سوره سینما – هدیه حدادیاصل :حافظه تصویری مخاطبان به خصوص جوانان دهه شصت و اوایل هفتاد، همواره با عروسکهایی گره خورده که دوران کودکی آنها را شکل دادهاند. عروسکهایی که هر کدام دنیایی از خاطره برای هر یک از ما به جا گذاشتهاند و هنوز هم با دیدن آنها به مثابه یک کودک ذوق زده میشویم. همین میشود که جوانان دهه شصت و هفتاد برای تولید مجدد آثاری چون «کلاه قرمزی» و «شهر موشها» خیلی بیشتر از کودکان لحظه شماری میکنند چرا که میخواهند خاطرات خوش کودکی را زنده کنند.
نوستالژیهای تلویزیونی بسیاری از بزرگسالان امروز که کودکی خود را در دهه ۶۰ و دهه ۷۰ گذراندهاند به چند کارتون و برنامه عروسکی مربوط میشود و برخلاف کودکان امروزی که بیشتر با انیمیشنها سر و کار دارند، کودکان قدیم ارتباط عمیقتری با عروسکها برقرار میکردند، عروسکهایی که با هر شکل و شمایلی اما در قالب یک موجود دوستداشتنی ظاهر میشدند و بسیار عزیزتر از شخصیتهای نقاشی شده در انیمیشنهای امروزی بودند.
اما دنیای همین عروسکها هم دنیای پیچیده و جذابی است. اینکه یکسری از عروسکهای بیجان چطور میتوانند صحبت کنند، اکت داشته باشند و رفتارهای عجیبوغریب از خود به نمایش گذارند، به جذابیت آنها اضافه میکند.
اینکه چطور عروسکهایی که با حجمی از پارچه و نخ ساخته شدهاند و در عین بیجانی اما با صدای صداپیشگان و با دستان عروسکگردانان جان میگیرند و با صحبتکردنشان در ذهن و قلب مخاطبان میمانند، نکته تامل برانگیزی است که عمری طولانی دارد.
مدتی است که ایرج طهماسب؛ خالق آثار و مجموعههای «کلاه قرمزی»، مجموعه جدیدی را با خلق عروسکهای جدید دیگری به مخاطبان ارائه کرده است. گرچه پیش از پخش این مجموعه که با عنوان «مهمونی» در پلتفرم نماوا منتشر میشود، هواداران کلاه قرمزی و پسرخاله در مقابل آن جبهه گرفته بودند و نمیخواستند عروسکهای جدیدی از سوی ایرج طهماسب جایگزین آن عروسکهای دوستداشتنی شوند اما پس از پخش اولین قسمتهای این مجموعه با کاراکتری مواجه شدند که هماندازه کلاه قرمزی برای آنها جذاب بود و همان عروسکی که با نام «بادوم» که «بچه» مشهور شد، به برنامه آمده بود توانست همردیف کلاه قرمزی خود را در دل مخاطبان قرار دهد. ناگفته نماند این محبوبیت برخی از عروسکهای برنامه «مهمونی» به دلیل خلاقیت، دانایی و عشقی است که خود ایرج طهماسب به عروسکها و نسبت به آنها دارد که میتواند به بهترین شکل خالقشان باشد.
به بهانه انتشار مجموعه «مهمونی» و معرفی عروسکهای جدید آن، یادی میکنیم از عروسکهای که طی سالها برای مخاطبان خاطره ساختهاند.
عروسکهایی مانند «زیزیگولو»، «سنجد»، «هادی و هدا»، «مادربزرگه»، «مخمل و مراد» و «سنجد»، «چرا»، «بستنیها»، «کلاه قرمزی»، «پسرخاله»، «گربه آوازه خوان» و تا امروز که عروسکهایی مانند «جنابخان» و «بچه و پشه» روی کار آمدهاند.
* «نخودی» یک فانتزی خلاقانه
«نخودی» یک فانتزی خلاقانه و پر ظرافت برای مخاطب کودک است که بار دیگر اهمیت عنصر کلیدی تخیل را در سینمای کودک به ما یادآوری میکند. فیلم با جلوههای ویژهای ساده و البته خوب و درست، مراحل تدریجی کوچک شدن شخصیت اصلی را به شکلِ ملموس و مناسبی به تصویر کشیده است.
* «شهر موشها» و موشهای دوستداشتنی آن
تا وقتی مدرسه وجود داشته باشد، احتمالاً والدین باید با فرزندان خود برای پا گذاشتن به کلاس و درسخواندن کلنجار بروند. در اوایل دهه شصت، تلویزیون به مرضیه برومند پیشنهاد ساخت مجموعهای را داد تا بچهها را برای مدرسه رفتن تشویق کند.
