امیر رفیعی؛ سازنده مستندهای «من ناصر حجازی هستم» که چند روزی است در رسانه فیلیمو منتشر شده است، در گفتگو با سوره سینما از سختی ها و مشکلات تولید این دو مستند صحبت کرد. آنچه در ادامه می خوانید متن مصاحبه سوره سینما با این مستندساز است.
* تاکنون چه فعالیتهایی در زمینه مستندسازی داشتهاید؟
تا امروز سه مستند تولید کردهام که هر سه در عرصه ورزش و فوتبال بودهاند دو مورد از آنها در رابطه با مرحوم حجازی و دیگری در رابطه با تاریخ باشگاه استقلال است. اولین اثر من که همان «من ناصر حجازی هستم» است از سال ۱۳۹۲ آغاز شد. قبل از آن قرار بود در زمان حیات آقای حجازی این مستند ساخته شود. پس از فوت ایشان کارگردانانی چون کیومرث پوراحمد، حسن فتحی، مازیار میری و داریوش باباییان هرکدام طی جلساتی با خانواده مرحوم حجازی صحبت کردند و درصدد تولید این اثر بودند که به هر دلیل این اتفاق توسط هیچکدام از این عزیزان رخ نداد. بعدها آقایان مرتضی رزاق کریمی و سام کلانتری آمدند و قرارداد ساخت این مستند را با خانواده حجازی بستند اما یکسال گذشت و عملاً هیچ اتفاقی رخ نداد و قرارداد فسخ شد. در نهایت از آن جایی که بنده رابطه دوستی خوبی با مرحوم حجازی و خانواده ایشان داشتم که بهواسطه سمت و حضور در باشگاه استقلال این رابطه شکل گرفته بود و البته بسیار هم علاقه داشتم زندگی ناصر حجازی را به تصویر بکشم، با خانواده مرحوم صحبت کردم تا اجازه دهند مستندی بر پایه محبوبیت ایشان بسازم. خانواده حجازی هم به بنده لطف داشتند و از پیشنهادم استقبال کردند و در نهایت کار جلو رفت.
* شما پیشازاین تجربه تولید در سینما را داشتید؟
خیر، من تجربه سینمایی نداشتم و با اینکه قرار بود فقط مدیر پروژه باشم اما از همان روز نخست پشت دوربین بودم و خودم کارگردانی کردم چرا که در ابتدا گروهی پای کار بودند که کارشان برای من و خانواده مرحوم حجازی راضیکننده نبود و پس از یکسال با این گروه به مشکل خوردیم تا جایی که کار اشتباه آنها، دلخوری میان من و خانواده ناصر حجازی ایجاد کرد. همین امر باعث یک وقفه در کار شد. ده درصد از فیلم باقی مانده بود که من طی مشورتی که با خانم نیاز افشین کیا و سیدجواد یحیوی داشتم، تصمیم گرفتیم تا از نیما طباطبایی به عنوان کارگردان برای ادامه پروژه کمک بگیریم و با اینکه متأسفانه پیش از عقد قرارداد نیمای عزیز دچار بیماری شد اما با توجه به انگیزهای که برای تولید این کار داشت با هم همکاری کردیم. در نهایت با یاری خانم افشین کیا و آقای یحیوی و نویسندگی خسرو نقیبی آنچه که ضبط کرده بودیم را سروسامان دادیم.
* چرا مستند را به شکل یک مستند روایی تولید کردید؟
در ابتدا نگاههای دیگری داشتیم و قصدمان این بود که مستند داستانی بسازیم اما زمانی که با راف کاتها مواجه شدیم به این نتیجه رسیدیم که این کار باید یک مستند روایی باشد و در نتیجه قرار شد روای داشته باشیم. از آن جایی که نام ناصر حجازی در وسط ماجرا قرار داشت و قرار بود که اتفاق بزرگی رقم بخورد پس باید از افراد بزرگی هم برای روایت کردن مستند استفاده میکردیم. این شد که در ابتدا با شهاب حسینی تماس گرفتم و موضوع را با او مطرح کردم، مکالمه ما کمتر از ۵ دقیقه طول کشید و او سریع پذیرفت که یکی از راویهای این مستند باشد. -همین جا باید بگویم که تداوم حضورم را مدیون شهاب حسینی هستم- پس از آقای حسینی با بهرام رادان تماس گرفتم و او نیز پذیرفت که با ما همکاری کند و سپس از مهران مدیری دعوت کردیم و با اینکه ایشان فوتبالی هم نیستند اما نهایت همکاری را با ما داشتند، در نهایت هم رویا تیموریان و مسعود رایگان به جمع ما اضافه شدند و رضا یزدانی نیز تیتراژ پایانی را خواند. این شد «من ناصر حجازی هستم» که بهعنوان اولین مستند ورزشی در گروه هنر و تجربه اکران شد.
