسی آن پرداخته است.

سوره سینما   فاطمه ترکاشوند :از هر طرف که نگاه کنی فیلم «بی‌رویا» بالاخره به دام‌ ضعفی در ساختار علّی-معلولی داستان خواهد افتاد. این روزها که اعتراض عوامل این فیلم در نشست به کپشن اجباری پایانی از سوی وزارت ارشاد خبرساز شده، به سختی می‌توان درباره نقطه ضعف مهم و محوری این فیلم بدون مقادیری افشای داستان حرف زد اما این هم اجتناب‌ناپذیر است.

درواقع تنها دو پلات اصلی برای «بی‌رویا» محتمل است که بدون قطعیت در آن حتی نمی‌شود قصه یک‌خطی درستی را از آن ارائه داد. فیلم قرار است یا درباره بیماری اسکیزوفرنی باشد یا داستانی جنایی-روان‌شناختی درباره نوعی کلاه‌برداری؛ اما واقعا کدام است؟

اگر فکر می‌کنید این مقدار ابهام می‌تواند محصول خواست و اراده مولفان فیلم باشد، شاید شما هم مجبور شوید حتما فیلم را دست‌کم یک بار به تماشا بنشینید تا خوب دست‌تان بیاید که با نوعی ابهام هنرمندانه طرف نیستیم بلکه این واقعا یکی از آن دست اشتباه‌های جدی در چیدن منطق داستان و نظام دادن به ساختار علّی-معلولی آن است که می‌شود حتی آن را سر کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی به روش «ادب از که آموختی» درس داد.

«بی‌رویا» صرف نظر از ضعف ساختار داستانی و روایی آن، ماجرای زنی است که به یکی از دو دلیل پیش‌گفته، هویت واقعی خود را می‌بازد و آن را گم می‌کند. اما لاجرم خیلی فرق دارد که شخصیت اصلی به علت یک بیماری روانی ، در میان دو هویت سرگردان شده باشد یا عده‌ای او را از هویت واقعی‌اش محروم کرده باشند. در هر دو سناریوی احتمالی هم با نشانه‌های اشتباهی مواجه می‌شویم.

Bi-Roya2

در احتمال اول یعنی اسکیزوفرنی با شخصیت‌هایی در داستان روبه‌رو خواهیم بود که قاعدتا باید توهم شخصیت اصلی باشند اما سایرین هم آن‌ها را دیده و حتی لمس کرده‌اند. در احتمال دوم یعنی کلاهبرداری با انبوهی از انگیزه‌های نامعلوم در چنین هم‌دستی بی‌نقصی در اطرافیان شخصیت اصلی روبه‌روییم و البته کپشن پایانی فیلم هم جدی‌ترین مانع سر راه این پلات خواهد بود.

با تمام این‌ها اما فیلم در طرح مسئله «هویت گم‌شده» با هر دو فرض، تامل‌برانگیز و نو جلوه می‌کند. زنی که یا به خاطر بیماری و یا از روی تحمیل اطرافیان، هویت خود را می‌بازد و در جهانی پر ابهام و همواره مشکوک سرگردان می‌ماند. فیلم در انتقال حس هولناک گم شدن هویت شخصی موفق عمل می‌کند و از پس ایجاد همذات‌پنداری در مخاطب با چنین موضوع تلخی برمی‌آید. بازی جاافتاده و دقیق طناز طباطبایی، مهم‌ترین عامل این موفقیت است. اما همان قدر که فیلمنامه در انتخاب جهت‌گیری پلات سردرگم عمل می‌کند، کارگردانی هم در انتخاب فضای روایت، نامنسجم است؛ گاهی از نورپردازی و عمق میدان فیلم ترسناک استفاده می‌کند و گاهی دیگر از قاب‌بندی‌هایی برای انتقال فضای سورئال، گاهی هم جهت روایت فرمی رئال را در پیش می‌گیرد.