یک نمایش عروسکی ۱۰ قسمتی که در سال ۶۰ از شبکه یک پخش میشد. در ادامه در سال ۶۴ فیلم سینمایی «شهر موشها» به کارگردانی مرضیه برومند و محمدعلی طالبی پا به گیشه سینماها گذاشت و به فروش قابلتوجهی نیز دستیافت. این فیلم که با بودجه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی ساخته شده بود، توانست با فروش ۱۰ میلیونتومانی، عنوان دومین فیلم پرفروش سال را به خود اختصاص دهد.
سالها بعد و در سال ۱۳۹۳ مرضیه برومند به همراه منیژه حکمت و علی سرتیپی تصمیم به ساخت سری جدیدی از این فیلم پرمخاطب گرفت و آن را ساخت که این قسمت آن نیز ۱۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان در گیشه فروش کرد.
* «مخمل» و «مراد» در «خونه مادربزرگه»
«خونه مادربزرگه» مجموعه تلویزیونی عروسکی بود که از سال ۱۳۶۶ و به کارگردانی مرضیه برومند و تهیهکنندگی سیدحسن بنیطبا ساخته شد. این مجموعه در ۲۴ قسمت ۱۵ تا ۲۵ دقیقهای ساخته شد و از مهمترین آثار عروسکی تلویزیون به شمار میرود که هنوز در خاطرات باقی مانده است.
داستان سریال درباره یک پیرزن است که با حیوانات خود زندگی مسالمتآمیزی دارد، اما با ورود خانواده آقا حنایی و گل باقالی خانم به همراه دو جوجه فرزندشان، آرامش خونه مادر بزرگه برای مخمل (گربه یکی یکدانه مادر بزرگه) به هم میریزد …
«مخمل» بهعنوان عروسک محبوب این سریال در کنار ترانه خاطرهانگیز آن دو ویژگی این مجموعه است که در ذهن مخاطب بهخوبی حک شده است.
* «دزد عروسکها» …
محمدرضا هنرمند در سال ۱۳۶۸ با ساخت «دزد عروسکها» دست به تجربه تکنیکی جدیدی در سینمای ایران زد. تلفیقی که او میان فیلم زنده و انیمیشن انجام داد، حتی هنوز هم با گذشت حدود ۳۰ سال از اکران فیلم، جذاب و دیدنی است. فیلم همان فرمول آشنای ترانه و موسیقی برای کودکان را به کار میگیرد، و موفق میشود در قالب داستانی جذاب و براساس مضمون ازلی و ابدی تقابلِ خیر بر شر، به فیلمی دیدنی بدل شود.
لوکیشن فیلم، یک شهر بازسازی شده و فانتزی است و در این فضای جذاب برای کودکان است که حکایت دزدیهای پسرک و صحنههای کمیک و موزیکال فیلم شکل میگیرند. ترانهای که اکبر عبدی در نقش پسرک میخواند: «آهای آهای، ننه من گشنمه» مدتها ورد زبان کودکان بود.
داستان فیلم داستان زندگی مادری است که دو فرزند با نامهای لیلا و بهرام دارد و قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچههایش را از دردسرهای صاحب خانهشان، خورخور، نجات دهد. اما عجوزه بیرون از شهر زندگی میکند و نمیخواهد آنها روی آرامش به خود ببینند. لیلا و بهرام از شهر بیرون میزنند و به دست عجوزه پیر و گنجو میافتند ولی آنها با امید و همت توانستند گنجو و عجوزه را به دام بیاندازند.
* «گربه آوازهخوان»
پس از موفقیت فیلمها و سریالهایی که با حضور عروسکها رنگ و بوی تازه ای به سینما و تلویزیون داده بود، اینبار کامپوزیا پرتوی تصمیم به ساخت فیلمی با حضور عروسکها گرفت که نام آن «گربه آوازه خوان» بود.
این فیلم در سال ۱۳۶۹ تولید شد و در سال ۱۳۷۰ نیز روی پرده سینماها رفت.
داستان فیلم، داستان حَسنی و خواهرش گلدونه است که در پرورشگاه زندگی میکنند؛ روزی زن و شوهری برای انتخاب فرزند به پرورشگاه میآیند و گلدونه مورد توجه آنها قرار میگیرد. هنگامی که آنها قصد دارند با توافق مدیر پرورشگاه؛ گلدونه را با خود ببرند، حسنی با تکرار این واقعیت که آنها دارای پدری هستند که روزی آنها را از سر فقر و ناچاری جلوی پرورشگاه گذاشته و بالاخره دوباره سراغ آنها خواهد آمد، از بردن او جلوگیری میکند و داستان شکل میگیرد.