* چرا آقای قلعهنویی از شما شکایت کرد؟
به دلیل یکسری از حقایق و دعواهایی که ایشان با ناصر حجازی داشتند و ما در مستند به آنها پرداخته بودیم. چارهای هم نبود باید این مستندهای تاریخی به درستی روایت میشد. بههرحال آقای قلعهنویی از من شکایت کردند. ما همزمان با جشنواره سینما حقیقت، اکران هنر و تجربه را داشتیم اما به دلیل شکایت آقای قلعه نوعی جلوی اکران ما گرفته شد، توقیف شدیم و من به دادگاه رفتم و در نهایت با یک جریمه کوچک و چند اصلاحیه فیلم از توقیف خارج شد و ما به اکرانمان ادامه دادیم و در آخرین روز جشنواره سینما حقیقت نیز آقای طباطبایی نژاد لطف کردند و یک اکران جشنوارهای در سینما سپیده به فیلم ما اختصاص دادند و البته این فیلم در زمان خودش پرفروشترین مستند هنر و تجربه شد و فروش خوبی را هم در DVD تجربه کرد.
* چرا قسمت دوم این مستند را ساختید؟ آیا بخش اول حق مطلب را ادا نمیکرد؟
حقیقتاً متن قسمت اول ایدهآل من نبود. چیزی که وجود داشت این بود که راوی؛ آن را قضاوت میکرد. بعدها که نگاه جدیتری در سینما پیدا کردم، فهمیدم که روایت باید یک روایت یک خطی باشد. این آشفتگی در روایت را در قسمت اول میدیدم و دوست داشتم که قضاوت را بر عهده تمام کسانی که با مرحوم حجازی کار کردند، بگذارم. در قسمت دوم با اینکه شرایط کرونایی کار را برایمان سخت کرده بود اما در یک فشردگی خاص انگار یک نیرویی که من باور دارم روح بزرگوار مرحوم حجازی بود به ما کمک کرد تا کار را پیش ببریم.
قسمت دوم شاید استخراجی از بخش اول بهعلاوه مستند «آبی به رنگ آسمان» باشد که با راهنماییها و کمکهای مرتضی شایسته و جواد خیابانی تولید شد. به صورتی که در حدود ۷۰ نفر از بازیکنها، همکاران و شاگردان ناصر حجازی مستند را روایت کردند. قسمت دوم در مدتزمان ۸۰ دقیقه، مستندی است که کاملاً المانهای یک مستند صرف را دارد و تجاری نیست.
* باز هم قصد ادامه دادن و ساخت مستند در مورد ناصر حجازی و یا استقلال را دارید؟
شاید روزی روزگاری بخواهم ناصر حجازی را در یک شکل و شمایل دیگر و از دید هوادارانش به تصویر بکشم.
* قصد تولید مستند در مورد تیمهای دیگر بهخصوص پرسپولیس را هم دارید؟
خیر، من استقلالی هستم و حتی پیشنهاد تراکتورسازی را در این زمینه رد کردم چون باید یک کار را عاشقانه انجام دهم و به همین دلیل با اینکه به پرسپولیس احترام میگذارم اما قصد تولید مستند درباره این تیم را ندارم. اما امیدوارم شخص دیگری در این زمینه مستند تولید کند زیرا ما نیاز داریم تاریخ ورزشیمان را به صورت آرشیو در اختیار داشته باشیم.
* مستندهای شما تا چه اندازه در سینما موفق عمل کردهاند؟
تا جایی که من میدانم، پیش از «من ناصر حجازی هستم» تنها یک فیلم در مورد فوتبال داشتیم به نام «مثلث آبی» که آن هم شکست خورد. در کنار آن در مورد ورزشهای دیگر هم فیلم نداشتهایم اما بعد از تولید مستندهای من، این باب در سینما باز شد که میتوان به ورزش هم پرداخت، از آنجا بود که فیلمهای مستندی مانند «صفر تا سکو» و یا همین امسال فیلم «بیرو» ساخته شدند. به نوعی «من ناصر حجازی هستم» پرچم دار فیلمهای ورزشی در ایران است.
* کمی از تولید مستند «آبی به رنگ آسمان» بگویید.
این پروژه ۵ سال زمان برد و برای همه کسانی که در آن همکاری داشتند بهاندازهای عزیز هست که هنوز با عشق در مورد آن صحبت میکنند. خودم نیز یک تعلق خاطر دیگری به این اثر دارم.
* چه شد که این کار را تولید کردید؟
پس از آقای حجازی، غلامحسین مظلومی نیز فوت کرد و منصور پورحیدری هم به بستر بیماری رفت، آنجا بود که من به این فکر افتادم اگر خدایی نکرده بیشتر از این، عزیزان ورزشیمان را از دست بدهیم دیگر هیچکس نیست که تاریخ و گذشته باشگاه را بداند و آن را روایت کند. از طرفی هم از سال ۸۹ که وارد باشگاه استقلال شدم، میدیدم که هیچ آرشیوی از تاریخ این باشگاه وجود ندارد. این شد که تصمیم گرفتم مستند «آبی به رنگ آسمان» که تاریخ باشگاه استقلال است را بسازم. با مرحوم خشایار الوند صحبت کردم و با اینکه او همزمان مشغول نگارش سریالهای «پایتخت»، «دیواربهدیوار» و «گلشیفته» بود اما دعوت من را پذیرفت و قبول کرد که نگارش این مستند را برعهده بگیرد.