*قصههای «تابهتا» و «زیزیگولو»
قصههای «تابهتا» که با نام شخصیت اصلی آن «زیزیگولو» نیز شناخته میشود، یک سریال تلویزیونی کودکانه به کارگردانی مرضیه برومند که نخستین بار در سال ۱۳۷۳ و در قالب یک مجموعه ۳۰ قسمتی از شبکه دو سیما پخش میشد. شخصیت محوری سریال عروسکی است به نام «زیزی گولو آسی پاسی دراز کوتاه تابهتا» که از یک سیاره ناشناخته توسط فردی به نام آرمان فولاد پنجه به زمین آمده و مهمترین توانایی او این بود که با خواندن وِرد «زیزی گولو آسی پاسی دراکوتا تابهتا»، کارهای خارقالعاده انجام دهد. گاهی بزرگ میشد و گاهی به اندازه ای کوچک بود که در اتاقش که یک قفسه از کتاب خانه بود، جای میگرفت.
* «کلاه قرمزی» و «پسرخاله»
سر و کله «کلاهقرمزی» و «پسرخاله» به کارگردانی ایرج طهماسب برای نخستین بار در تلویزیون پیدا شد. عروسکهای محبوبی که مخاطبان بسیاری دست و پا کردند و سپس سر از سینما درآوردند. فیلم «کلاه قرمزی» محصول سال ۱۳۷۳ است که در عرض حدود سه ماه با قیمت بلیت میانگین ۸۰ تومان توانست در اکران تهران به رقم ۱۷۱ میلیون تومان دست یابد. صداپیشگی اصلی این فیلم را حمید جبلی بر عهده داشت و عروسکگردان ارشد آن نیز زنده یاد دنیا فنی زاده بود.
چند سال بعد و در سال ۱۳۸۱ تیرج طهماسب یک فیلم جدیدی با حضور «کلاه قرمزی» تولید کرد که «کلاه قرمزی و سروناز» نام داشت و آن را به سینماها آورد. این فیلم با میانگین بهای بلیط ۵۵۰ تومان موفق شد نزدیک به ۵۵۰ میلیون تومان فروش کند و به پرفروشترین فیلم سال ۸۱ تبدیل شود. پس از آن «کلاهقرمزی و بچهننه» سومین فیلم سینمایی بر اساس شخصیت کلاهقرمزی است که در ۱۳۹۱ اکران شد و در دو روز نخست و در حالی که تنها در ۱۲ سینما در حال اکران بود توانست به فروش ۱۰۲ میلیون تومان دست یابد.
از طرفی پس از سالها دوری از تلویزیون کلاهقرمزی در نوروز سال ۱۳۸۸ در قالب ویژهبرنامه نوروزی و به همراه عروسکهای دیگر بار دیگر به صفحه تلویزیون بازگشت و توانست پرمخاطبترین برنامه تلویزیون آن سال شود. پس از آن چند سالی هم در نوروز این عروسکهای دوست داشتنی که حالا دیگر به تعداد آنها افزوده شده بود، به تلویزیون میآمدند تا سال ۱۳۹۷ که بنا به مسایلی پخش آن متوقف شد.
از شخصیتهای دیگر این مجموعه که توانستند هم ردیف کلاه قرمزی و پسرخاله محبوبیت پیدا کنند، میتوان به: آقای همساده، فامیل دور، دوره، خانم بزرگ، دختر همسایه، دیوی، گابی، ببعی، ببخشید، پسرعمهزا، عزیزم ببخشید اشاره کرد.
*و اما «بچه»ی «مهمونی»
شخصیت بچه در مجموعه «مهمونی» که به تازگی توسط ایرج طهماسب تولید شده است، با نام اصلی «بادوم» در همین قسمتهای ابتدایی توانسته به اندازه «کلاه قرمزی» و چه بسا بیشتر از او با مخاطب ارتباط برقرار کند. «بچه» با صداپیشگی هوتن شکیبا یک کودک کار است که به گل فروشی مشغول است و توسط یکی دیگر از عروسکها به نام «قیمه» به خانه ایرج طهماسب آمده و آنجا مستقر شده است.
این شخصیت نماد کودکانی است که مجبور هستند ساعتها در خیابانها کار کنند و به جای نشستن پشت میز و نیمکتهای مدرسه و یادگیری ادب و تربیت، با مردمی سر و کله بزنند که هر کدام یک بیان و ادب متفاوت دارند. از این رو از در زندگی روزمره از الفاظی استفاده میکنند که مناسب سن آنها نیست و ادبشان را زیر سوال میبرد. کاراکتر «بادوم» یا همان «بچه» با این که چنین کودکی است اما با گفتار و رفتار خود و مراودههایی که با آقای مجری دارد چنان به دل مینشیند که دلچسب و دوست داشتنی است و به یکی از محورهای اصلی این مجموعه بدل شده است.
این مجموعه عروسکهای دیگری نیز به نامهای «پشه»، «مگس»، «شاباش»، «دی جی»، «قیمه» و «کته» نیز دارد که هرکدام تکه کلامهای خود را دارند.