در ادامه، مصاحبههای مربوطه را انجام دادیم و تصاویر آن را گرفتیم. بر اساس آنچه نوشته بودیم این مستند را نیز راویها باید روایت میکردند اما کمی با راویهای «من ناصر حجازی هستم» متفاوت بود. در این جا راویها شروع هر سکانس را میگفتند و ادامه را چهرههای تاریخ باشگاه از بازیکنها و مدیران و … روایت میکردند.
* چقدر پژوهش پشت تولید مستند «آبی به رنگ آسمان» است؟
بسیار زیاد. این کار بهشدت کار سختی بود و پژوهش زیادی برای آن انجام دادم، از طرفی با شخصی به نام ناصر عظیمی آشنا شدم که پیشکسوت ورزشی است. ایشان مسائلی را در مورد باشگاه استقلال برای ما عنوان کرد که هیچکس نمیدانست. به علاوه به کتابخانه ملی رفتم و از آرشیو آنجا هم خیلی کمک گرفتم. در نهایت با اتفاقاتی روبهرو شدم که مخاطب خیلی از آنها را نشنیده بود. از صداوسیما تشکر ویژهای دارم بهخصوص شبکه سه سیما که کمک زیادی به من کردند و آرشیوهایشان را در اختیارم قرار دادند.
پس از تمام این پژوهشها به انتخاب راویها رسیدیم و من دوست داشتم اشخاصی راوی باشند که صدایشان روی کار بنشیند. در نهایت همایون ارشادی، سیامک انصاری، فرهاد اصلانی، حمیدرضا آذرنگ، بابک حمیدیان و رضا یزدانی راویان این مستند شدند.
* چطور شد که مستند «آبی به رنگ آسمان» اکران گسترده گرفت؟
از همان ابتدا دوست داشتم که این مستند وارد اکران گسترده شود. با اینکه یکسری اذیتهای آبی و قرمزی داشتیم اما در نهایت پروانه نمایش صادر شد. پس از آن برای اکران گسترده باید پروانه ساخت سینمایی دریافت میکردم تا پروانه ساخت فیلم از مستند خارج شود، در این زمینه همه عزیزان همکاری خوبی با بنده داشتند و در نهایت ماجرا پروانه ساخت و پروانه نمایش سینمایی برای اکران گسترده صادر شد؛ اما در اکران کمی بدشانسی آوردیم چرا که ابتدا به باخت استقلال در دربی مواجه شدیم و پس از آن هم کم کم کرونا شروع شده بود و کسی سینما نمیرفت و در پایان هم که سینماها به کل تعطیل شدند. پس از تعطیلی سینماها فیلم را اکران آنلاین کردیم که فروش خوبی هم داشت. میخواهم چند تشکر داشته باشم، ابتدا از علی فتحاللهزاده ممنونم که تهیهکنندگی این مستند را به همراه بنده برعهده داشت. از خانواده بهرام بحرینی سپاسگزارم که موسیقی متن را کار کردند و همینطور تشکر میکنم از نعیم مسچیان که صداگذار «آبی به رنگ آسمان» بود. همچنین از رضا تاریوردی تدوینگر «آبی به رنگ آسمان» و قسمت دوم «من ناصر حجازی هستم…» بی نهایت ممنونم که مثل برادرم کنارم بود.
* کمی از پروژههای آینده بگویید.
دو، سه سال شلوغی را خواهم داشت. مدتها است که دغدغه ساخت تاریخ سینمای ایران را دارم. تاریخی که از سال ۱۲۷۰ که سینمای «سولی» در تبریز تأسیس شد تا به امروز را دربرگیرد چرا که ما نیاز داریم این مستند تاریخی را داشته باشیم و آنچه که در طول زمان برای سینمای ایران رخداده را بیپروا به نسل جدید منتقل کنیم. احتمالاً این کار به شکل سریال برای یکی از VODهای فعال تولید شود که البته قابلیت این را دارد که یک نسخه سینمایی هم داشته باشد.
پروژه دیگری که قصد ساخت آن را دارم روند تاریخی ورزش ایران است. ناصر عظیمی که سن بالایی هم دارد و در روایت تاریخ باشگاه استقلال کمک زیادی به من کرد، بهمانند یک تاریخ گویا و سیار هست که روایتهای زیادی را از ورزش ایران از جمله کشتی دارد و حیف است که این روایتها تصویر نشوند.
در کنار اینها قرار است به همراه یکی از ترانه سرایان خوشنام ایران، روایت تاریخی از موسیقی ایران بهخصوص ترانه نوین ایرانی را بسازیم.
* چه توقعی از سینمای امروز دارید؟
دوست دارم سینمای امروز ایران به زمان سینمای دهه ۶۰ ما برگردد و در کارها عشق حاکم باشد. امیدوارم به جایی برسیم که به صرف منابع مالی کار نکنیم و اولویتمان پول نباشد تا سینما به ابتذال کشیده نشود.